در تاریخ سیاست خارجی، ترامپ ادامهدهنده الگویی است که رهبران با شعار صلح، به تشدید بحرانها میپردازند. اعلام توافق فاز اول طرح صلح غزه بین اسرائیل و حماس—شامل آزادسازی گروگانها و عقبنشینی نیروهای اسرائیلی—او را به عنوان معمار ثبات جلوه میدهد، اما حمله آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ (ژوئن ۲۰۲۵) چهره دیگری از سیاستهایش را آشکار میکند.
صلح غزه: پیروزی دیپلماتیک یا تاکتیک انحرافی؟
ترامپ با اعلام این توافق، خود را قهرمان پایان جنگ دوساله غزه معرفی کرد، با اشاره به نقش میانجیگران مانند قطر و مصر. این گام، شبیه وعدههای صلحطلبانه وودرو ویلسون، امید به کاهش تنشها را برانگیخت، اما در باطن، میتواند پوششی برای اقدامات تهاجمی دیگر باشد—مانند حمایت از حمله به ایران که تنها چند ماه پیش رخ داد.
حمله به ایران: تشدید بحران یا دفاع پیشگیرانه؟
در ۲۳ خرداد، آمریکا به حملات اسرائیل علیه تأسیسات هستهای ایران پیوست، که به ادعای نتانیاهو برای جلوگیری از تهدید هستهای بود. این عملیات، که به سایتهایی مانند فردو و اصفهان آسیب زد، زمینهساز تنشهای فعلی است و نشاندهنده گذار از دیپلماسی به اقدام نظامی—مشابه جنگهای ناپلئون که با بهانه صلح آغاز شد.
الگوی تکراری ترامپ
ترامپ با نقاب صلح غزه، فتنه حمله به ایران را پنهان میکند، اما این دوگانگی میتواند به بحرانهای بزرگتر منجر شود. تاریخ هشدار میدهد: شعارهای صلح اغلب شمشیر فتنه را تیزتر میکنند. باید اقدامات را فراتر از اعلامیهها سنجید.