مقدمه
نتانیاهو بعد از اینکه اطمینان پیدا کرد که ترامپ برنده دوئل انتخاباتی در آمریکاست، گالانت وزیر جنگ که عضو لیکود بود را برکنار و کاتص را جایگزین وی کرد و همین طور، گدعون ساعر را وزیر خارجه کرد و یحئیل لایتر با رویکرد جنگ آخرالزمانی را به عنوان سفیر در واشنگتن انتخاب نمود. در واقع وزرای اثر گذار در کابینه جنگ اسرائیل با تفکر موعودگرایانه یکدست و همسو با نتانیاهو شدند. بنابراین رویکرد جریان حاکم در اسرائیل به شدت توسعه طلبانه است و به دنبال پیروزی مطلق در جنگ هستند. در واقع، با این شرایط توقف جنگ در قاموس فکری آنها نیست.
از طرفی دیگر، با بازگشت ترامپ به کاخسفید، جمعی از افراد تندور صهیونی برای مناصب کلیدی دولت خود معرفی کرده که ویژگی بارز و مشترک آنها جنگطلبی، حامی سرسخت رژیم اسرائیل و ایرانستیزی افراطی است.
رئیس کنگره آمریکا نیز «دفاع از اسرائیل» را توصیه انجیل و جنگ اسرائیل با مسلمانان را «جنگ مقدس» میداند». جانسون که جز تیم مسیحیت انجیلی در آمریکاست، معتقد است؛« اسرائیل در حال تحقق وعده داده شده به ابراهیم، اسحاق و یعقوب است، پس باید حفظ شود آن هم برای تحقق وعده موعود منجی». در این مقاله به بررسی تغییرات در کابینه نتانیاهو و روی کارآمدن مجدد ترامپ در امریکا و تاثیر آن بر جنگ با مقاومت پرداخته خواهد شد.
دلایل آشکار و پنهان برکناری گالانت توسط نتانیاهو
برکناری گالانت وزیر جنگ توسط نتانیاهو و آمدن کاتس به کریا با هدف؛ یکدست سازی کابینه و همسویی کامل با نتانیاهو و تحقق اهداف موعودگرایانه صهیونیسم مذهبی صورت گرفت. تسریع در ایجاد دولت یهود در کرانه باختری، ضمیمه کردن غزه به فلسطین اشغالی، توسعه دیوار امنیتی به عمق لبنان و افزایش سطح و عمق درگیری از دیگر اهدافی است که کابینه آخرالزمانی اسرائیل دنبال میکند.
صهیونیست های موعودگرای کابینه جنگ، حذف تهدید ایران را وظیفه تاریخی خود میدانند و از طریق دولت عمیقه آمریکا به دنبال این هستند که فروپاشی جمهوری اسلامی محور سیاست خاورمیانهای کاخ سفید شود.
کابینه رژیم صهیونیستی در حال برنامه ریزی پیشروی به عمق لبنان و در صورت تثبیت حضور در جنوب لیتانی، جنگ را به سوریه و عراق گسترش خواهند داد تا بستر را برای وارد شدن دولت جدید آمریکا به درگیری با ایران فراهم کند. رویکردهای ترامپ و جمهوری خواهان مکمل دیدگاههای افراطی و خطرناک کابینه جنگ رژیم صهیونی است. ترامپ به شدت تحت تأثیر مسیحیان صهیونیست است که داری اعتقادات افراطی و آخرالزمانی هستند و معتقدند احیای ارض موعود برای اسرائیل بزرگ و تصرف نیل تا فرات توسط رژیم مقدمه بازگشت مسیح است.
ترامپ اخیراً اعلام نمود «حماس اکنون به شدت ضعیف و ضربات بسیار قوی و فلج کننده¬ای به حزبالله نیز وارد شده است، با قدرت و رهبری درست «طلوع یک خاورمیانه جدید» در حال شکل گیری است و بدون آمریکا این مهم انجام نخواهد شد». رویکرد واقعی ترامپ را باید در چینش تیم امنیت ملی وی جستجو کرد نه در پیامها و وعدههای انتخاباتی. تیم معرفی شده تقریبا در سه وجه اشتراک نظر دارند؛
• دوستی افراطی با اسرائیل،
• دشمنی افراطی با ایران،
• مواضع تند علیه چین.
بر اساس گزارش رسانههای آمریکایی دونالد ترامپ هسته اصلی کابینه خود را به شرح زیر معرفی کرده است؛
مارکو روبیو: وزیر امور خارجه(ضد ایران و بسیار جنگ طلب)
مایک والتز: مشاور امنیت ملی(موافق حمله به تاسیسات هستهای ایران)
پیتر هگست: وزیر دفاع( طرفدار آزادی عمل بیشتر به اسرائیل برای ضربه زدن به تاسیسات حیاتی ایران)
ژان راتکلیف، رئیس سیا(حامی حمله به تاسیسات هستهای ایران)
داگ برگوم، متحد سرسخت رژیم صهیونیستی و از نزدیکان بنیامین نتانیاهو به عنوان وزیر کشور آمریکا
سفیر جدید امریکا در سازمان ملل معتقد است؛ چیزی به اسم کرانه باختری و فلسطین وجود ندارد.
