سقوط حکومت سوریه در یک دوره زمانی ۱۱ روزه و در مقابل گروههای مسلحی که توسط هیات تحریر الشام به رهبری ابومحمد الجولانی رهبری میشدند، ابهامات بسیاری را درباره چرایی این سقوط سریع، آینده این کشور و نقشی که قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در این کشور ایفا خواهند کرد به وجود آورده است.
تردیدی نیست آنچه که در سوریه رخ داد با برنامهریزی و تامین لجستیکی، اطلاعاتی و سیاسی ترکیه انجام شد، اما در این موضوع هم شکی نیست که ترکیه صرفاً یک بازیگر منطقهای است که نقش خود را در سوریه ایفا خواهد کرد و آنچه که اکنون در سوریه برعهده این کشور گذاشته شده است، کنترل رهبری گروه تحریر الشام و دیگر گروههای مسلح در سوریه است تا از این طریق بخشی از پروژه آمریکایی - صهیونیستی پیش برده شود که محدود به این کشور نبوده و کل منطقه را شامل میشود؛ بنابراین گروه تحریر الشام و گروههای مسلح همپیمان آن، نیروهای قسد و نیز تروریستهای داعشی که اخیراً در سوریه فعال شدهاند، صرفا بازیگرانی هستند که قدرتهای خارجی متعددی آنها را در راستای منافع خود در سوریه به حرکت درمیآورند.
این گروهها به واسطه تامین مالی و لجستیکی که از قدرتهای خارجی دریافت میکنند مجبور هستند در چارچوب منافع مورد نظر همین قدرتها عمل کنند؛ در مورد وابستگی گروه تحریر الشام به ترکیه و درپس آن به قطر هیچ تردیدی وجود ندارد و به واسطه حمایتهای این کشورها بود که این گروه توانست در طول سالهای اخیر در منطقه ادلب به فعالیت خود در قالب یک منطقه مستقل از دولت مرکزی سوریه ادامه داده و برای مسلط شدن بر سوریه برنامهریزی کند. از سوی دیگر نیروهای قسد که در شمال شرقی سوریه قدرت دارند، مورد حمایت و پشتیبانی ایالات متحده آمریکا هستند و به واسطه همین حمایت است که آنکارا برخلاف خواسته خود مجبور شده است این گروه را تحمل کند.
حضور نیروهای قسد اهرم ایالات متحده برای فشار آوردن بر ترکیه است که نسبت به ارتباط این گروه با «پ ک ک» نگران است؛ سازمانی که ترکیه آن را تروریستی میداند و برای ایجاد یک کشور مستقل در مناطق کردنشین مبارزه میکند؛ بنابراین طبیعی است که آمریکا با حفظ قسد در زمانهایی که نیاز دارد از آن استفاده خواهد کرد تا آنکارا را مجبور کند که در چارچوبهای مورد نظر واشنگتن فعالیت کند.
در جنوب سوریه پراکندگی بیشتری دیده میشود و گروههایی که در این منطقه فعال هستند با اردن، ایالات متحده، ترکیه و رژیم صهیونیستی ارتباط دارند. دروزیهای سوریه که در این منطقه ساکن هستند نیز دچار تشتت و پراکندگی هستند؛ تا حدی که گروهی ازآنها خواستار پیوستن به دروزیهای ساکن اراضی اشغالی شدهاند و برخی هم به دنبال سطحی از خودمختاری هستند.
در شرق، اما اقلیت علوی پس از سقوط حکومت بشار اسد به شدت تحت فشار قرارگرفته و از هر سو خود را در محاصره میبینند و آینده آنها و نقشی که ایفا خواهند کرد را گذر زمان روشن خواهد کرد.
درچنین شرایطی آنچه که برای کشورهای عرب منطقه نسبت به آینده سوریه نگرانکننده است، قدرت گرفتن سازمان اخوان المسلمین است؛ سازمانی که کشورهایی مثل عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، کویت و اردن حاضر به پذیرش آن به عنوان قدرت برتر در سوریه نیستند و حتی برخی از این کشورها این سازمان را یک گروه تروریستی میدانند. بنابراین، طبیعی است کشورهای عربی که حاکمان جدید سوریه امید به کمکهای مالی آنها دارند، شروط خاص خود را خواهند داشت که محدود نشدن قدرت در دست جریان اخوانی سوریه و تشکیل یک حکومت فراگیر از مهمترین این شروط خواهد بود.
کلام پایانی اینکه در کنار تقلای قدرتهای مختلف منطقهای برای نقش آفرینی در سوریه، درحال حاضر ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز در سوریه در حال تشدید فعالیتهای خود هستند؛ رژیم صهیونیستی علاوه بر اشغال مناطقی از سوریه و نزدیک شدن به دمشق، از هماکنون به دنبال مرتفع کردن هرگونه خطر احتمالی از ناحیه سوریه است و به همین دلیل هم از زمان سقوط حکومت سوریه درحال از بین بردن توان نظامی و زیرساختهایی است که امکان استفاده از آن علیه این رژیم وجود دارد. همچنانکه ایالات متحده نیز به دنبال تقویت حضور نظامی خود در این کشور از طریق ایجاد پایگاههای جدید و استقرار نیروهای نظامی بیشتر است. اما همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند، استمرار حضور اشغالگران متجاور در سوریه ناممکن است و متعرضان به خاک سوریه بدون تردید روزی در مقابل قدرت جوانان غیور سوری مجبور به عقبنشینی خواهند شد.