
در بسیاری از جنگها، پیروزی به معنای شکست دشمن نیست. گاهی اوقات عدم موفقیت دشمن در دستیابی به اهدافش میتواند پیروزی طرف مقابل تلقی شود. این موضوع به ویژه در جنگهای نامتقارن مشهود است. بیش از یکسال و سه ماه از نبرد بزرگ و سرنوشت ساز طوفان الاقصی گذشته و احتمال می رود تا آخر هفته آتش بس درغزه برقرار شود. طرح اتش بس کنونی به لحاظ کلی بسیار شبیه به طرح آتش بسی است که اوایل سال جاری به ابتکار شهید امیرعبداللهیان فراهم شد و اتفاقا از طرف شهید اسماعیل هنیئه و حماس هم مورد پذیرش قرار گرفت. حالا پس از هشت ماه پر فراز و نشیب شواهد و قرائن از پذیرش شروط حماس توسط رژیم صهیونیستی حکایت می کند. بدون تردید اهداف اصلی اسرائیل در عملیات نظامی علیه غزه، نابودی حماس و آزادی گروگان ها بود. آتش بس بدون تحقق این دو نشان می دهد که این رژیم در دستیابی به اهداف کلیدی خود شکست خورده است.
به طور کلی می توان نتیجه گرفت آنچه رژیم صهیونیستی را مجاب کرده که پس از چند ماه آتش بس مطلوب حماس را بپذیرد چند نکته است:
1.عدم امکان نابودی حماس حتی پس از حذف رهبران سیاسی و نظامی اش
حماس یک تشکیلات منسجم و یک سازمان نظامی و سیاسی ساختارمند است. این بدان معناست که نابودی رهبران و فرماندهان یک بخش خاص از حماس لزوماً به معنای از بین رفتن کل سازمان نیست، چرا که ساختارهای جانشینی و زیرشاخههای مستقل وجود دارند. علاوه بر آن حماس بر پایه یک ایدئولوژی مذهبی و ملیگرایانه استوار است که در میان فلسطینیها طرفدار دارد. این ایدئولوژی مقاومتی صرفاً با اقدامات نظامی از بین نمیرود بلکه هرچه جلو می رویم احتمال هم پیمانی گروههای مشابه ایدوئولوژیک با حماس نیز وجود خواهد داشت. این نکته را نبایست فراموش کرد که حماس در میان بخشی قایل توجهی از مردم فلسطین به دلایل مختلفی از جمله مقاومت در برابر اشغالگری، ارائه خدمات اجتماعی، و مخالفت با سیاستهای اسرائیل، از حمایت جدی برخوردار است. این حمایت اجتماعی به حماس اجازه میدهد تا ضربات وارد شده از طرف رژیم صهیونیستی را به سرعت جبران نماید و خود را بازیابی کند.
2. عدم امکان آزادی اسرا با استمرار حمله نظامی
عدم موفقیت اسرائیل در آزادی اسرا به رغم ادامه جنگ در غزه به دلیل پیچیدگیهای جنگ، خطرات عملیات نظامی برای گروگانها ست. رژیم صهیونیستی پس از حملات وحشیانه خود به باریکه غزه به این نتیجه رسیده که عملیات نظامی به تنهایی نمیتواند راه حل موثری برای آزادی اسرایش باشد و در این زمینه نیازمند بکار گرفتن ترکیبی از رویکردهای نظامی، مذاکراتی و دیپلماتیک است. حماس در غزه از تاکتیکهای چریکی و مخفیانه استفاده میکند و رژیم هم دراین زمینه با محدودیتهای اطلاعاتی زیادی روبرو است که یافتن گروگانها و برنامهریزی برای عملیات نجات را دشوار کرده است. در این میان بحران انسانی در غزه نیز شرایط را برای اسرای اسرائیلی سختتر نموده و دسترسی به آنها را برای اسرائیل دشوارتر کرده است.
