سوریه پس از بیش از یک دهه جنگ داخلی، وارد مرحلهای حساس و سرنوشتساز شده است. سقوط دولت سوریه که بیش از دو دهه بر این کشور حکومت کرده، میتواند تحولات عمیقی را در ساختار سیاسی، اجتماعی و ژئوپلیتیک منطقه ایجاد کند. این تغییر بالقوه نه تنها برای سوریه، بلکه برای کل منطقه میتواند پیامدهای راهبردی گستردهای داشته باشد. پیچیدگیهای قومی، مذهبی و سیاسی سوریه، همراه با دخالتهای بینالمللی، آینده این کشور را به یک معمای ژئوپلیتیکی تبدیل کرده است.
بررسی سناریوهای محتمل برای دوران پسا اسد، نیازمند تحلیل دقیق عوامل داخلی و بینالمللی است. گروههای مختلف قومی و مذهبی، بازیگران منطقهای، و قدرتهای جهانی هر کدام نقش و منافع متفاوتی در آینده سوریه دارند. از علویان گرفته تا کردها، از اپوزیسیون میانهرو تا گروههای اسلامگرا، همه در تلاش برای شکلدهی به آینده سیاسی کشور هستند. همچنین، کشورهایی مانند روسیه، ایران، ترکیه و ایالات متحده هر کدام استراتژیهای خاص خود را برای نفوذ و منافع ژئوپلیتیکی در سوریه دنبال میکنند. این تنوع و پیچیدگی، ارائه یک پیشبینی قطعی را دشوار میسازد و لزوم بررسی چندین سناریو را آشکار میکند.
در تحلیلی راهبردی میتوان پنج سناریوی محتمل برای آینده سوریه پس از سقوط بشار اسد را بررسی کرد:
سناریوی اول: تشکیل جمهوری دموکراتیک سوریه
این سناریو مبتنی بر ائتلاف گستردهای از احزاب مخالف با گرایشهای مختلف است. بهرغم دشواریهای اجرایی، حمایت کشورهایی مانند ترکیه، روسیه، ایالات متحده و اروپا میتواند موجب تحقق این گزینه شود. مزیت اصلی این سناریو حفظ یکپارچگی ارضی سوریه و جلوگیری از تجزیه کشور است.
چالشهای اصلی این سناریو شامل هماهنگی میان گروههای مختلف مخالف، تعدد گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیک و نیاز به مصالحه میان طیفهای متکثر سیاسی میباشد. با این حال، این گزینه امیدوارکنندهترین مسیر برای گذار مسالمتآمیز و حفظ ثبات در سوریه محسوب میشود که گرچه با توجه به شرایط فعلی بعد به نظر میرسد.
سناریوی دوم: تشکیل جمهوری اسلامی سوریه
در این سناریو، هسته اصلی قدرت در اختیار سازمان تروریستی هیئت تحریر الشام قرار میگیرد. گرچه این گروه ادعا میکند مخالفت ایدئولوژیکی با ایالات متحده و اسرائیل ندارد، اما خطر رادیکالیسم مذهبی و تهدید امنیت منطقه بسیار جدی است. پیامدهای این سناریو میتواند شامل افزایش تنشهای مذهبی، تضعیف حقوق اقلیتها و احتمال درگیریهای داخلی باشد. همچنین این وضعیت میتواند موجب مداخله قدرتهای خارجی برای جلوگیری از گسترش افراطگرایی شود.
سناریوی سوم: تشکیل دولتی ضدشیعه تحت نفوذ اسرائیل
این سناریو با هدف محدود کردن نفوذ ایران و حزبالله در منطقه طراحی شده است. استراتژی اصلی، ایجاد سدی علیه محور مقاومت و قطع حمایتهای لجستیکی و نظامی ایران از حزبالله است. چنین رویکردی میتواند تنشهای ژئوپلیتیکی را افزایش داده و باعث بیثباتی در لبنان و سوریه شود. همچنین احتمال واکنش ایران و متحدانش در منطقه دور از انتظار نیست.
سناریوی چهارم: تشکیل جمهوری فدرال تحت حمایت ایالات متحده
در این سناریو، سوریه به واحدهای کوچک تقسیم میشود، شبیه به تجربه کشورهای بالکان. هدف اصلی، ایجاد ساختاری سیاسی است که مانع از تمرکز قدرت در دست یک گروه شود.
این رویکرد میتواند موجب تضعیف انسجام ملی و افزایش اختلافات قومی و مذهبی شود. همچنین خطر درگیریهای داخلی و مداخلات خارجی در چنین وضعیتی افزایش مییابد.
سناریوی پنجم: فروپاشی و جنگ داخلی
محتملترین و خطرناکترین سناریو، تجزیه سوریه و شروع مجدد جنگ داخلی است. در این وضعیت، احتمال درگیریهای قومی، مذهبی و سیاسی بسیار بالاست. چنین شرایطی میتواند منجر به بحران انسانی گسترده، مهاجرتهای پیاپی و بیثباتی عمیق در منطقه شود.
نتیجهگیری نهایی نشان میدهد که آینده سوریه بسیار پیچیده و چندوجهی است. موفقیت هر سناریو به تعامل بازیگران داخلی و منطقهای، میزان همگرایی سیاسی و توان مدیریت اختلافات بستگی دارد.
درخصوص اقدامات اخبر رژیم صهیونیستی در سوریه نیز باید گفت که این رژیم قصد دارد حتی در شرایط ابهام نیز فرصت طلبی کرده و ابتکار عمل در حوزه سوریه را به نفع خود تثبیت کند. به عبارتی حتی با فرض عدم اطلاع رژیم از حملات تحریرالشام و سقوط نظام سوریه، آنها سعی دارند با اتکا بر نقاط قوت خود پیشروی کرده و با انهدام کامل تأسیسات استراتژیک سوریه و بستن مسیر ارتباطی سوریه و لبنان، معادله را به در سوریه نیز به نفع خود برقرار سازند. البته دشمن نیز قطعاً با ورود ترامپ به دنبال الحاق اراضی فوق اقدام خواهد کرد. دشمن صهیونی به دنبال ساخت و یک تحمیل معادله جدید در منطقه است. از سوی دیگر و به جز تهدیدات لفظی آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه یمن، شواهد حاکی از تشدید تلاشهای آمریکا برای جمع آوری اطلاعات از مقرها و اماکن و افراد مقاومت اسلامی عراق است؛ بنابراین اجرای یک طرح بمباران مشارکتی آمریکا و اسرائیل در عراق هیچ بعید نیست که شناخت این تهدیدات از سوی محور مقاومت و خنثی کردن این برنامهها باید در دستور کار مقاومت قرار گیرد؛ بنابراین باید گفت که در دوره جدید، مقاومت حفظ میشود، زیرا ریشه مشکل، وجود رژیم صهیونی است. تنها راه مقابله نیز مقاومت است. شاید نقش رزم مستقیم کاهش یابد، اما در شیوه جدید، به سبکهای قبل برمیگردیم، سبکی که مقاومت را در خط مقدم نگه داشته، آسیبپذیرشاش را کاهش داده و بر دشمن درد وارد کند.