- دولت ترامپ و تقسیم کارِ جهانی علیه قدرتهای نوظهور
- درخواست عفو نتانیاهو در میانه بحرانهای داخلی و بینالمللی
- واکاوی سفر همزمان مقامات ترکیه و عربستان به تهران
- کنترل روند افول و بازتعریف جایگاه شکننده آمریکا
- دونالد ترامپ و نقشه پنهان در قالب جنگ اوکراین
- سفر هاکان فیدان و چرخش آنکارا بهسوی تهران
- الگوی فاطمیِ مقابله با تحریف و شرایط امروز منطقه
- بسیج فرهنگ ناب و کامل از ثمرات انقلاب اسلامی
- لفاظیهای تفرقهافکنانه عناصر همسو امریکایی- سعودی در لبنان
- از تثبیت پیروزی و رد مذاکره تا تقویت بسیج و وحدت ملی
- نظم اروپا به بهای قربانی کردن اوکراین
- رمزگشایی از 2 شوک بزرگ به ترامپیستها
- ترور های رژیم صهیونیستی درلبنان وغزه
- یک پروژه توسعهای یا تغییر جمعیتی؟
- سوختن کرانه باختری در سایه سکوت عربی و جنایت صهیونی
دولت ترامپ و تقسیم کارِ جهانی علیه قدرتهای نوظهور
هنوز یک سال از حضور دولت دوم ترامپ در قدرت نمیگذرد با این حال، بیراه نیتس اگر بگوییم رئیس جمهور آمریکا و مجموعه تیم امنیت ملی و سیاست خارجی وی، سیلی از تنش و ناآرامی را به سیاست جهانی تحمیل کردهاند. آکنون از آمریکای لاتین گرفته تا اروپا و آفریقا و آسیا، همه و همه صحنه تنشآفرینیهای ترامپیستها به طرق مختلف هستند.
در مواردی نظیر ونزوئلا یا ایران شاهد اوج گیری تهدیدات نظامی علیه این دسته از بازیگران هستیم و در مواردی نظیر کشورهای اروپایی شاهد جنگ تعرفهای و در مواردی نظیر چین و روسیه، یک جنگ ترکیبی و چندبُعدی را شاهد هستیم. با این همه، آنچه واضح است، ترامپیستها بار دیگر همچون دوره نخست حضورشان در قدرت، تنش و هرج و مرج را به سیاست جهانی تزریق کردهاند و به نحوی رفتار میکنند که گویی در دنیا قانون جنگل حاکم است.
حال در این میان، یکی از نکاتی که توجه بسیاری از صاحبنظران را به خود جلب کرده این است که تیم امنیت ملی و سیاست خارجی دولت ترامپ، نگاهی ویژه به قدرتهای نوظهوری دارند که موقعیت هژمونیک واشینگتن را به چالش میطلبند. آنها در این رابطه، یک تقسیم کار گسترده را در دستورکار دارد و فعالانه در این اربطه ایفای نقش میکنند. مثلا اسرائیل و دول عربی متحد آمریکا، مامور مهار ایران هستند.
تایوان و کشورهایی نظیر استرالیا و ژاپن، مامور مهار چین هستند و در مورد روسیه، شاهد هستیم که واشینگتن سعی در مهار این کشور با استفاده از اهرم اوکراین و کشورهای اروپایی دارد. در واقع، آمریکا برای حراست از موقعیت خود در نظام بین الملل و پس زدن آن دسته از قدرتهای نوظهوری که یکجانبهگری واشینگتن در دنیا را به چالش میکشند، به نحوی ویژه متمرکز بر زیرسیستمهای نظام بینالملل در بُعد منطقهای شده و سعی در عقب راندن رقبایش دارد. با این همه، طرح دولت آمریکا در این رابطه، با ۲ چالش راهبردی نیز رو به رو است.
اول اینکه این طرحواره آمریکایی، نگاهی جدی به حوزه مقدورات و محذورات واشینگتن ندارد. در حقیقت، آمریکا سعی در پیشبرد دستورکاری دارد که نیازمند قدرت این کشور در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی است نه الان که طیف متنوعی از قدرتهای نوظهور در جهان، اهرمهای مختلفی را برای به چالشکشیدن موقعیت بینالمللی آمریکا دارند و میتوانند برای آن ایجاد مشکل کنند. کافی است توجه داشته باشیم که مدتی قبل بود که تهدید چین مبنی بر عدم صدور مواد معدنی کمیاب به آمریکا و شرکتهای این کشور سبب شد تا رئیس جمهور آمریکا در مذاکرات دوجانبه با رئیس جمهور چین حاضر شود و از جنگ تعرفهای با این کشور عقبنشینی کند.
همین حالا چینیها سهم یوآن از تجارت خارجی خود را به شدت افزایش دادهاند. این یعنی هژمونی دلار هم تا حد زیادی در حال زوال است. در مورد دیگر بازیگران نظیر ایران، روسیه و یا کره شمالی نیز وضعیت به همین منوال است و واشینگتن بازیگر یکهتاز میدان نیست. از این رو، برخی اقدامات آمریکا میتواند تبعات مهلک و ناخواستهای را برای آن به همراه داشته باشد.
نکته دوم اینکه طیف متنوعی از شرکای آمریکا در محیط بین المللی آنگونه که باید و شاید به این کشور اعتماد ندارند و تکیه به این کشور را تکیه بر باد ارزیابی میکنند. آنها به طور خاص به تحولاتی نظیر جنگ اوکراین مینگرند و مشاهده میکنند که واشینگتن خیلی زود پشتِ کشوری که خود را متعهد به حمایت همه جانبه از آن در برابر حمله روسیه معرفی میکرد، خالی نمود.
در قالب دیگر رویدادهای مهم بینالمللی نیز آمریکا نشان داده که هیچ ابایی از معامله بر سرِ دوستان و متحدان خود و تنها گذاشتن آنها ندارد. از این رو، بازیگرانی که آمریکا را متحد خود میدانند و مامور به مهار طیف رقبای این کشور شدهاند، هراسی جدی از ضربه خوردن به دلیل دستورکارهای دولت آمریکا دارند و کاملا پای کار نیستند. این مساله برای واشینگتن به شدت خسارتبار است.