3.افزایش فشار سایر اضلاع مقاومت از جمله کرانه باختری و یمن
افزایش تنشها در کرانه باختری و یمن ممکن است موجب شده که اسرائیل با چالشهای جدیدی در زمینه امنیتی روبهرو کرده است. کرانه باختری به دلیل قرار گرفتن در دل سرزمین های اشغالی ودسترسی زمینی به شهرها و شهرک های اسرائیلی یک خطر بسیار بزرگ برای رژیم است. نظر به تسلیح چند ساله مقاومت فلسطین در کرانه برخی کارشناسان بر این باورند که رژیم صهیونیستی از شکل گیری طوفان الاقصای 2 در این منطقه بسیار بیمناک است و به همین خاطر ملاحظات فراوانی در مواجهه با کرانه باختری دارد . انصارالله یمن هم به واسطه وضعیت سیاسی و اجتماعی بی نظیر خود ضمن به چالش کشیدن تجارت دریایی رژیم با ناامن کردن دریای سرخ، با حملات مکرر موشکی و پهبادی خود امنیت روانی ساکنین سرزمینهای اشغالی را هدف گرفته است. با همه این اوصاف اسرائیل به خوبی می داند اگر بحرانهای موجود در کرانه باختری و یمن تشدید شوند، احتمال این که درگیری به مناطق دیگر خاورمیانه گسترش یابد وجود دارد. اسرائیل ممکن است برای جلوگیری از چنین وضعیتی به پیوستن به آتشبس تمایل نشان دهد.
4.فرسایش رژیم صهیونیستی
در حوزه های مختلف از جمله اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تداوم درگیریها بین اسرائیل و حماس و دیگر گروههای فلسطینی نشان داده که رویکردهای نظامی به تنهایی نمیتوانند به حل مسئله فلسطین منجر شوند. اسرائیل به رغم تلاشهای نظامی، در دستیابی به یک راهحل پایدار برای پایان دادن به درگیریها ناکام مانده است. در این میان با تشدید جنایت های رژیم، مذاکرات صلح بین اسرائیل و فلسطینیها به حالت تعلیق درآمده است و هر روز که میگذرد، بیاعتمادی بیشتر میشود. در میدان رزم هم استمرار درگیریها به افزایش هزینههای نظامی برای اسرائیل منجر شده که علیرغم پشتیبانی همه جانبه غرب تأثیرات منفی بر اقتصاد کلان اسرائیل داشته است. بیثباتی اقتصادی ناشی از این جنگ و تنشهای کنونی موجب کاهش سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی شده و موجب کاهش رشد اقتصادی اسرائیل در یکسال اخیر شده است. در بعد اجتماعی هم با ادامه جنگ و تلفات بالا، نارضایتی عمومی در اسرائیل افزایش یافته است. این نارضایتی موجب انتقادات جدی به دولت و سیاستهایش شده تا جایی که برخی معتقدند بایست منتظر بود چرا که آتش چالش های اجتماعی رژیم بعد ازآتش بس شعله ور خواهد شد.
5.فشار ترامپ برای انعقاد آتش بس پیش از روی کارآمدنش
ترامپ رویکردی متفاوت به مسائل خاورمیانه نسبت به رؤسایجمهور دیگر امریکا دارد. او بیشتر بر تمامیت ارضی اسرائیل و تقویت روابط با این کشور تمرکز داشته و کمتر به مسائل فلسطینی میپردازد.او همواره امنیت اسرائیل را به عنوان یک اولویت در سیاستهای خود اعلام کرده و به شدت از حق اسرائیل برای دفاع از خود در برابر تهدیدات حمایت نموده است. یکی از اهداف کلیدی ترامپ در دوران ریاستجمهوریاش، تلاش برای ایجاد صلح در خاورمیانه بود. روزنامه هاآرتص نوشته فرستاده ویژه ترامپ اسرائیل را مجبور کرده است که طرحی را بپذیرد که نتانیاهو در نیمسال گذشته بارها آن را رد کرده بود. حماس همچنان بر موضع خود اصرار دارد که آزادی گروگانها باید مشروط به آزادی زندانیان فلسطینی (بخش آسانتر) و عقبنشینی کامل اسرائیل از غزه (بخش دشوارتر) باشد. بنظر می رسد ترامپ معتقد است که استمرار جنگ غزه هیچ دستاوردی برای رژیم نداشته و ندارد و در صدد است تا پس از آتش بس طوری روندها را مدیریت کند که دستاوردهای تاکتیکی رژیم را تبدیل به دستاوردهای راهبردی نماید. از جمله این روندها می توان به احیای توافق ابراهیم و یا چیزی شبیه این اشاره نمود که رییس جمهور امریکا پس از آتش بس احتمالی پیگیر آن خواهد شد.
