۱۳:۴۹
۱۴۰۴/۰۹/۱۴
پشت پرده تجارت خونین؛

چرا جهان به صلح نمی‌رسد؟

هیئت تحریریه سایت طنین
نویسنده :
هیئت تحریریه سایت طنین
کد خبر:
۳۵۲۳

صلح زمانی ممکن خواهد شد که شفافیت بر تجارت جهانی سلاح حاکم شود و وابستگی اقتصاد‌های بزرگ به صنعت نظامی کاهش یابد و یا اصلاً به صورت کلی حذف شود یا به واسطه سایر صنایع جایگزین شود. همچنین می‌باید سازمان‌های بین‌المللی از وابستگی سیاسی رها شوند و در نهایت هم رسانه‌ها از سلطه لابی‌های نظامی خارج شوند. اما به هرحال در شرایط کنونی، باید پذیرفت که تجارت جهانی تسلیحات مهم‌ترین مانع در مسیر صلح است؛ بازاری که هرچه خونریزی بیشتر باشد، رشد بیشتری خواهد داشت و شیرین‌تر است. درخصوص مؤلفه‌های مانع صلح درجهان ودست‌های پشت پرده آن، مصاحبه‌ای را با جناب آقای رامین ناصری، (کارشناس مسائل سیاسی و بین المللی) انجام داده‌ایم که به شرح ذیل می‌باشد:

۱- چرا با وجود صد‌ها نشست وبیانیه هنوز صلح کامل در جهان برقرار نشده است؟

این پرسش که چرا جهان با وجود صد‌ها نشست صلح، ده‌ها نهاد بین‌المللی و هزاران بیانیه حقوق بشری هنوز صلح را تجربه نکرده است؟ پرسشی ساده نیست؛ زیرا ریشه‌های بی‌ثباتی جهانی نه در اشتباهات تاکتیکی، که در ساختار‌های عمیق قدرت، اقتصاد و امنیت بین‌المللی نهفته است. جهان امروز بیش از هر زمان دیگری در تنش، جنگ و بی‌ثباتی غوطه‌ور است، از غزه و اوکراین گرفته تا خشونت‌های آفریقا و رقابت‌های فزاینده شرق و غرب. اما آیا این بحران‌ها تصادفی‌اند؟ آیا واقعاً قدرت‌های بزرگ خواستار صلح‌اند؟ یا اینکه صلح، بزرگ‌ترین تهدید برای منافع برخی بازیگران جهانی است؟

پاسخ را باید در یک حوزه کلیدی جست‌و‌جو کرد. بازار جهانی تجارت تسلیحات؛ بازاری که سال گذشته به رقم حیرت‌انگیز ۶۷۹ میلیارد دلار درآمد رسید و هر سال بزرگ‌تر می‌شود. این صنعت عظیم، نه تنها از جنگ‌ها تغذیه می‌کند، بلکه به‌طور فعال در شکل‌دهی به سیاست‌های بین‌المللی نقش ایفا می‌کند. وقتی جنگ‌ها سود میلیاردی دارد، توقع صلح داشتن، ساده‌لوحی است.

اما برای رسیدن به پاسخ نهایی، باید نخست به این بپردازیم که چه عواملی ذاتاً مانع از تحقق صلح در جهان می‌شوند و چگونه تجارت تسلیحات این موانع را تشدید می‌کند.

۲- چرا قدرت‌های بزرگ درجهان جنگ افروزی می‌کنند؟

در نظم بین‌المللی کنونی، قدرت‌های بزرگ برای توجیه هزینه‌های نظامی و حفظ ساختار‌های امنیتی خود، همواره به دشمن نیاز دارند. دشمنی که می‌تواند واقعی یا ساخته‌شده باشد. ساده‌ترین و پیش پا افتاده‌ترین نمونه این موضوع آمریکا است. آمریکا پس از جنگ سرد، برای حفظ رهبری نظامی خود، نیاز داشت تهدید‌های جدید بسازد و به همین دلیل چند تهدید برای خود در اقصی نقاط دنیا علم کرد. مثلاً تهدید تروریسم پس از ۱۱ سپتامبر، تهدید ایران در غرب آسیا، تهدید روسیه پس از بحران اوکراین، تهدید چین در شرق آسیا.

هر بار این تهدید‌ها تقویت شده‌اند، بودجه نظامی آمریکا افزایش یافته و فروش سلاح‌هایش رکورد زده است. این الگو تصادفی نیست؛ بلکه بخشی از چرخه‌ای است که میان سیاست خارجی آمریکا و صنایع تسلیحاتی این کشور برقرار شده است.

