سفر اخیر رئیس جمهور چین به عربستان و امضای پکن پای دو بیانیه مشترکی که ادعاهایی علیه تمامیت ارضی ایران در آنها مطرح شده است، همچنان در کانون توجه محافل سیاسی و رسانهای قرار دارد. هرکس از جنبهای به تحلیل و ارزیابی سفر سه روزه شی جین پینگ به عربستان میپردازد. خیانت پکن به تهران، خنجر از پشت شی به ایران، ترفند سعودی در قبال تهران و مفاهیمی از این دست، از جمله تعابیری است که در توصیف این سفر و حواشی آن در محافل سیاسی و رسانهای دیده میشود.
سفر رئیس جمهور چین به عربستان یک رخداد مهم منطقهای و بینالمللی است که باید به صورت منطقی و واقعبینانه مورد تحلیل قرار گیرد. در این خصوص نکات مختلفی وجود دارد که به موارد مهمی از آنها اشاره میشود:
۱- امضای آقای شی در زیر دو بیانیه مشترک یکی با عربستان و دومی با شش کشور عربی حاشیه خلیج فارس که در آنها خواستههای غیرمعقولی از ایران درخواست شده است، به هر شکلی که تفسیر شود، یک «اشتباه محاسباتی» است. این، خطای بزرگی برای چین است که خود را در فضای رقابت بین ایران و عربستان بیندازد و جانب سعودی را بگیرد. ارزش و جایگاه ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی که ایران در غرب آسیا حتی در سختترین شرایط تحریمی و فشارهای بینالمللی دارد، عربستان و هر کشور دیگری در بهترین وضعیت اقتصادی هم نمیتوانند داشته باشند.
۲- سیاست جمهوری اسلامی ایران در منطقه از یک رویکرد منطقی و واقعگرایانه برخوردار بوده و درباره امنیت و تمامیت ارضی و جزایر سهگانه نیز با هیچ کس مدارا نمیکند. این جزایر تا ابد متعلق به ایران است و هرگونه فرافکنی در این خصوص از پیش باطل بوده و به نتیجهای منتهی نمیشود. به هر چیزی باید در سطح خودش بها داده شود و عکسالعمل کنونی نشان داد که خوشبختانه وزارت خارجه در این زمینه بلافاصله واکنش نشان داد و با احضار سفیر چین، با قاطعیت به طرف چینی گوشزد کرد که وارد چنین موضوعاتی که برای ایران حساسیتبرانگیز است و راه به جایی نمیبرد نشود. بیانیههای با این مختصات و ، چند روزی در خبرگزاریها میماند و به دست فراموشی سپرده میشود، لذا نباید در توسعه مناسبات خارجی با کشورهای آسیایی از جمله چین به عنوان مبنای عمل قرار بگیرد.
۳- جمهوری اسلامی مرزبندی مشخصی در سیاست و روابط خارجی خود با کشورهای خارجی دارد و در حوزه همکاری و گسترش مناسبات دو و چندجانبه اقتصادی، تجاری، سیاسی، امنیتی و ... به هیچ کشوری چک سفید نداده است. در عین حال که تعامل و مشارکت با همسایگان و کشورهای بزرگی مانند چین، روسیه، هند و حتی کشورهای اروپایی را مغتنم میشمارد، اما در این زمینه پایبندی شدیدی هم به چهارچوبهای امنیت و منافع ملی خود دارد.
۴- در سیاست خارجی چین نسبت به ایران تغییر خاصی صورت نگرفته است. چین همان چین سابق است که محاسبهگری، منفعتگرایی و اقتصادمحوری مبنای سیاست خارجی آن را تشکیل میدهد. برخلاف آمریکا، چین دارای رویکردهای استعماری در سیاست خارجی نیست. تنها تغییری که مشاهده میشود این است که چین تحولات غرب آسیا و نظام بینالملل را مغتنم شمرده و در حال تعمیق منافع اقتصادی خود در این منطقه مهم است. در نقطه مقابل، این ریاض است که در حال بازنگری سیاست خارجی خود و تمرکز بر آسیاگرایی و استفاده حداکثری از منافع ناشی از توسعه روابط خارجی با چین است.
۵- حرکت ریاض به سمت چین دو پیام مهم دارد: اولاً ریاض این واقعیت را به خوبی دریافته است که آمریکا و اروپا دیگر بازیگران مورد اعتماد و تکیهگاههای مطمئنی نیستند. ثانیاً، مرکز قدرت جهان در حال انتقال از آمریکا و اروپا به آسیاست. اینکه شرکای عربی آمریکا به سوی چین هجوم آوردهاند، خبر خوبی برای آمریکا نیست؛ ضمن اینکه در بلندمدت برای جمهوری اسلامی دارای فرصتهای راهبردی است که بخش عمدهای از آن از طریق تسریع و تسهیل روند نظم نوین جهانی که آمریکا و اروپا را به حاشیه میراند و آسیا را برجسته میکند، تحقق مییابد.
تهران براساس اسناد بالادستی و با لحاظ منافع ملی، هیچگونه محدودیتی برای گسترش عمق و دامنه همکاریهای دوجانبه با چین ندارد، اما در همین حال خواستار رعایت وجوه و الزامات روابط دوستانه و تعهد چین به اصول و مؤلفههای امنیت ملی و تمامیت ارضی خود است. همانطور که رئیس جمهوری اسلامی ایران نیز در دیدار با معاون نخستوزیر چین گلایه نمودند، اقدام اخیر رئیس جمهور چین در امضای بیانیه ضدایرانی در عربستان موجب ناخرسندی دولت و مردم ایران شده و لذا انتظار از طرف چینی این است که مسأله پیش آمده به طرز مطلوبی جبران شود.