از زمان قدرت گرفتن طالبان در افغانستان و باتوجه به خلا امنیتی ایجاد شده، فعالیت های تروریستی داعش در این کشور روندی افزایشی داشته است. خصلت گروه های تروریستی این است که اولاً حالت تلماسه ای دارند؛ یعنی هسته های خود را سریعا برای انجام عملیات تروریستی سازمان دهی می کنند و ثانیاً حالت مک دونالدی دارند؛ یعنی باتوجه به شرایط به وجود آمده درمکان های مختلف سریعاً رشد و اقدام به تاسیس پایگاه های نظامی می کنند.
این دو ویژگی در افغانستان کاملا مشهود است و داعش از این وضعیت استفاده حداکثری کرده و اقدامات خود را برپایه مسائل و مشکلات کنونی این کشور بنا نهاده است. باتوجه به اقدامات تروریستی داعش و اقدام اخیر آنها در منطقه هرات ذکر چند نکته قابل تامل است:
داعش در مقطعی تمرکز عملیاتی خود را بر روی شعیعان قرار داده بود بر روی شیعیان قرار داده بود و با ادعاهای واهی همچون دشمن دور و نزدیک اقدامات خود را توجیه می کرد. اما در مقاطع اخیر برخی اقدامات تروریستی داعش علیه سایر اقلیت های دینی در افغانستان صورت گرفته و این نشان می دهد که شعارهای این گروه بر مبنای جنگ با شیعه کاملا دروغین است و از نظر این گروه هرکس خارج از دایره داعش باشد، مورد حمله قرار می گیرد.
داعش به عنوان یک کارت بازی در دست آمریکا در افغانستان بازی می کند و این امر را می توان در راهبرد کلی آمریکایی ها مبنی بر بی ثبات سازی در سطح منطقه ای تعریف کرد. داعش از یک سو به عنوان تهدید برای طالبان ایفای نقش می کند و از سوی دیگر به عنوان تهدیدی برای ایران، روسیه و حتی چین است. در کنار این دو گزاره، داعش به عنوان ابزاری برای دخالت های بیشتر آمریکا در افغانستان به بهانه ی مبارزه با تروریسم است.
بیشتر توان داعش در افغانستان بر مساله ایجاد چالش امنیتی برای طالبان قرار گرفته است، زیرا این گروه معتقد است که با فشارهای صورت گرفته بر روی طالبان در این عرصه به دو نتیجه خواهد رسید: الف) طالبان را در حوزه های مختلف جغرافیایی درگیر مسائل امنیتی می کند و تمرکز آن را در حوزه های مختلف بهم می ریزد. ب) تکثر فعالیت های جغرافیایی شرایط را برای عدم مقابله طالبان کاهش می دهد. درنتیجه این دو مورد فشارهای داخلی و خارجی بر روی طالبان در جهت استقرار امنیت افزایش می یابد و همین عاملی در جهت ضربه زدن به طالبان می شود.
طالبان در مقطع یک ساله کنونی بیشترین درگیری ها را با داعش داشته و حضور و نفوذ این گروه را در افغانستان برای خود مفید نمی داند. برحسب همین شرایط است که داعش نیز تمام تمرکز خود را بر روی اقدامات امنیتی و تخریبی در افغانستان قرار داده است.
داعش در اقدامات خود در افغانستان از تاکتیک عملیات با مقیاس کوچک استفاده می کند یعنی به دنبال ضربه زدن و انجام اقداماتی است که بیشترین حجم تخریبی و تلفات انسانی را در پی داشته باشد. به همین منظور تمرکز فعالیتی داعش بر روی اماکنی همچون مساجد است که محل تجمع و حضور حداکثری افراد است.
خطر اقدامات امنیتی داعش فعلا به افغانتسان محدود می شود و این احتمال وجود دارد که این نوع عملیات ها به سایر مناطق همچون آسیای مرکزی و شبه قاره نیز کشیده شود. به همین دلیل است که داعش به دنبال بسط حوزه جغرافیایی و فکری خود به مناطقی خارج از افغانستان است که بتواند از طریق این گزاره نفوذ امنیتی و گزاره تخریبی خود را تقویت کند.
داعش با این گونه اقدامات به دنبال آن است که این پیام را به افکار عمومی انتقال دهد که گرچه حوزه حکومتی آن از بین رفته، اما حوزه عملیاتی و ماموریتی آن همچنان پابرجاست. یعنی همان عملیات های انتحاری با هدف قراردادن اجتماعات بدون توجه به مکان عملیاتی. در واقع داعش این گزاره را القا می کند که توان عملیاتی آن محدود به چند حوزه نیست و توان عملیاتی را در حوزه های مختلف دارد. البته شرایط موجود در افغانستان این فضا را برای داعش فراهم کرده است و این گروه از چنان توان عملیاتی برخوردار نیست.
ارزیابی نهایی
داعش به دنبال آن است که حوزه های ماموریتی و عملیاتی خود را در نقاط مختلف منطقه و حتی فرامنطقه ای گسترش دهد و مترصد است این امکان را با انجام عملیات های انتحاری فعلی در افغانستان فراهم کند. همه ی این موارد نشان دهنده آن است که عواملی در پشت پرده و به صورت سازمان دهی شده حمایت های مختلفی را از این گروه به عمل می آورند که شرایط را برای احیای فعالیت های داعش فراهم کنند. حمایت هایی که آمریکایی ها در این زمینه از داعش انجام می دهند برای رسیدن به چند هدف است که مهمترین آن بی ثبات سازی در افغانستان و سپس تعمیم آن به کشورهای پیرامونی است.