سال گذشته، تنها سه شرکت آمریکایی لاکهید مارتین، نورثروپ گرومن و جنرال داینامیکس ده‌ها میلیارد دلار از جنگ‌ها و تنش‌های جهانی سود کسب کردند. ۳۹ شرکت آمریکایی حاضر در فهرست ۱۰۰ غول نظامی جهان، جمعاً ۳۳۴ میلیارد دلار فروش داشتند. طبیعی است کشوری که چنین سودی می‌برد، انگیزه‌ای برای پایان یافتن درگیری‌ها ندارد و حتی شاید در مواقعی اجازه ندهد که جنگ‌ها خاتمه پیدا کنند و در نتیجه حتی ممکن است که خود آتش بیار معرکه باشد و دست به بحران آفرینی و فتنه انگیزی و امنیتی کردن فضا داشته باشد.

۳-قدرت‌های جهانی از ایجاد اختلاف میان دولت ها و ملت‌ها چه بهره‌ای می‌برند؟

دولت‌ها غالباً به اسم امنیت ملی، وارد مسابقه تسلیحاتی می‌شوند، اما مردم هزینه واقعی را می‌پردازند. مرگ، ویرانی، آوارگی، فروپاشی اقتصاد، نابودی زیرساخت‌ها، افزایش فقر و مهاجرت از قبیل این هزینه‌هایی است که نهایتاً مردم در خلال جنگ‌ها و بحران‌ها پرداخت می‌کنند. با این حال، بسیاری از دولت‌ها به‌جای دفاع از صلح، امنیت را با نظامی‌سازی یا گسترش صنعت نظامی و توسعه تسلیحاتی برابر می‌دانند. از این رو است که این تفکیک میان منافع ملت‌ها و دولت‌ها، یکی از عوامل اصلی تداوم جنگ‌ها محسوب می‌شود و دولت‌ها خواه ناخواه سر رقابت با دولت‌های دیگر به دنبال توسعه نظامی گری هستند و ملت‌ها شاید صلح را در خلع سلاح معنا می‌کنند. این فرآیند، اما در میان کشور‌های دفاعی و هجومی دارای بار معنایی متضادی می‌تواند شود به گونه‌ای که مثلاً برای دستیابی به صلح اتفاقاً کشور‌های جنوب جهانی باید توسعه تسلیحاتی داشته باشند تا بتوانند در برابر تجاوزگری کشور‌های شمال بایستند و برعکس کشور‌های شمال جهانی هم باید به دنبال خلع سلاح خود و اهش هزینه‌های نظامی گری خود باشند تا بتوانیم شاهد صلح وثبات باشیم. فرآیند برعکس این موضوع می‌تاواند آن چه که مثلاً ایالات متحده آمریکا در لبنان علاقه دارد تا پیاده کند باعث افزایش ناامنی و از بین رفتن صلح و ثبات فعلی باشد. جایی که ملت لبنان بی دفاع باشند و در مقابل آمریکا و اسرائیل مسلح باشند قطعاً شاهد خشونت علیه ملت لبنان توسط آمریکا و اسرائیل خواهیم بود. بهرحال باید بدانیم که وقتی دولت‌ها بقای خود را در قدرت نظامی می‌بینند، نه در مشروعیت مردمی، صلح اهمیتی ندارد؛ آنچه مهم است توازن قوا است، نه آرامش مردم.

۴- ائتلاف‌های نظامی که در جهان شکل می گیرد آیا باعث افزایش امنیت شده است؟

ناتو نمونه روشن این مسئله است. پس از فروپاشی شوروی، قرار بود این پیمان نظامی منحل شود، اما نه تنها منحل نشد، بلکه بزرگ‌تر شد. آمریکا برای توجیه گسترش ناتو در اروپای شرقی، به تهدیدسازی از روسیه نیاز داشت؛ تهدیدسازی که نهایتاً زمینه‌ساز بحران اوکراین شد. کشور‌های اروپایی اکنون با هراس از روسیه، به خریداران بزرگ سلاح تبدیل شده‌اند. نتیجه این ائتلاف نهایتاً نه تنها صلح وصبات و امنیت نیاورد بلکه خود تبدیل به ناامنی گشت. پیامد ادامه این رویه هم افزایش ۱۹۳ درصدی درآمد نظامی برخی شرکت‌های اروپایی مانند گروه چکسلواکی، رشد چشمگیر صادرات تسلیحات فرانسه و آلمان در سال‌های اخیر، فعال شدن صنایع نظامی اروپا بعد از سال‌ها رکود و تعطیلی شد. بهرحال باید پذیرفت که تشدید رقابت نظامی، فضای سیاسی اروپا را امنیتی‌تر و امکان گفت‌و‌گو را دشوارتر کرده است. طبیعتاً هم چنین فضایی صلح‌پذیر نیست.