پمپئو رئیس سابق سیا، در دفاع از اسرائیل، جمله معروفی دارد: «من به عنوان یک مسیحی اوانجلیکال با خواندن کتاب مقدس متقاعد شدهام که سرزمین فلسطین، وطن برحق قوم یهود است» و اسرائیل را «قوم خدا میدانم». مسیحیت انجیلی آمریکا معتقد است سکونت یهودیان در همه فلسطین، لازمه بازگشت منجی عیسی مسیح است.
این نگاه و تفکر در دولت فدرال آمریکا که به طور یکدست در دست جمهوری خواهان افتاده است، حاکم شده است. همین دیدگاه باعث شده است که آمریکا هزینه سنگین اعتباری و بین المللی حمایت از نسل کشی در غزه را متحمل شود. بر این اساس، تاثیر تغییرات در کابینه آمریکا و رژیم صهیونی بر «محاسبات ذهنی» جنگ قابل انکار نیست اما در حوزه راهبردی و پشتیبانی، تحول اساسی محسوب نمی¬گردد به دلیل اینکه دولت دموکرات همه امکانات راهبردی را در اختیار رژیم قرار داده است.
البته بازگشت ترامپ به کاخ سفید، مسئله «یکپارچگی شناختی» و فهم مشترک ملی نسبت به آمریکا ایجاد کرده که دیگر کنشگری با دستکش مخملی کارایی ندارد و مرز بین حق و باطل به طور کامل مشخص است هر چند دشمن با کنترل اذهان و کانالیزه کردن آن از ایجاد شکاف در محیط مقاومت ناامید نخواهد شد.
محیط مقاومت درگیر جنگ پیچیده شناختی و ادارکی دشمن
جنوب لبنان در حال حاضر مرکز ثقل تحولات جنگ سخت محسوب میگردد و حزب الله در یک وضعیت حساس تاریخی به سر میبرد که مقاومت، شکست نخوردن و حفظ حاکمیت لبنان برای بقا و کنشگری آن، حیاتی و موجودیتی است.
لیزا جانسون سفیر آمریکا در بیروت با همکاری محور اروپایی- عربی، فشار سیاسی بیسابقهای به حزب الله و نبی بری وارد میکند که آتش بس مورد نظر رژیم صهیونی که در واقع "پذیریش تسلیم و شکست حزب الله" هست را بپذیرد. برای تحقق این هدف «ترامپ هراسی» عجیبی به راه انداختند تا مقاومت برای مدیریت جنگ و کاهش هزینه، شرایط تحمیلی آنها را بپذیرد، در حالیکه مقاومت بیش از 13 ماه است که مانع از تحقق اهداف قدرت های غربی شده است و سطح قدرت و کنشگری خود را ارتقاء داده است و متوجه بازی پیچیده دشمن میباشد.
دشمن تاکنون نتوانسته است تصرفات سرزمینی خود را تثبیت نماید و هیچ تغییر استراتژیکی ایجاد نکرده است. بر این اساس به شدت بر عملیات روانی و اثرگذاری اجتماعی در محیط مقاومت روی آورده است. دشمن برای اثر گذاری بر محاسبات و تصمیم گیری رهبران و فرماندهان مقاومت فشار روانی برجامعه حامی مقاومت را تشدید نموده است.
مسئله مهم دیگر این است که با پیروزی جمهوری خواهان گویا آمریکای دموکرات اقدام اساسی در خصوص حمایت از رژیم تروریستی انجام نداده است. براین اساس، این گونه وانمود میکنند که آمدن ترامپ یک تحول خطرناک به ضرر مقاومت است تا فشار موثر وارد کنند که مقاومت "آتش بس تسلیم" را بپذیرد.
گدئون ساعر، وزیر امور خارجه جدید رژیم بیان کرد «ما باید با مطالعه منطقه از اقلیتها حمایت کنیم. میخواهم بر اقلیت کُرد تمرکز کنم؛ آنها متحد ما به حساب میآیند و باید مستقل شوند! ما باید از نظر نظامی، امنیتی و سیاسی با آنها متحد شویم. همچنین اقلیتهای «دروزی» در لبنان و سوریه یک متحد قوی برای ما به حساب میآیند». این رویکرد حاکی از آن است که دشمن بر روی شکاف و فعال سازی گسلها در در محیط داخلی مقاومت حساب ویژه بازکرده و درصدد است که مقاومت را از طریق جنگ سنگین روانی و کنترل اذهان بشکند. پس بازی در زمین دشمن و فتنه گری در شرایط فعلی، مصداق این بیان ارزشمند شهید سردار سلیمانی رحمه الله علیه است که فرمودند «کوچه دادن به دشمن خیانت است».