حالا برگردیم به سوال اصلی این نوشتار که چرا می گوییم در صورت پذیرش آتش بسی که اکنون مطرح است، اسرائیل در جنگ غزه شکست خورده است. رژیم نتوانست ساختار حماس و توان نظامی اش را از بین ببرد و همچنین موفق به آزادی اسرایش با عملیات نظامی نشد. پذیرش آتش بس کنونی به این معناست که اسرائیل بایست بطور کامل از غزه عقب نشینی کند و اداره غزه را به حماس بسپارد. مسئله مهمی که بارها از طرف نتانیاهو به عنوان خط قرمز پایان جنگ مطرح می شد. در کنار همه این موارد بند تبادل اسرا هم خودش از اهمیت راهبردی فراوانی برخوردار است که نشان دهنده دست برتر مقاومت در نبرد منطقه ای کنونی است.
ارزیابی نهایی
با کنار هم چیدن تحولات اخیر منطقه از جمله پیروزی های راهبردی و بزرگ مقاومت در به چالش کشیدن امنیت پادگان نظام سلطه در غرب آسیا و تحمیل یک شکست ترمیم ناپذیر به آن و در عین حال در نظر گرفتن شکست های تاکتیکی جبهه مقاومت در از دست دادن برخی از فرماندهان مطرح خود، آنچه که می تواند عزم و اراده مجاهدین مقاومت در اقصی نقاط جهان را مصم تر نماید روایت درست میدان و دمیدن روح امید به پیکره پرصلابت است. محورهای مهمی که اکثر سخنرانی های اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای حول تبیین و تشریح آنها مطرح میشود. معظم له در دیدار اخیر خود با مردم قم با تأکید بر اهمیت زنده نگه داشتن مسئله امید در مقابل فعالیت دشمن برای مأیوس کردن جوانان، فرمودند: "ما باید به هدایت و کمک الهی و به نیروی خدادادی ملتها، امیدوار باشیم و مهمترین هدف همه فعالان حوزه تبلیغات و صاحبان سخن باید زنده کردن امید در دلها و پرهیز از بیان سخنان ناامید کننده باشد. ایشان در راستای تاکید بر اهمیت این مولفه پیام امام بزرگوار از نجف پس از حادثه ۱۹ دی و بشارت پیروزی به ملت ایران را نمونهای از توجه فراوان مرحوم امام خمینی«رحمت الله علیه» به اهمیت امید دانستند و خاطرنشان کردند: "چه کسی آن روز که امام نوید پیروزی نهضت را داد، باور داشت انقلاب پیروز میشود و قدرتی بزرگ و خطشکن همچون جمهوری اسلامی در این منطقه از جهان سر بر خواهد آورد که جلوی بسیاری از تجاوزها و اهداف خباثتآلود غرب را بگیرد؟ و چه کسی باور میکرد که روزی فرا برسد که در کشورهای غربی و حتی خود واشنگتن پرچم آمریکا به آتش کشیده شود؟" تشبیه شرایط کنونی ملت ایران و مقاومت به شرایط 19 دی ماه 56 و وقایع پس از آن بیانگر ان است که رهبر معظم انقلاب از افق بلندتری صحنه را مشاهده و تحلیل می نمایند. ما به وعدههای رهبر معظم در خصوص آینده منطقه نه تنها امیدواریم بلکه ایمان داریم. ایشان اخیراً در دیدارهای عمومی و خصوصی بشارتهایی مطرح نموده اند مبنی بر اینکه به رغم پیچیدگی میدان و فراز و نشیب های تلخ و شیرین و برخی ناکامی های میدانی مقاومت در باطن و لایههای عمیقتر منطقه اتفاقات متفاوتی در حال رخ دادن است. وقایعی که نتیجه قطعی مجاهدت مخلصانه میدانی و اعتماد به وعده های الهی است.