چگونه ایران میتواند از فشار حداکثری رهایی یابد
نشریه e-ir نوشت: ایران با استفاده از سه استراتژی اصلی - تقویت روابط منطقهای، نشان دادن انعطاف به غرب، و تکیه بر متحدان شرقی مانند روسیه و چین - در تلاش است تا در برابر سیاست "فشار حداکثری ۲.۰" دونالد ترامپ مقاومت کند. این رویکرد نه تنها برای بقای ایران در دوره جدید تحریمها حیاتی است، بلکه میتواند نشاندهنده تغییر بلندمدت در استراتژی بینالمللی تهران به سمت دیپلماسی بیشتر باشد. سیاست "اول همسایگان" و تقویت روابط با کشورهای خلیج فارس، ایران با پیشبرد دیپلماسی فعال از سال ۲۰۲۴، روابط خود را با کشورهای خلیج فارس مانند عربستان سعودی، امارات و بحرین بهبود بخشیده است. آمادگی برای همکاری با غرب و ارسال سیگنالهای مثبت، ایران با وجود مواضع تاریخی ضدغربی، نشانههایی از انعطاف نشان داده و آمادگی خود را برای مذاکره با غرب، بهویژه درباره برنامه هستهای، اعلام کرده است. تعمیق روابط با روسیه و چین بهعنوان سپر دفاعی، ایران با تقویت روابط اقتصادی و امنیتی با روسیه و چین، یک شبکه ایمنی در برابر فشارهای آمریکا ایجاد کرده است.
ترامپ و ایران در لبه پرتگاه
موسسه صلح و دیپلماسی نوشت: دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ با چرخشی از سیاست "فشار حداکثری" به سمت دیپلماسی برای دستیابی به یک "توافق صلح هستهای تأییدشده" با ایران آغاز شده است با این حال، ایران غنیسازی اورانیوم را تا نزدیک سطح تسلیحاتی پیش برده است. ترامپ حتی از پوتین خواسته تا بهعنوان میانجی وارد شود. برخلاف سال ۲۰۱۵ که مذاکرات صرفاً روی برنامه هستهای متمرکز بود، حالا مسائل ایران چندوجهی شدهاند. حمایت ایران از "محور مقاومت"، برنامه پیشرفته موشکی و پهپادیاش، و مسائل منطقهای، همگی به نگرانیهای آمریکا و اسرائیل دامن زدهاند. روسیه، چین و اتحادیه اروپا هرکدام با منافع خاص خود میتوانند مذاکرات را پیش ببرند یا متوقف کنند. ترامپ در دوره دوم رویکردی "معاملهمحور" دارد و بهجای بازسازی نظم منطقهای (که هدف اسرائیل است)، روی توافقهای کوتاهمدت و تاریخساز تمرکز کرده است. تیم او از چهرههای غیرسنتی با پیشینه تجاری و اطلاعاتی تشکیل شده که پیشبینی و تعامل با آنها را برای ایران سختتر میکند. تحریمها ادامه خواهد داشت و ممکن است چین و هند را هم هدف قرار دهد تا فشار بر ایران افزایش یابد، هرچند اجرای آن به دلیل تنشهای آمریکا و چین دشوارتر از گذشته است.
کپیبرداری از استراتژی اوباما
اندیشکده جینسا وابسته به اسرائیل نوشت: دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، تصمیم گرفته مستقیماً با حماس برای آتشبس و آزادی گروگانها مذاکره کند و همزمان نامهای به رهبر ایران برای مذاکره بر سر توافق هستهای نوشته است. این اقدامات، که برخی جزئیاتش از اسرائیل مخفی نگه داشته شده، یادآور دیپلماسی پشتپرده اوباما با دشمنان آمریکا است و نگرانیهایی را در میان حامیان سرسخت اسرائیل ایجاد کرده است. برخی معتقدند که برخلاف اوباما و بایدن، که از ابزارهای قدرت ملی برای تضعیف دشمنان استفاده نکردند، ترامپ ممکن است مانند ریگان عمل کند و با مذاکره، ایران را غافلگیر و تضعیف کند. اما منتقدان میترسند این مذاکرات به سرنوشت گفتوگوهای بینتیجه او با کره شمالی دچار شود، جایی که امتیازات زیادی داد، اما چیزی به دست نیاورد.
مهمترین چالش کانادا
اندیشکده آمریکایی شورای آتلانتیک نوشت: مارک کارنی، رئیس سابق بانک مرکزی کانادا و انگلستان، با کسب ۸۵.۹ درصد آرا به عنوان رهبر جدید حزب لیبرال کانادا انتخاب شد و جایگزین جاستین ترودو شد. او در سخنرانی پیروزی خود مستقیماً به تنشهای اخیر با ایالات متحد پرداخت و در پاسخ به تهدیدهای دونالد ترامپ درباره تعرفهها و حتی الحاق کانادا به آمریکا گفت: «آمریکا، کانادا نیست؛ و کانادا هرگز، تحت هیچ شرایطی، بخشی از آمریکا نخواهد شد.» کارنی که تجربه مدیریت بحرانهای اقتصادی جهانی را دارد، اکنون باید با بزرگترین چالش اقتصادی دوران خود روبهرو شود: جنگ تجاری با آمریکا. او بر اهمیت وابستگی انرژی آمریکا به کانادا تأکید کرده و این را به عنوان «ابزاری برای ایجاد توازن در مذاکرات» معرفی کرده است. در حوزه امنیت، چالش اصلی او حفاظت از شمال کانادا خواهد بود، جایی که تغییرات اقلیمی، مسیرهای جدید کشتیرانی و منابع طبیعی را در معرض رقابت جهانی قرار داده است.
روایت رسانه ترکیهای از اتحاد ترکیه و قطر
روزنامه ترکیهای دیلی صباح نوشت: اتحاد روبهرشد قطر و ترکیه به یک تهدید جدی برای سیاستهای اسرائیل و نفوذ غرب در خاورمیانه تبدیل شده است. این دو کشور با اتخاذ مواضع مستقل، از جمله انتقاد صریح از اسرائیل (مثل اظهارات نخستوزیر قطر درباره حمله احتمالی به تأسیسات هستهای ایران و موضعگیری اردوغان علیه اسرائیل)، نشان دادهاند که حاضر نیستند سیاست خارجی خود را با منافع اسرائیل هماهنگ کنند. اسرائیل و حامیانش بهطور خاص قطر و ترکیه را هدف تبلیغات منفی قرار دادهاند و هر انتقادی از اسرائیل را به انگیزههای مالی یا حمایت از گروههایی مثل حماس ربط میدهند. نویسنده این را نشانه ترس اسرائیل از قدرتگیری این اتحاد میداند که میتواند برنامههای منطقهای اسرائیل را به خطر بیندازد.