مردم عراق با مشارکت بالا در انتخابات پارلمانی ۲۰۲۵، روند تازهای در سیاست این کشور رقم زدند. تحریم صدر نتیجه معکوس داشت و صحنه سیاسی شیعیان عراق با آرایش جدیدی از ملی گرایی و تثبیت قدرت شیعی روبهرو شد.
در شرایط بحرانهای ژئوپلیتیک غرب آسیا، پیوستن قزاقستان به پیمان ابراهیم بیش از آنکه نشانه احیای روند صلح باشد، بازتاب درماندگی آمریکا و رژیم صهیونیستی در حفظ اعتبار سیاسی خود است. این اقدام تلاشی تبلیغاتی برای بازسازی قدرت نرم فروپاشیده تلآویو ارزیابی میشود.
ترامپ با استراتژی «صلح از طریق قدرت» بی ثباتی مزمنی در همه قارهها را در پیش گرفته از خاورمیانه و شرق اروپا و اوراسیا گرفته تا امریکای لاتین، کاخ سفید در پس پرده شکافهای داخلی کشورها و جنگ هاست. در قاره امریکا بر ونزوئلا متمرکز شده است در این مقاله به بررسی انگیزههای تشدیدتنش دولت ترمپ در ونزوئلا پرداخته خواهد شد. از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ، امریکا سیاستهای مداخلهجویانه سنتی خود در قبال آمریکای لاتین را احیا کرده و خود را در پوشش شعارهای احیای دموکراسی و پایان دادن به رنج مردم ونزوئلا پنهان کرده است. با این حال، بررسی گستردهتر لفاظیهای رسمی و گزارشهای اندیشکدههای نزدیک به واشنگتن، مجموعهای عمیقتر از منافع استراتژیک را که محرک این رویکرد است، آشکار میکند و ونزوئلا را به میدان آزمایش جدیدی برای معادله قدرت آمریکا در منطقه تبدیل میکند.
لبنان در میانه بحرانهای منطقه، به صحنه تثبیت محور مقاومت تبدیل شده است. حزبالله با توسعه توانمندی نظامی و ارتباطات راهبردی، نقش کلیدی در معادلات امنیتی منطقه دارد و بازدارندگی آن، توازن قدرت در شرق مدیترانه را شکل میدهد.
با پیوستن قزاقستان به توافقنامه ابراهیم، غرب تلاش میکند انزوای رژیم اسرائیل را کاهش دهد و مشروعیت بینالمللی آن را بازسازی کند. این اقدام، تهدیدی جدی برای جهان اسلام و محور مقاومت محسوب میشود.
غرب با بهرهگیری از شعار «زن، زندگی، آزادی» در کشورهای مختلف از سودان تا ایران و ونزوئلا، پروژهای مشترک برای نفوذ نرم و براندازی طراحی کرده است. پشت نقاب آزادی، هدف اصلی تخریب انسجام داخلی، تحریک درگیری و غارت منابع ملی کشورهاست.
رژیم اسرائیل با سوءاستفاده از بحران سوریه، جامعه دروزی را به ابزار اهداف خود تبدیل کرده است. تلآویو با حمایت اطلاعاتی و نظامی از دروزیها، طرح تجزیه سوریه و ایجاد منطقه حائل در جنوب را دنبال میکند.
در نهایت، رژیم نه از آنچه در مورد حزبالله میداند، بلکه از آنچه نمیداند، میترسد. ناشناختهها به بازیگر کلیدی در معادله درگیری تبدیل شدهاند و توانایی پیشبینی رویدادها در مواجهه با ابهام در تواناییها و بیثباتی رفتار، به هنری گمشده تبدیل شده است. در حالی که هر دو طرف به وضوح تمایل خود را برای جلوگیری از جنگ تمام عیار نشان میدهند، ماهیت ساختاری معضل امنیتی، لغزش به سمت رویارویی را به یک احتمال واقعی تبدیل میکند.