۲۰۲۵ ۲۰ January - دوشنبه ۰۱ بهمن ۱۴۰۳
کد خبر: ۲۲۸۹
۱۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۶

تأملی در علل و چرایی، ابعاد و چشم‌انداز آغاز درگیری‌ها در سوریه

سرعت پیشروی گروه‌های مسلح در حلب و ادلب و اشغال آن‌ها (عملکرد ضعیف و عدم آمادگی ارتش سوریه در اینجا نباید نادیده گرفته شود) به‌خوبی نشان می‌دهد که اولاً گروه‌های تروریست به سرکردگی تحریرالشام از مدت‌ها قبل خود را برای آغاز چنین جنگی آماده کرده بودند. ثانیاً، آغاز چنین تحرکاتی با پیشروی برق‌آسا و دامنه‌دار بدون چراغ‌سبز یا حمایت بازیگران ذی‌نفع منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله آمریکا، ترکیه و رژیم‌صهیونیستی عملاً امکان‌پذیر نبوده و نیست. برای دولت ترکیه باید سهم و نقش «مؤثری» در تحولات حلب و مناطق پیرامون قائل شد. چرا اولاً آنکارا از تحریرالشام حمایت نظامی و اطلاعاتی می‌کند. ثانیاً نیروها، پایگاه‌ها و تجهیزات نظامی ترکیه در مناطق شمالی سوریه حضور دارند، ثالثاً حمله به حلب و ادلب بدون موافقت ترکیه امکان‌پذیر نبوده است. رابعاً اشغال حلب و ادلب، به تحقق اهداف ترکیه در سوریه کمک قابل‌توجهی می‌کند. جنگ و درگیری در حلب و مناطق پیرامون شاید بتواند یک مناقشه کوتاه‌مدت باشد، اما نمی‌تواند به یک چالش منطقه‌ای تبدیل شود. در بحران سال ۲۰۱۱ سوریه گروه‌های تکفیری مختلف با انسجام سیستمی قوی و پشتوانه مردمی در سوریه و حمایت کشورهای عربی و غربی شامل عربستان سعودی، قطر، امارات، ترکیه، ایالات متحده آمریکا، رژیم صهیونیستی و... وارد عرصه میدان شدند و از دو جناح عراق و سوریه یک بحران عظیم منطقه‌ای را خلق کردند که به شدت چالش‌آفرین شد.
۱۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۶
نویسنده : حمید خوش آیند تحلیل گر ارشد مسائل بین الملل

بعد از چند سال آرامش و بلافاصله بعد از توافق آتش‌بس در لبنان، حلب به صحنه درگیری گروه‌های مخالف و مسلح به سرکردگی «تحریرالشام» (جبهه النصره سابق) با ۵۰ هزار نیرو به همراه ۸۰ هزار نفر نیروی ذخیره، با ارتش و دولت سوریه تبدیل شده است.
درگیری‌های شدید هیئت تحریرالشام با نیرو‌های ارتش سوریه، نقض «توافق آستانه» است که در مارس ۲۰۲۰/ فروردین ۱۳۹۹ با مشارکت و ضمانت روسیه، ایران و ترکیه به وجود آمد. بر اساس توافق آستانه حومه حلب و ادلب جزء «مناطق کاهش تنش» محسوب می‌شود.
شایان ذکر است، بر اساس توافق سال ۲۰۱۷ میلادی میان ایران، روسیه و ترکیه به عنوان کشور‌های ضامن صلح آستانه، چهار منطقه امن در سوریه (کاهش تنش) ایجاد شد. سه منطقه در سال ۲۰۱۸ میلادی به کنترل ارتش سوریه درآمد، اما منطقه چهارم که استان ادلب در شمال غربی سوریه، بخش‌هایی از استان‌های لاذقیه، حما و حلب را در بر می‌گیرد، هنوز در دست گروه‌های تروریستی قرار دارد و گفته می‌شود که کنترل این منطقه بیشتر در اختیار گروه تروریستی تحریرالشام (جبهه النصره سابق) است. اواخر تابستان سال ۲۰۱۸ میلادی، سران روسیه و ترکیه در سوچی روسیه به توافقی دست یافتند که طی آن ترکیه وعده داد، بدون خونریزی، تروریست‌های مستقر در این منطقه را خارج یا خلع سلاح کند، اتفاقی که از دید ناظران، تا امروز رخ نداده است و تروریست‌ها در این منطقه، هر از گاهی به نیرو‌های نظامی سوریه یا پایگاه روسیه در اطراف این منطقه حمله می‌کنند.
