۱۱:۴۲
۱۴۰۴/۰۷/۱۹
دومین سالگرد؛

نگاهی بر ابعاد و پیامدهای عملیات «طوفان الأقصی»

نگاهی بر ابعاد و پیامدهای عملیات «طوفان الأقصی»
عملیات «طوفان الأقصی» در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نقطه‌عطفی در تاریخ منازعات غرب آسیا و تحولی بنیادین در معادلات راهبردی مقاومت اسلامی بود. این عملیات نه صرفاً یک نبرد نظامی، بلکه آغاز مرحله‌ای تازه از مهندسی جدید مقاومت به شمار می‌آید که موازنه قدرت را از بنیاد دگرگون کرد و تاریخ منطقه را به دو مقطع «پیش از طوفان» و «پس از آن» تقسیم نمود. باریکه غزه، که سال‌ها به عنوان بزرگ‌ترین زندان روباز جهان شناخته می‌شد، به صحنه‌ای برای اثبات زنده بودن روح مقاومت تبدیل شد. دو سال پس از آن رویداد تاریخی، رژیم صهیونیستی در حالی در باتلاق غزه گرفتار است که نه توان پیشروی دارد و نه امکان عقب‌نشینی. این وضعیت، حاصل ضربه‌ای است که مقاومت با درهم شکستن ساختار امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل به پیکره این رژیم وارد کرد.
نویسنده :
پیمان بهمن پور کارشناس مسائل بین الملل
کد خبر:
۳۳۴۹

عملیات «طوفان الأقصی» در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نقطه‌عطفی در تاریخ منازعات غرب آسیا و تحولی بنیادین در معادلات راهبردی مقاومت اسلامی بود. این عملیات نه صرفاً یک نبرد نظامی، بلکه آغاز مرحله‌ای تازه از مهندسی جدید مقاومت به شمار می‌آید که موازنه قدرت را از بنیاد دگرگون کرد و تاریخ منطقه را به دو مقطع «پیش از طوفان» و «پس از آن» تقسیم نمود.

باریکه غزه، که سال‌ها به عنوان بزرگ‌ترین زندان روباز جهان شناخته می‌شد، به صحنه‌ای برای اثبات زنده بودن روح مقاومت تبدیل شد. دو سال پس از آن رویداد تاریخی، رژیم صهیونیستی در حالی در باتلاق غزه گرفتار است که نه توان پیشروی دارد و نه امکان عقب‌نشینی. این وضعیت، حاصل ضربه‌ای است که مقاومت با درهم شکستن ساختار امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل به پیکره این رژیم وارد کرد.

فروپاشی اسطوره شکست‌ناپذیری

«طوفان الأقصی» پیش از هر چیز، اسطوره شکست‌ناپذیری رژیم صهیونیستی را درهم شکست. ناکامی کامل دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در رصد و پیش‌بینی این عملیات، نه تنها افسانه برتری نظامی آن را فرو ریخت، بلکه پایه‌های روانی و ایدئولوژیکی موجودیت این رژیم را متزلزل کرد. برای نخستین‌بار از سال ۱۹۴۸، اشغالگران در برابر دیدگان جهانیان تحقیر شدند و ابهت پوشالی خود را از دست دادند.

احیای وجدان جهانی و بن‌بست پروژه عادی‌سازی

دستاورد دیگر این عملیات، خنثی‌سازی پروژه‌های موسوم به «آبراهام» و «خاورمیانه جدید» بود. در شرایطی که برخی دولت‌های عربی مسیر عادی‌سازی با تل‌آویو را در پیش گرفته بودند، طوفان الأقصی بار دیگر «مسئله فلسطین» را به صدر افکار عمومی جهان بازگرداند. این تحول، وجدان جهانی را بیدار و آرمان آزادی فلسطین را از یک موضوع منطقه‌ای به یک مطالبه انسانی و جهانی تبدیل کرد. از آن پس، پروژه عادی‌سازی عملاً به بن‌بست سیاسی و اخلاقی رسید.

دستاورد‌های راهبردی و رسانه‌ای مقاومت

اگرچه غزه بهای سنگینی پرداخته است، اما حقیقت آن است که پیروزی مقاومت فراتر از میدان نبرد رقم خورده است. طوفان الأقصی معادله تبلیغاتی و رسانه‌ای غرب را برهم زد و چهره واقعی رژیم صهیونیستی را آشکار ساخت. از زمان آغاز این عملیات، گفتمان‌های تکراری درباره «حقوق بشر» و «دموکراسی» در ادبیات غربی رنگ باخت؛ چرا که تصاویر ویرانی غزه، کشتار زنان و کودکان، حمله به خبرنگاران و استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی، افکار عمومی را بیدار کرد.

نهاد‌هایی که سال‌ها به محکوم‌کردن محور مقاومت عادت داشتند، ناگزیر به انتشار گزارش‌هایی درباره جنایات اسرائیل شدند. این تغییر، حاصل لابی‌گری دیپلماتیک نبود؛ بلکه نتیجه شکافی عمیق در اعتماد مردم جهان به گفتمان رسمی غرب بود. از این رهگذر، عملیات طوفان الأقصی نه‌تنها به بازتعریف مقاومت در عرصه سیاسی انجامید، بلکه مشروعیت اخلاقی غرب را نیز زیر سؤال برد.

واقع‌نگری راهبردی در مذاکرات آتش بس

در بحبوحه گفت‌و‌گو‌های آتش‌بس، برخی جریان‌ها این شبهه را مطرح کردند که اگر حماس قرار بود به مذاکرات تن دهد، چرا عملیات آغاز شد. این برداشت، تحلیلی سطحی و غیرواقع‌بینانه از بستر تحولات است.

