آخرین تحولات نظامی و سیاسی جنگ لبنان؛
تجربه یک ساله مذاکرات آتش بس نشان دهنده یک روند ثابت است: ۱. در مرحله اول دشمن فشار آتش زمینی و هوایی خود را تشدید میکند. 2. سپس میان آمریکا، اسرائیل و میانجیها مذاکراتی صورت گرفته و این طرفها بین خودشان به توافق رسیده و البته جوسازی مثبت کاذب را نیز ایجاد میکنند در حالی که یک طرف درگیری مقاومت بوده و هیچ پیشنهادی با آن ها رد و بدل نمیشود. بند «حق دفاع از خود»، کاملاً مبهم است. تفسیر و تحلیلی که لبنانیها از این بند دارند این است که رژیم به دنبال کسب حق آزادی عمل کامل است تا هر وقت که دلش خواست، به بهانه دفاع از خود، به لبنان یورش برد. در بند کمیته نظارت نیز ابهامات فوقالعاده زیادی وجود دارد چه از حیث ماهیت، سازوکار، میزان اختیارات، ابزارها و ... . بخشی از پاسخ لبنان، به پرسش از این بند اختصاص دارد. احتمالاً دشمن به دنبال تشکیل یونیفل هوایی توسط کشورهای کمیته نظارت مانند یونیفل دریایی باشد، هم از حیث اختیارات که میتوان گفت عملاً اختیارات شورای امنیت به این کمیته منتقل شده و هم از این حیث که سازوکار عمل آن بر اساس دادهها و اطلاعات دریافتی از اسرائیل است. این مسئله برای دشمن راهبردی است زیرا میداند تنها راه ممانعت از بازسازی حزب الله، نظارت هوایی است لذا با بند «حق دفاع» اصل فوق را قانونی کرده و سازوکار اجرایی آن در کمیته نظارت انجام میشود.
نگاهی بر پشت پرده تحولات در منطقه؛
تسریع در ایجاد دولت یهود در کرانه باختری، ضمیمه کردن غزه به فلسطین اشغالی، توسعه دیوار امنیتی به عمق لبنان و افزایش سطح و عمق درگیری از اهدافی است که کابینه آخرالزمانی اسرائیل دنبال میکند. کابینه رژیم صهیونیستی در حال برنامه ریزی پیشروی به عمق لبنان و در صورت تثبیت حضور در جنوب لیتانی، جنگ را به سوریه و عراق گسترش خواهند داد تا بستر را برای وارد شدن دولت جدید آمریکا به درگیری با ایران فراهم کند. ترامپ به شدت تحت تأثیر مسیحیان صهیونیست است که داری اعتقادات افراطی و آخرالزمانی هستند و معتقدند احیای ارض موعود برای اسرائیل بزرگ و تصرف نیل تا فرات توسط رژیم مقدمه بازگشت مسیح است."بازی آتش بس" فریب استراتژیک در راستای تحمیل اراده بر مقاومت است و تجربه مذاکرات بیحاصل دوحه و قاهره اثبات میکند که رژیم به دنبال آتش بس و توقف جنگ نیست. به عبارتی دیگر، گزاره تکراری آتش بس، خرید زمان برای کسب دستاورد میدانی و بر هم زدن نظام محاسباتی مقاومت است. کابینه نتانیاهو احتمالاً در پی آن است از فضای انتقال قدرت در آمریکا به دولت جدید استفاده کند و پیش از روی کار آمدن ترامپ، سطح تنش را افزایش دهد و ریسک های عملیاتی بزرگی انجام دهد تا بتواند در شرایط فعلی با توازن قدرت، تغییر سیاسی و استراتژیک را رقم بزند و عمق امنیتی رژیم را تا لیتانی توسعه دهد.از طرفی دیگر، سوریه ستون مقاومت محسوب می گردد که رژیم با "تصعید تدریجی حملات" ضد مواضع مقاومت در این کشور به دنبال "توسعه سطح درگیری" است تا عقبه لجستیکی مقاومت لبنان را با چالش اساسی مواجه نماید."سرهای داغ" در تلآویو و واشنگتن، باید با «شوکهای مبتکرانه عملیاتی»، «دیپلماسی نهضتی»، «تقویت وحدت ملی و تک صدایی حول محور رهبری»؛« افشای طرح ها و راهبردهای خطرناک دشمن» "سرد" شوند. بنابراین باید به استراتژی دشمن حمله شود.ترامپ تقابل با ایران را تا لبه جنگ مستقیم ادامه خواهد داد اما اینکه وارد جنگ همه جانبه با ایران شود، در دور از ذهن است. شواهد و قرائن حاکی از آن است دوره ترامپ، زمان فروپاشی اسرائیل خواهد بود. رژیم نمیتواند از نفرین دهه 80 و حلقه آتش مقاومت و جنگ اراده مردم منطقه به سلامت عبور کند. این جنگ در صورت استمرار برای مقاومت هزینه راهبردی و برای رژیم صهیونی هزینه موجودیتی و برای امریکا هزینه اخراج از منطقه را بردارد.