حملات تحریرالشام که از حمایت کشور‌های خارجی برخوردار است و برخلاف اظهارات و مواضع اعلامی و چندوجهی، در اصل با مدیریت پشت پرده ترکیه، آمریکا، موساد و احتمالاً جریان ارتجاع عرب آغاز شده است، اهداف کاملاً مشخصی را دنبال می‌کند؛ اشغال حلب و باز‌پس‌گیری مناطق ازدست‌رفته در سال ۲۰۲۰، در رأس اهداف مورد اشاره قرار دارد.
دراین‌بین تحمیل آتش‌بس اخیر لبنان به رژیم‌صهیونیستی هم مزید بر علت بوده و جریانی که از توافق آتش‌بس و موفقیت‌های حزب‌الله و سوریه و جمهوری اسلامی ایران در جنگ با رژیم‌صهیونیستی ناراضی است، به دنبال «تضعیف جبهه مقاومت اسلامی» از طریق گشودن جبهه جدید در سوریه علیه آن و در نتیجه قطع ارتباط لجستیکی ایران با مقاومت لبنان و فلسطین است که رژیم‌صهیونیستی در این مورد از بازیگران اصلی ذی‌نفع به شمار می‌رود. برای همین است که تحولات مربوط به جنگ در مناطق غربی سوریه با خشنودی محافل سیاسی، نظامی و امنیتی رژیم دنبال می‌شود.
علاوه بر اینها، جریان‌های مرتجعی در داخل کشور‌های عربی که معتقدند دولت بشار است در مدتی که به جهان عرب نزدیک شده است هنوز نتوانسته یا نخواسته است منطبق با سیاست‌ها و برآورد انتظارات آنها عمل کند، از شعله‌ور کردن درگیری‌ها در حلب و مناطق اطراف به‌عنوان یک اهرم فشار علیه بشار اسد استفاده کنند.
البته در این نباید از نقش مؤثر و پشت پرده کاخ سفید هم غافل بود. ظاهراً دولت آمریکا و تیم بایدن که شکست سختی در انتخابات اخیر متحمل شد، در آستانه تحویل قدرت به ترامپ در صدد ایجاد شرایطی است که هرگونه تعامل احتمالی او و پوتین را سخت‌تر نماید.
اگرچه با آغاز ناامنی‌های سوریه طیفی از تحلیل‌ها، اخبار و گزارش‌ها به نقش اسرائیل و آمریکا اشاره دارد، اما همچنان ترکیه و شخص اردوغان به‌عنوان متهم ردیف اول تحرکات تحریرالشام شناخته می‌شود، تا جایی که تکذیبیه‌های مکرر آنکارا و رد ادعا‌ها درباره نقش ترکیه در شروع دور جدید درگیری‌های سوریه هم تأثیری در تغییر نگاه‌ها نداشته است. در همین زمینه استیون کوک، عضو اندیشکده «شورای روابط خارجی آمریکا» باور دارد «رهبران ترکیه در حال بازبینی دوباره سیاست خود در قبال سوریه هستند. اگر اسد سقوط کند، اردوغان می‌خواهد نفوذی منحصر‌به‌فرد در دمشق داشته باشد. البته راهی طولانی در پیش است».
با این وصف، برای دولت ترکیه باید سهم و نقش «مؤثری» در تحولات حلب و مناطق پیرامون قائل شد. چرا اولاً آنکارا از تحریرالشام حمایت نظامی و اطلاعاتی می‌کند. ثانیاً نیروها، پایگاه‌ها و تجهیزات نظامی ترکیه در مناطق شمالی سوریه حضور دارند، ثالثاً حمله به حلب و ادلب بدون موافقت ترکیه امکان‌پذیر نبوده است. رابعاً اشغال حلب و ادلب، به تحقق اهداف ترکیه در سوریه کمک قابل‌توجهی می‌کند.
زیرا در گام اول امنیت مرز‌های جنوبی ترکیه را که از سوی نیرو‌های کرد تهدید می‌شود، تأمین می‌کند. در گام بعدی موجب تحکیم موقعیت و نفوذ ترکیه در سوریه می‌شود و در نهایت دولت آنکارا از این جنگ به‌عنوان ابزاری برای فشار به بشار اسد استفاده می‌کند که تاکنون حاضر به دیدار و گفتگو با اردوغان قبل از خروج نیرو‌های ترکیه از سوریه نشده است.