طوفان الأقصی واکنشی پیش‌دستانه به برنامه‌های رژیم صهیونیستی برای حمله همه‌جانبه به غزه بود؛ اقدامی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، نقشه فراگیر صهیونیست‌ها برای تسلط بر منطقه را خنثی کرد.

مقاومت فلسطین، با علم به تهدید قریب‌الوقوع، عملیات را آغاز کرد تا ابتکار عمل را در میدان از دشمن بگیرد و معادلات را به سود ملت خود بازنویسی کند.

پذیرش آتش‌بس یا مذاکره از سوی حماس نیز نشانه عقب‌نشینی نیست، بلکه تاکتیکی برای حفظ توان، کاهش رنج مردم و تثبیت دستاورد‌های میدانی است. مقاومت، درک دقیقی از پیوند میان میدان و دیپلماسی دارد و از هر دو ابزار برای تحقق اهداف راهبردی خود بهره می‌گیرد.

حماس همچنان اصرار دارد که حاضر به آزادی همه اسرای مرده و زنده اسرائیلی است، اما در ازای آن، آتش‌بس دائمی و پایان جنگ + خروج "کامل" ارتش اسرائیل از غزه باید تضمین شود یعنی کلمه "کامل" حتماً افزوده گردد و آزادی آخرین اسیر مساوی با آخرین گام ارتش در عقب‌نشینی باشد. همچنین جهت بازیابی اسرا، بمباران‌ها متوقف شود که در این خصوص توافقات نسبی شده است. در اسرای فلسطینی نیز مروان برغوثی، حسن سلامه، احمد سعدات، عباس السید و ... باید در لیست آزادی باشند. همچنین پایان جنگ، ورود کمک‌ها و بازگشایی گذرگاه‌ها باید در یک توافق باشد.

در مقابل، نتانیاهو با مواضعی تند و غیرسازنده، هرگونه نقش‌آفرینی فلسطینیان در آینده غزه را رد کرده است؛ موضعی که بیش از هر چیز از هراس او از فروپاشی ائتلاف سیاسی و سقوط دولتش ناشی می‌شود. در همین حال، ایالات متحده نیز با طرح‌های موسوم به صلح، در پی مدیریت بحران و بازسازی چهره خود در افکار عمومی جهانی است، هرچند این رویکرد تاکنون نتوانسته راه‌حلی پایدار ایجاد کند.

برای فهم عمق پاسخ حماس به طرح ترامپ، نباید به آن به چشم یک «پاسخ دیپلماتیک» نگاه کرد؛ این یک «عملیات پدافند شناختی» بود. بن‌بست راهبردی، دشمن را مجبور کرده تا میدان جنگ را از زمین غزه به میز مذاکره منتقل کند، اما نه برای صلح، بلکه برای «مهندسی مجدد تعریف پیروزی».

این زاویه نگاه جدید ماجراست: طرح ترامپ، یک طرح صلح نیست؛ یک تله برای «سرقت پیروزی» از مقاومت است. دشمن که در میدان نظامی نتوانسته به هدف «نابودی حماس» برسد، اکنون می‌خواهد در میدان دیپلماسی، حماس را وادار کند تا با دستان خودش، پیروزی‌اش را واگذار کند. آنها می‌خواهند حماس را به مذاکره‌ای بکشانند که نقطه شروع آن، «خلع سلاح مقاومت» و پذیرش حاکمیت بین‌المللی است؛ یعنی همان اهدافی که در جنگ به آن نرسیدند.

پاسخ حماس، یک ضدحمله در همین جنگ شناختی بود. حماس با تعیین شرط «عقب‌نشینی کامل و استقرار حکومت مستقل» به عنوان پیش‌شرط هر مذاکره‌ای، در حقیقت میز بازی را واژگون کرد. حماس با این کار گفت: «ما بر سر سلاح مقاومت مذاکره نمی‌کنیم؛ ما فقط بر سر ریشه بیماری (اشغالگری شما) صحبت می‌کنیم».

این یعنی حماس از ورود به تله‌ی «مذاکره بر سر جزئیات تسلیم خود» امتناع کرد و توپ را به زمین دشمن انداخت تا ماهیت واقعی او را افشا کند. این یک درس بزرگ در دیپلماسی مقاومت است: اولین و مهم‌ترین پیروزی در هر مذاکره‌ای، تحمیل «صورت مسئله واقعی» به دشمن است. حماس این نبرد اول را با قاطعیت برده است.

ارزیابی نهایی

طوفان الأقصی، نه پایان جنگ، بلکه «آغاز پایان اشغال» بود. این عملیات نشان داد که مقاومت اسلامی صرفاً یک جنبش نظامی نیست، بلکه یک گفتمان تمدنی است که بر پایه عدالت، کرامت انسانی و حق تعیین سرنوشت استوار است.

پیروزی حقیقی، نه در اشغال سرزمین، بلکه در فتح وجدان‌هاست. امروز افکار عمومی جهان در برابر جنایات رژیم صهیونیستی ایستاده و این همان پیروزی راهبردی است که هیچ بمبارانی قادر به نابودی آن نیست.

غزه، با وجود ویرانی‌هایش، به قلب تپنده مقاومت جهانی تبدیل شده است. طوفان الأقصی دیوار‌های آهنین و سکوت را فرو ریخت و جهان را با حقیقت مقاومت آشنا ساخت. این طوفان، آغازی است بر عصری تازه در تاریخ منطقه؛ عصری که در آن اشغال، مشروعیت خود را از دست داده و مقاومت، به زبان مشترک آزادگان جهان بدل شده است.

گزارش خطا