نمیتوان حوادثی را که در سوریه رخ داد و سقوط کل نظام در کمتر از یازده روز به وقوع پیوست، جدا از تحولات ژئواستراتژیکی دانست که منطقه غرب آسیا از زمان سقوط بغداد در سال ۲۰۰۳ تجربه کرده است؛ از جمله سقوط لیبی بهعنوان یک کشور (نه فقط قذافی)، و همچنین روند تخریب سیستماتیک دولت و ساختار اجتماعی در سودان. علاوه بر این، عبور از جنگ غزه که حماس به آن کشیده شد و جنگ لبنان، همگی بخشی از این تصویر هستند.
منطقه در آستانه تغییرات اساسی قرار دارد که تنها به تغییر رژیمها محدود نمیشود، بلکه به طراحی جغرافیای سیاسی جدید از طریق بازنگری در نقشهها، توافقنامهها و معاهدات قدیمی، نظیر توافقنامه سایکس-پیکو، اعلامیه بالفور، معاهده ورسای و معاهده لوزان بازمیگردد. این توافقنامهها در اوایل قرن بیستم جغرافیای کنونی منطقه را شکل دادهاند و اکنون شاهد فروپاشی ترتیبات منطقهای هستیم که از زمان توافقنامه سایکس-پیکو مرزها را ترسیم کرده و گروههای قومی مختلف را در مرزهای هر کشور قرار داده است.
در جنگها، همانطور که مشخص است، جغرافیای کشورها دوباره ترسیم میشود. بحث درباره آینده سوریه نمیتواند از پرسشهای اساسی در مورد یکپارچگی سرزمینی سوریه غافل شود. این پرسشها ذاتاً ناخوشایند هستند، اما باید مطرح شوند. هدف اصلی از سرنگونی حکومت بشار اسد، فروپاشی سوریه بهعنوان یک کشور، جغرافیا، ارتش و نهادهای آن بود.
این ماجرا ما را به مطالعه سندی به نام «طرح عودید ینون» سوق میدهد که توسط مشاور سابق نخستوزیر اسرائیل شارون در سال ۱۹۸۲ در مجله عبری کیفونیم منتشر شد و اخیراً توسط مرکز مطالعات جهانیسازی آمریکا بازنشر شده است. این سند یکی از روشنترین و دقیقترین اسناد در مورد استراتژی صهیونیستی در خاورمیانه است که بر اساس رؤیاهای بنیانگذار صهیونیسم، هرتزل و روحانی یهودی فیشمن، نگاشته شده است. رؤیای اسرائیل بزرگ، از رود نیل تا فرات پروژهای است که در مسیر موفقیت قرار دارد.
برنامههای اسرائیل تنها تهدیدات و عملیات نظامی مقطعی نیستند، بلکه بخشی از یک طرح بلندمدت برای تغییر نقشه خاورمیانه از طریق اتحادهای بینالمللی و منطقهای است. این طرح توسط نتانیاهو و سایر رهبران اسرائیل در محافل بینالمللی اعلام شده است.
اسرائیل با پروژه بزرگ خود، «کریدور داوود»، رویای دستیابی به رود فرات را دنبال میکند. سقوط حکومت اسد فرصتی طلایی برای اسرائیل فراهم کرد تا یک واقعیت جغرافیایی جدید ایجاد کند که پروژههای بزرگ آن را به واقعیت تبدیل کند.
پس از سقوط نظام سوریه، اسرائیل فوراً حملات سنگینی را آغاز کرد که هدف آن نابودی دولت سوریه و ارتش آن بود. این حملات منجر به تخریب بیش از ۸۰ درصد از توان ارتش سوریه شد و اسرائیل توانست مناطق بیشتری از جمله بلندیهای جولان و کوههای جبل الشیخ را تحت کنترل خود درآورد.
پروژه «کریدور داوود» از سواحل مدیترانه آغاز شده و از جولان، درعا، السویداء، رقه، دیرالزور و التنف عبور میکند تا به رود فرات برسد. این کریدور در اصل تحت نظارت آمریکا و پایگاههای نظامی آن خواهد بود.
این کریدور، اسرائیل را به رود فرات متصل میکند و مرزهای عراق را محاصره میکند. این مسیر بهعنوان راهی زمینی برای اسرائیل عمل میکند که انزوای آن را میشکند و علاوه بر آن، بهعنوان یک مسیر تجاری اهمیت زیادی دارد. در این مسیر، پروژههای انرژی و گردشگری ایجاد میشوند و قدرت نظامی اسرائیل تقویت میشود. این پروژه همچنین نفوذ منطقهای اسرائیل را گسترش داده و فشار زیادی بر عراق و ترکیه وارد میکند.
سؤال این است که آیا اسرائیل پس از سوریه مسیر خود را به سوی مناطقی در اردن، مصر و عربستان سعودی ادامه خواهد داد؟ بنابراین این غفلت از سوی برخی از کشورهای عربی و گاهاً بازی در زمین صهیونیستها در نهایت میتواند به ضرر آنها نیز منجر شود؛ لذا اهمیت محور مقاومت و تقویت آن در اولویت اول میتواند محافظتی برای همین کشورهای عربی در برابر سیاستهای توسعه طلبانه رژیم صهیونیستی باشد.