پس از جنگ اوکراین و تشدید تنش در منطقه غرب آسیا، نظم شبکهای به تدریج از وضعیت «سیال» و «انعطاف پذیر» خارج شده و قدرتهای منطقهای مجبور به کنار گذاشتن الگوی «رقابت- همکاری توامان» در تنظیم روابط دو و چندجانبه شدند. اساساً ابرپروژه آمریکا در منطقه خاورمیانه ادغام اسرائیل در خاورمیانه عربی و عملیاتی کردن آلترناتیو «آیمک» در برابر چین، روسیه و ایران است. از سال ۲۰۱۳ تاکنون ترکیه با سرمایهگذاری گسترده در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی زمینه شکلگیری یک زنجیره ارزش جدید را در مرزهای جنوبی روسیه و شمالی ایران ایجاد کرده است. . تشکیل «سازمان دولتهای ترک» سبب به هم پیوستن حلقههای این زنجیره و تشکیل بلوک قدرت جدید در معادلات جهانی شد. ابر پروژهای که سبب میشود تا دولتهای عضو این سازمان بتوانند چشماندازی از همکاری بلندمدت را ترسیم کنند که عبور «کریدور آهنین» از خاک این کشورها و اتصال چین به بازارهای اروپایی است. تحقق چنین سیاستی به شکل مستقیم، ضمن تضعیف جایگاه ژئوپلیتیکی ایران-روسیه، زمینه لازم برای مهار چین توسط یکی از اعضای پیمان آتلانتیک پیمان شمالی را فراهم خواهد کرد.
رژیم صهیونیستی در جنگ غزه به وضعیت «بن بست راهبردی» رسیده است و نتانیاهو، صرفاً با کشتار غیرنظامیان سعی دارد مانع از فروپاشی دولت خود گردد. از طرفی تنشها در شمال سرزمینهای اشغالی نیز بسیار بدتر از غزه برای رژیم صهیونیستی در حال ادامه یافتن است چراکه حزب الله توانسته است ضمن درگیرسازی نیمی از توان رژیم صهیونیستی در مرزهای شمالی، قواعد خود را بر رژیم صهیونیستی تحمیل کند. آوارگی بیش از ۲۰۰ هزار صهیونیست از مرزهای شمالی باعث نارضایتیهای داخلی متعددی علیه کابینه نتانیاهو گردیده است که این رژیم را ناچار به جنایتهایی علیه حزب الله کرده است. گرچه این جنایات، صدماتی را به حزب الله وارد کرده است کرد ولی هدف قرار دادن مواضع رژیم صهیونیستی در حیفا و پایگاه هوایی رامات دیوید و سایر مواضع این رژیم نشان داد که حزب الله تا پایان یافتن جنگ غزه همچنان بر حمایت از مقاومت فلسطین ادامه خواهد داد و اکنون رژیم اشغالگر قدس با وضعیتی رو به رو شده است که سردرگمی راهبردی آن در قالب جنگ با حزب الله لبنان و به طور کلی جریان مقاومت بیش از پیش آشکار شده و هر اقدامی که این رژیم به آن دست میزند عملاً وضعیت امنیتی را برای آن بدتر و وخیمتر میکند و در مجموع میتوان گفت که روندها در منطقه غرب آسیا برخلاف برخی رویدادها، به نفع محور مقاومت پیش میرود.
اگرچه اولویت دولت بایدن در چنین شرایطی که جنگ غزه فشارهای زیادی بر این کشور وارد کرده این مسئله است که در وهله نخست اقدامات بازدارنده ای را جهت جلوگیری از شکل گیری چنین جنگی(جنگ میان ایران و اسرائیل) در منطقه تدارک ببیند، با این حال شکی نیست که این کشور در صورت شکل گیری چنین جنگی و درگیری در آن، خود را برای حمایت از رژیم اسرائیل در دو جبهه دفاعی و پشتیبانی در برابر جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت آماده خواهد کرد.
امروزه در سطح منطقه یک جنگ همه جانبه میان محورمقاومت با آمریکا و اسرائیل به وجود آمده است و این سطح درگیری همواره حالتی از افزایش تنش و تصاعدی بودن آن را نشان می دهد. رژیم صهیونیستی که بعد از عملیات طوفان الأقصی به اضمحلال و نابودی نزدیک تر شده است، هر روش و اقدامی را برای جلوگیری از نابودی کامل در پیش گرفته است که مهمترین آنها سیاست ترور با تمرکز بر ترور فرماندهان مقاومت است.
جهتگیری سیاست خارجی ایران بر مبنای مبانی انقلابی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و نیز اصول قانون اساسی بوده و مقام معظم رهبری بر این سیاست ها اشراف کامل دارند. بنابراین رییس جمهور و دولت پس از شهید رییسی قاعدتاً در این مسیر حرکت کرده و در نتیجه نسبت به نقش و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه و بین الملل جای نگرانی و جود ندارد.
پس از آغاز حکومتداری دوم طالبان در 24 مرداد 1400، داعش خراسان بهعنوان یک گروه شورشی با امارت اسلامی طالبان در قامت یک دولت، به تقابل پرداخت. داعش در این مسیر با استفاده از ظرفیتهای ذیل، بهتدریج بر حجم عملیاتهایش علیه نیروهای طالبان، زیرساختهای دولتی و همچنین غیرنظامیان افزود تا ضمن مطرح ساختن خود در منطقه، دولت طالبان را در تأمین امنیت ناتوان نشان داده و بر فشارهای داخلی و خارجی بر این دولت بیفزاید.