❇️جنگ ۱۲ روزه، طرح مشترک آمریکا و اسرائیل برای مهندسی معکوس ساختار قدرت و ضربه به زیرساخت دانشی ایران، بهجای فروپاشی، به الگویی از مقاومت بومی و بسیج اجتماعی بدل شد.
✳️بسیج از پایین به بالا
شبکههای مردمی و کمیتههای جهادی از مقیاس محلی به یک اکوسیستم بسیج ملی ارتقا یافتند و معادله «مرکز ـ پیرامون» را به نفع یک شبکه توزیعشده مقاومت تغییر دادند.
✳️کادرسازی میدانی
بحران، به زایش نخبگان از دل میدان انجامید؛ چهرههایی که بعدها در سیاست و امنیت نقشآفرین شدند.
✳️ تثبیت دشمن مشترک
تهاجم مستقیم، مفهوم تهدید هستیشناختی را فعال کرد و با ایجاد وحدت اضطراری، اصطکاکهای داخلی را بهطور مقطعی کاهش داد.
✳️بازتولید قدرت نرم
روایتهای میدانی از همبستگی و کارآمدی، در رسانههای محور مقاومت و افکار عمومی جهان اسلام، شکست فشار حداکثری را به نمایش گذاشت.
✳️پیامدهای ژئوپلیتیکی
ایران توان «بسیج غیرمتمرکز» را بهعنوان دارایی راهبردی اثبات کرد؛ محاسبات تهاجمی در قفقاز و خلیج فارس تعدیل شد و اسرائیل با یک شوک استراتژیک مواجه گردید.
✳️ شتاب نوآوری امنیتی
توسعه سامانههای بومی، افزایش تابآوری زیرساختها و هماهنگی میان نیروهای نظامی، علمی و مردمی، بخشی از خروجی جنگ بود.
❇️جنگ ۱۲ روزه نمونهای از تبدیل تهدید به مزیت راهبردی بود: بازسازی حافظهاجتماعی، تقویت شبکههای مردمی و بازآرایی موازنه قوا. تجربه نشان داد که در عصر جنگهای هیبریدی، «بسیج اجتماعی از پایین» ستون فقرات بازدارندگی ملی ایران است.