۵- اقتصاد غرب از جنگ‌افروزی درجهان چه سهمی دارد؟

اقتصاد بسیاری از کشورها، به ویژه آمریکا و حتی رژیم صهیونیستی، با صنعت تسلیحات گره خورده است. ساختار‌های قدرت سیاسی نیز به شدت وابسته به همین صنعت هستند. در آمریکا شرکت‌های بزرگ تسلیحاتی از طریق لابی‌ها به کنگره فشار می‌آورند و قوانین حمایتی از تجارت و استفاده از سلاح و بعضاً ادامه دار شدن جنگ‌ها را می‌گیرند. در ادامه رؤسای جمهور توسط همان لابی‌ها حمایت مالی می‌شوند و هزینه‌های تبلیغاتی ستاد‌های انتخاباتی نامزد‌های انتخاباتی و دو حزب اصلی آمریکا توسط همین گروه تامین مالی می‌شود. حتی در مواردی ژنرال‌های ارتش پس از بازنشستگی به مدیران شرکت‌های تسلیحاتی تبدیل می‌شوند و در نتیجه نفوذ خیلی خوبی روی ارتش و صنایع نظامی توامان پیدا می‌کنند. حتی اندیشکده‌ها و رسانه‌هایی که افکار عمومی را شکل می‌دهند، توسط همین شرکت‌ها تأمین مالی می‌شوند تا فشار افکار عمومی برای جلوگیری از جنگ‌ها هم راه به جایی نبرد و عملاً یک سیطره سیاسی و اقتصادی برای تامین منافع حداکثری از بازار بزرگ جنگ و خشونت و بحران آفرینی به وجود می‌آید.

وقتی چرخه قدرت اینگونه شکل گرفته باشد، جهان نه بر اساس نیاز ملت‌ها، بلکه بر اساس سود کارخانه‌های اسلحه اداره می‌شود. برای همین است که جنگ اوکراین، جنگ یمن، درگیری‌های آفریقا یا جنگ غزه هیچگاه به پایان نمی‌رسند؛ زیرا هر پایان جنگی، پایان یک بازار است.

۶- آیا رژیم صهیونیستی ازاین همه شرارت طولانی درمنطقه درآمدی هم کسب کرده است؟

جنگ غزه شاهد دیگری بر این واقعیت است. در حالی‌که بیش از ۵۰ هزار غیرنظامی در غزه شهید شده‌اند، شرکت‌های تسلیحاتی اسرائیل رکورد‌های مالی خود را شکستند و درآمد‌های سرشاری را به جیب زدند. به طور مثال در دو سال گذشته درآمد LBT، رافائل و صنایع هوافضای اسرائیل به ۱۶.۲ میلیارد دلار رسیده است. در همین بازه زمانی شاهد افزایش رشد فروش تسلیحات ساخت صنایع نظامی رژیم به میزان ۱۶ درصد سالانه هم می‌باشیم؛ بنابراین خیلی ساده می‌توان این گونه نتیجه گرفت که رژیمی که هم خریدار بزرگ سلاح است و هم سازنده آن، هرگز انگیزه‌ای برای صلح نخواهد داشت. زیرا صلح، یکی از دو ستون اصلی اقتصاد امنیتی اسرائیل که مبتنی بر جنگ‌افروزی و صادرات سلاح است را فرو می‌ریزد.

۷- آیا کشو‌های شرقی مانند چین و روسیه نیز در این رقابت نظامی درجهان نقش دارند؟

روسیه با وجود تحریم‌ها، در سال گذشته ۳۱.۲ میلیارد دلار درآمد نظامی داشته و نشان داده که صنعت تسلیحاتش چندان تحریم‌پذیر نیست. این قدرت مالی باعث می‌شود روسیه نیز طبیعتاً، به‌ویژه در حوزه رقابت با ناتو، تمایل محدودی به صلح پایدار داشته باشد.

در چین، اما به‌دلیل رسوایی‌های فساد در خرید‌های نظامی، درآمد برخی شرکت‌ها کاهش یافته است. اما این کاهش به هیچ وجه به معنای کم شدن رقابت نظامی چین نیست؛ بلکه این کشور در حال افزایش قدرت دریایی و موشکی خود است، امری که خود به تنش در جنوب شرق آسیا دامن می‌زند.