ترامپ در روزهای گذشته افرادی را به سِمت های مهم در دولت خود در حوزه های سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا و منصوب کرده که عیناً در نقطه مقابل شعارهای دور و دراز وی مبنی بر اراده اش جهت برقراری صلح و ثبات در جهان در دوره جدیدِ حضور او در قدرت هستند. آمریکای کنونی تا حد زیادی موقعیت خود در عرصه بین المللی را رو به افول و زوال می بیند. از این رو، این کشور جنجال افکنی در جهان را تلاشی برای احیای هژمونی بین المللی خودش ارزیابی می کند و به نوعی سعی دارد از وقوع واقعیت های تلخی که علیه آن و منافعش رخ خواهند داد، جلوگیری کند. حال در یکچنین شرایطی، ثبات و آرامش در جهان بیش از آنکه به نفع نظام حکمرانی در آمریکا باشد، عملاً به ضرر آن است و فردی نظیر ترامپ هم به خوبی این را می داند.
امروزه بستر اصلی جنگ و صلح، عمدتاً افکار و اذهان عمومی است و پیروزی در عرصههای میدانی در هر سطحی که باشد بدون همراهسازی افکار عمومی ارزش راهبردی ندارد.اتفاقات اخیر در آمستردام پایتخت هلند و همچنین درگیریهایی که در فرانسه میان شهروندان این کشور با یهودیان حامی اسرائیل به وجود آمده است به خوبی نشان میدهد اصرار رژیم صهیونیستی بر ادامه جنگ در غزه، به تدریج در حال تهدید امنیت حامیان این رژیم و یهودیان در کشورهای مختلف جهان شده است. اگر این روند ادامه پیدا کند، ضمن گسترش «یهودستیزی» همانند آنچه که در دهه 1940 در اروپا شاهد بودیم، جوامع و مراکز وابسته صهیونیستی در کشورهای غربی از ناحیه افکار عمومی با مسائل جدی مواجه خواهند شد که این مسأله قطعاً امنیت و منافع ملی کشورهای میزبان را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
رژیم صهیونیستی به دنبال ایجاد ۴ شهرک در شمال غزه و ۱۳شهرک در منطقه المواصی یا جنوب غربی غزه است. واقعیت این است دشمن تاکنون نتوانسته است کنشگری مقاومت را از بین ببرد و درست است که حماس اداری تا حدودی ظهور و بروز خارجی ندارد، اما حماس جهادی در حال بازسازی توان خود و جذب نیروی جدید است و انگیزه مقاومتی مردم به شدت افزایش یافته است و رژیم با طرحهای شهرک سازی نمیتواند امنیت نیروهای خود را تامین نماید. این پیش بینی را میتوان کرد که غزه استالینگراد و ویتنام ارتش صهیونی خواهد شد که انرژی و توان آنها را تخلیه و سرآغاز فروپاشی از درون صهیونیست ها خواهد شد.
پیروزی دوباره دونالد ترامپ در انتخابات و بازگشت او به کاخ سفید نگرانیهای عمدهای برای اروپا به همراه دارد. از مهمترین دغدغهها میتوان به احتمال کاهش یا توقف حمایت آمریکا از اوکراین، خروج از ناتو و افزایش تعرفههای گمرکی بر واردات اروپایی اشاره کرد. اروپا برای مقابله با این چالشها، گزینههای مختلفی از جمله تقویت روابط با مشاوران ترامپ و رهبران راستگرای آمریکایی، تغییر سیاستها و همکاریهای اقتصادی-امنیتی را بررسی میکند. بازگشت ترامپ میتواند موجب کاهش وابستگی اروپا به آمریکا شود اما احتمال بروز اختلافات داخلی در اتحادیه اروپا نیز وجود دارد.