اما در ارائه یک برآورد دقیق و جمع‌بندی آنچه که در حلب و مناطق اطراف در حال رخ‌دادن است، توجه به نکات زیر ضروری است:
یک؛ حلب به‌عنوان یکی از «سرپل‌های مهم» کنترل منابع و مناطق راهبردی سوریه از یک سو و تعدد بازیگران داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی ذی‌نفع در آن، «زمین‌بازی پیچیده‌ای» است. موقعیت حلب برای تمام طرف‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی در سوریه از «اهمیت استراتژیک» برخوردار است. برای همین است که جنگ در حلب را «مادر جنگ‌ها» می‌نامند. آتش درگیری‌ها ممکن است به یکباره جرقه زده شود، اما به‌آسانی فروکش نمی‌کند. جنگ با هزینه کم شروع می‌شود و با هزینه زیاد پایان می‌پذیرد.
دو؛ سرعت پیشروی گروه‌های مسلح در حلب و ادلب اشغال آنها (عملکرد ضعیف و عدم آمادگی ارتش سوریه در اینجا نباید نادیده گرفته شود) به‌خوبی نشان می‌دهد که اولاً گروه‌های تروریست به سرکردگی تحریرالشام از مدت‌ها قبل خود را برای آغاز چنین جنگی آماده کرده بودند.
در همین حال تلاش‌های قبلی تحریرالشام به‌عنوان بزرگ‌ترین و منظم‌ترین گروه تروریستی برای جذب سایر گروه‌ها نیز موفق بوده و به‌نوعی بعد از وحدت میدان که بازیگران خارجی هم دخیل بودند این جنگ آغاز شد. ثانیاً، آغاز چنین تحرکاتی با پیشروی برق‌آسا و دامنه‌دار بدون چراغ‌سبز یا حمایت بازیگران ذی‌نفع منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله آمریکا، ترکیه و رژیم‌صهیونیستی عملاً امکان‌پذیر نبوده و نیست.
سه؛ فعلاً از سوی گروه‌های تروریستی و حامیان خارجی آنها دلیل یا زمینه مشخصی برای توقف جنگ در حلب دیده نمی‌شود. به‌ویژه اینکه گروه‌های تروریستی و حامیان خارجی تصور می‌کنند امروز برخلاف سال‌های قبل که مقاومت اسلامی از جمله حزب‌الله حضور و نقش مؤثری در دفع خطر داعش و سایر گروه‌های تروریستی داشت در موقعیت ضعیف قرار دارد، زمینه برای سرنگونی نظام سیاسی سوریه فراهم است.
چنین برداشتی قطعاً یک «محاسبه غلط» و «فهم نادرست» از موقعیت، قدرت و وضعیت مقاومت اسلامی به‌خصوص حزب‌الله است که نباید مبنای عمل قرار بگیرد. اگرچه حزب‌الله در جنگ اخیر غزه و لبنان آسیب‌های زیادی دید، اما اهرم‌ها و ابزار‌های قدرت خود را از دست نداد و در هفته‌های اخیر هم بلافاصله خود را بازیابی و بازسازی کرد. حزب‌اللهِ امروز که از سخت‌ترین، پیچیده‌ترین و شدیدترین نبرد ۷۵ سال اخیر با رژیم‌صهیونیستی، با پیروزی بیرون آمد، از هر نظر از حزب‌الله چند سال قبل قدرتمندتر است.
مقابله با گروه‌های تروریستی بلافاصله در دستور کار مقاومت اسلامی منطقه و جمهوری اسلامی قرار گرفته و هیچ‌چیز نمی‌تواند مانع انتقال و به‌کارگیری ظرفیت‌ها و قابلیت‌های لجستیکی مقاومت اسلامی برای مقابله با گروه‌ها و عناصر تروریست در حلب و مناطق اطراف شود، آن‌هم در شرایطی که تحرکات تروریستی و ناامن‌سازی سوریه جزو «خطوط قرمز» مقاومت اسلامی و ایران در این کشور است.
چهار؛ جنگ در حلب و ادلب یک تفاوت آشکار با قبل دارد که به‌خصوص باید موردتوجه قرار بگیرد؛ ارکان داخلی و خارجی جبهه جنگ، در یک هماهنگی کامل با تکیه شدید بر «جنگ ترکیبی و ادراکی» در تلاش هستند تحرکات خود را «بزرگ‌نمایی» کنند؛ در جنگ ادراکی آنچه در میدان جاری است با آنچه محافل سیاسی و رسانه‌ای مخالفان و تروریست‌ها منتشر می‌کنند تفاوت چشم‌گیری دارد.

  • ارسال نظرات