۸- آیا کشور‌ها برای ارتقای جایگاه خود در جهان جنگ افروزی می‌کنند؟

بله، باید بدانیم که واقعیت این است که قدرت‌های بزرگ، از جنگ برای تغییر جایگاه خود در نظم جهانی استفاده می‌کنند. جنگ اوکراین، چین را به تقویت موقعیت اقتصادی و روسیه را به اتحاد نزدیک‌تر با شرق سوق داده است. جنگ غزه، تلاش آمریکا برای بازتعریف نقش خود در غرب آسیا را آشکار کرده است. جنگ یمن، جایگاه عربستان و امارات را در معادلات امنیتی منطقه تغییر داده است. منطقه غرب آسیا پیش و پس از جنگ دوازده روزه رژیم با ایران به صورت کامل تغییر و تحول پیدا کرده است. قدرت امروز ایران نه در رزمایش‌ها و رژه‌های نیرو‌های مسلح آن بلکه در کف میدان به صورت کامل عیان شده است. واقعاً وقتی جنگ چنین سود استراتژیکی دارد، چگونه می‌توان انتظار داشت قدرت‌های بزرگ آن را کنار بگذارند؟

۹- شما چرایی شروع جنگ‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

پاسخ نهایی به این پرسش روشن است که می‌تواند در بر گیرنده سلسله عوامل و دلایل مختلفی باشد که نزاع‌ها شکل می‌گیرد و ادامه دار می‌شود و اساساً دستیابی به صلح بسیار سخت و سنگین می‌شود، اما در این یادداشت نویسنده با بررسی اقتصاد صنایع تسلیحاتی در دو سال اخیر و روند افزایش خشونت و جنگ و نبودن برنامه‌های روشن برای پایان دادن به جنگ‌ها این چنین نتیجه می‌گیرد که یکی از دلایل اصلی عدم دستیابی به صلح پایدار، بازار سودمند صنایع تسلیحاتی است که باعث می‌شود تا قدرت‌های بزرگ علاقه چندانی به محروم شدن از این بازار به واسطه به پایان رساندن جنگ‌ها نداشته باشند.

پس بنابراین باید گفت که بهر حال لایه‌ای پنهان، اما بسیار قدرتمند در نظام بین‌الملل وجود دارد که از ادامه جنگ‌ها سود می‌برد و این لایه همان بازار جهانی تجارت تسلیحات است. برای این بازار سه ویژگی اساسی می‌توان ذکر کرد:

الف) سود سرشار

بازاری با درآمد ۶۷۹ میلیارد دلار در سال که تنها با جنگ زنده می‌ماند بازار غیر قابل چشم پوشی است. سود چنین بازاری به‌قدری بالاست که برای تأثیرگذاری بر دولت‌ها، رسانه‌ها و سیاستمداران کافی و وافی است.

ب) ذی‌نفعان قدرتمند

این بازار دارای ذی نفعان قدرتمندی است که عمدتاً شامل افراد تاثیر گذار در سیاست یا بازنشستگان دنیای سیاست در میان کشور‌ها و قدرت‌های بزرگ هستند. به عنوان مثال کمپانی‌های آمریکایی، لابی‌های نظامی–امنیتی، صنایع تسلیحاتی اسرائیل، کارخانه‌های اسلحه اروپایی، سازندگان موشک روسی و چینی، این بازیگران بر سیاست کشور‌های خود تسلط دارند و با استفاده از شرکت‌های چند ملیتی توانایی تاثیر گذاری در اقصی نقاط جهان و اصطلاحاً سیاست جهانی را نیز دارند.

ج) وابستگی امنیت ملی کشور‌ها

وقتی کشور‌ها امنیت خود را در خرید یا تولید سلاح می‌بینند، حتی اگر صلح ممکن باشد، باز هم طبیعتاً به سمت صلح نمی‌روند.

۱۰- درپایان، ارزیابی نهایی شما از این موضوع چیست؟

جهان امروز نه به‌خاطر اختلاف ملت‌ها، که به‌خاطر منافع بازیگران قدرتمند در جنگ گرفتار است. صلح در جهانی که اقتصادش از جنگ سود می‌برد، هدفی آرمانی است، اما واقعیتی سیاسی ندارد. تا زمانی که صنایع تسلیحاتی بزرگ‌ترین سود خود را در خون ملت‌ها می‌بینند، هیچ طرح صلحی حالت عملیاتی پیدا نمی‌کند و عملاً از روی کاغذ فراتر نخواهد رفت.

صلح زمانی ممکن خواهد شد که شفافیت بر تجارت جهانی سلاح حاکم شود و وابستگی اقتصاد‌های بزرگ به صنعت نظامی کاهش یابد و یا اصلاً به صورت کلی حذف شود یا به واسطه سایر صنایع جایگزین شود. همچنین می‌باید سازمان‌های بین‌المللی از وابستگی سیاسی رها شوند و در نهایت هم رسانه‌ها از سلطه لابی‌های نظامی خارج شوند. اما به هرحال در شرایط کنونی، باید پذیرفت که تجارت جهانی تسلیحات مهم‌ترین مانع در مسیر صلح است؛ بازاری که هرچه خونریزی بیشتر باشد، رشد بیشتری خواهد داشت و شیرین‌تر است.

گزارش خطا