تحولات اخیر در راهروهای شورای امنیت، صرفاً یک بازی حقوقی یا اجرای یک بند از توافقنامهای مرده نیست؛ بلکه پرده آخر از نمایش فریبکارانه غرب و اعلام رسمی شکست پروژه مهار ایران از طریق اهرمهای پوسیده بینالمللی است. فعالسازی مکانیسم ماشه توسط تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه و انگلیس)، نه نشانه قدرت، که اعتراف به استیصال و آخرین تلاش برای احیای یک جسد سیاسی به نام "برجام" است.
۱. ماشه را چه کسی کشید؟ بازندگان میدان دیپلماسی.
خبر مشخص است: سه کشور اروپایی، با بهانهتراشی در مورد فعالیتهای هستهای صلحآمیز ایران که خود پاسخی به سالها خلف وعده و بیعملی آنها بود، رسماً مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها را کلید زدند. اما تحلیل عمیقتر نشان میدهد که این اقدام، یک خودزنی راهبردی است. اروپاییها که سالها نقش "پلیس خوب" را در کنار قلدر محله (آمریکا) بازی میکردند، با این کار آخرین رشته از اعتبار نداشته خود را پاره کردند. آنها نشان دادند که در بزنگاههای تاریخی، نه بازیگرانی مستقل، که صرفاً دنبالهرو سیاستهای دیکتهشده از سوی واشنگتن و تلآویو هستند. این ماشه، بیش از آنکه گلولهای به سمت ایران شلیک کند، مغز دیپلماسی اروپایی را متلاشی کرد.
۲. هدف واقعی پشت این نمایش چیست؟ خلع سلاح راهبردی ایران.
برخلاف تبلیغات و جنگ روانی رسانههای غربی، دغدغه اصلی آنها برنامه هستهای ایران نیست. منابع آگاه اطلاعاتی و تحلیل روندهای چند ساله به وضوح نشان میدهد که هدف نهایی، فلج کردن توانمندیهای دفاعی و موشکی ایران و در نهایت، تضعیف کل "محور مقاومت" است. برنامه هستهای صرفاً یک بهانه است. آنها از ایرانی قدرتمند که معادلات منطقه را از عراق و سوریه تا لبنان و یمن به نفع ملتها و علیه منافع استکبار و رژیم صهیونیستی تغییر داده، هراس دارند. اسنپبک، تلاشی مذبوحانه برای بازگرداندن ایران به گوشه رینگ و آغاز دوباره فشار حداکثری است؛ پروژهای که یک بار با مقاومت فعال و هوشمندانه ملت ایران، به شکستی مفتضحانه انجامید.
۳. پیامدهای راهبردی: کاشتن بادی که طوفان درو خواهد کرد.
فعالسازی اسنپبک، یک نقطه عطف تاریخی است که پیامدهای آن بسیار فراتر از بازگشت چند قطعنامه تحریمی است:
مرگ کامل برجام و رفع آخرین محدودیتها: با این اقدام، ایران دیگر هیچ تعهد حقوقی و اخلاقی به محدودیتهای برجامی نخواهد داشت. این یعنی دست ایران برای جهش در برنامه هستهای خود، از جمله افزایش سطح و حجم غنیسازی و تحقیق و توسعه بر روی سانتریفیوژهای پیشرفته، کاملاً باز خواهد شد. غرب با دستان خود، قفلهایی را که با سالها مذاکره بر برنامه ایران زده بود، شکست.
انزوای بیشتر غرب و تقویت بلوک شرق: این اقدام یکجانبهگرایانه، شکاف میان غرب با قدرتهای نوظهوری، چون چین و روسیه را عمیقتر میکند. گزارشات رسمی نشان میدهد که مخالفت قاطع پکن و مسکو با این روند، صرفاً یک تعارف دیپلماتیک نیست، بلکه بخشی از یک تقابل بزرگتر برای پایان دادن به هژمونی دلار و ساختارهای بینالمللی تحت سلطه آمریکاست. ایران در این نظم جدید، یک شریک راهبردی کلیدی برای شرق خواهد بود، نه یک کشور منزوی.
افزایش تنش و احتمال تقابل مستقیم: هرچند فشار اقتصادی بر مردم افزایش خواهد یافت، اما تاریخ ۴ دهه اخیر نشان داده که ایران زیر فشار، نه تنها تسلیم نمیشود، بلکه تهاجمیتر و مصممتر عمل میکند. این اقدام، ریسک محاسبات غلط از سوی رژیم صهیونیستی یا آمریکا را بالا میبرد و منطقه را یک گام به درگیری گستردهتر نزدیکتر میکند؛ درگیریای که محور مقاومت امروز بیش از هر زمان دیگری برای آن آماده است و زمین بازی آن، دیگر محدود به مرزهای جغرافیایی نخواهد بود.
۴. مسیر پیش رو: پایان صبر راهبردی و آغاز دوران اقدام متقارن.
دوران اتکا به وعدههای غرب و دیپلماسی التماسی به پایان رسیده است. تحلیل شرایط میدانی و راهبردی، گزینههای زیر را به عنوان یک نقشه راه منطقی پیش روی ایران و محور مقاومت قرار میدهد:
توصیه راهبردی: خروج کامل از تمامی پروتکلها و نظارتهای فراپادمانی و تسریع برنامه هستهای به عنوان یک اهرم فشار بازدارنده و قدرتمند.
تقویت اتحادهای شرقی: تبدیل تهدید تحریم به فرصتی برای تعمیق روابط اقتصادی، نظامی و امنیتی با چین و روسیه و سرعت بخشیدن به حذف دلار از مبادلات تجاری.
آمادگی کامل برای پاسخ کوبنده: سرویسهای اطلاعاتی دشمن (موساد و سیا) قطعاً تلاش خواهند کرد با عملیاتهای خرابکاری و جنگ روانی، از این فضا برای ضربه زدن استفاده کنند. هوشیاری حداکثری در داخل و آمادگی برای پاسخ نامتقارن و حتی متقارن به هرگونه خطای محاسباتی دشمن، یک ضرورت حیاتی است.
نتیجهگیری نهایی:
اسنپبک، نه پایان راه، که آغاز فصلی جدید در تاریخ تقابل ایران با نظام سلطه است. فصلی که در آن، نقابها فروافتاده و مشخص شده است که تنها زبان قابل فهم برای دشمن، زبان "قدرت" است. غرب با این اقدام، ناخواسته ایران را از آخرین زنجیرهای یک توافق مرده آزاد کرد و حالا باید با ایرانی مواجه شود که دیگر دلیلی برای خویشتنداری در مسیر تبدیل شدن به یک قدرت تمامعیار منطقهای و جهانی نمیبیند. این، بازیای است که غرب آن را آغاز کرد، اما پایان آن را محور مقاومت تعیین خواهد کرد.