مذاکرات آتش بس فریب استراتژیک برای تغییر نظام محاسبات راهبردی مقاومت
"دیوار امنیتی" در مرز لبنان و غزه در ۷ اکتبر فروپاشید در این شرایط، رژیم صهیونی به دنبال توسعه عمق امنیتی خود و ایجاد منطقه حائل در لبنان و اشغال غزه است و با قدرت نظامی میخواهد به این هدف دست یاب و به طور آهسته و پیوسته به پیشروی خود ادامه خواهد داد. گزاره توقف جنگ در دستور کار نتانیاهو نیست بلکه به دنبال "تصعید تدریجی تنش" است. بر این اساس، "بازی آتش بس" فریب استراتژیک در راستای تحمیل اراده بر مقاومت است و تجربه مذاکرات بیحاصل دوحه و قاهره اثبات میکند که رژیم به دنبال آتش بس و توقف جنگ نیست. به عبارتی دیگر، گزاره تکراری آتش بس، خرید زمان برای کسب دستاورد میدانی و بر هم زدن نظام محاسباتی مقاومت است.
صلح تحمیلی از طریق پذیریش «آتش بس تسلیم»
الیز استفانیک گزینه ترامپ برای سفارت آمریکا در سازمان ملل، در یک توییت نوشت «آمریکا آماده بازگشت به سیاست فشار حداکثری علیه ایران است. با آمدن ترامپ، صلح از طریق قدرت برگشته است». در واقع دشمن با فشار سیاسی و روانی به دنبال تحمیل اراده خود بر مقاومت است تا با هزینه کمتر اهداف خود را محقق نماید. با فشار اقتصادی، سیاسی و روانی به لبنان به دنبال آن هستند که حزب الله را وادار به دادن امتیاز راهبردی کنند و هسته اصلی قدرت کنشگری آن را در داخل لبنان و منطقه حذف کنند. لبنان مرکز ثقل تحولات است که مقاومت می بایست با توازن قدرت و ابتکار عمل ماشین جنگی رژیم صهیونی را مهار کند. چنانچه دشمن در جنوب لیتانی نتواند پیشروی کند و تلفات سنگین بدهد، ادارک توهمی دشمن نیز تغییر اساسی خواهد کرد و برنامههای خطرناک آنها دفن خواهد شد.
تصعید تدریجی سطح و عمق درگیری
کابینه نتانیاهو احتمالاً در پی آن است از فضای انتقال قدرت در آمریکا به دولت جدید استفاده کند و پیش از روی کار آمدن ترامپ، سطح تنش را افزایش دهد و ریسک های عملیاتی بزرگی انجام دهد تا بتواند در شرایط فعلی با توازن قدرت، تغییر سیاسی و استراتژیک را رقم بزند و عمق امنیتی رژیم را تا لیتانی توسعه دهد.
از طرفی دیگر، سوریه ستون مقاومت محسوب می گردد که رژیم با "تصعید تدریجی حملات" ضد مواضع مقاومت در این کشور به دنبال "توسعه سطح درگیری" است تا عقبه لجستیکی مقاومت لبنان را با چالش اساسی مواجه نماید.
رژیم صهیونی با سفر ران درمر به مسکو و انتشار همزمان خبر تهدید تروربشار اسد به دنبال فشار سنگین به دمشق است که مقاومت سوریه را بشکند تا بین "مقاومت و سازش" لاجرم یکی را انتخاب کند. از طرفی دیگر، با ارائه امتیاز به پوتین در اوکراین به دنبال استفاده از ظرفیت روسیه در دمشق هستند که کنشگری فعال ایران و مقاومت در سوریه را تضعیف نمایند.
تغییر در نظام ادارکی و محاسباتی جامعه حامی مقاومت به منظور تغییر قاعده بازی
دشمن به دنبال تبدیل دستاوردهای نظامی تاکتیکی به دستاورد سیاسی و استراتژیک است تا از این طریق تغییر استراتژیک مورد نظر خود را رقم بزند و قاعده بازی در منطقه تغییر کند. بر این اساس، با رعب حداکثری و فشار فزاینده درصدد تغییر نظام ادارکی جامعه حامی مقاومت است تا از این طریق به رهبران فشار وارد کنند که آتش بس تسلیم را بپذیرند در غیر این صورت سطح و محیط درگیری توسعه پیدا خواهد کرد بنابراین نقطه کانونی که دشمن به دنبال آن است ایجاد شکاف بین حاکمیت و مردم است و پیام نتانیاهو به مردم ایران در این راستا قابل ارزیابی است.
"سرهای داغ" در تلآویو و واشنگتن، باید با «شوکهای مبتکرانه عملیاتی»، «دیپلماسی نهضتی»، «تقویت وحدت ملی و تک صدایی حول محور رهبری»؛« افشای طرح ها و راهبردهای خطرناک دشمن» "سرد" شوند. بنابراین باید به استراتژی دشمن حمله شود.
جنگ زمینی مقاومت پاشنه آشیل رژیم صهیونی
سپهبد گبی اشکنازی بیان کرد «به فرماندهان و افسران عالی رتبه توصیه میکنم به خاطر داشته باشید، نیروهای کماندو مستشاران سپاه قدس، تجربه جنگ مستقیم چریکی با داعش و عناصر آمریکا داشتند، اگر نبرد زمینی از سمت ایران و مقاومت آغاز شود قافیه باختیم.» این نکته درستی هست که اشاره شد. مقاومت می بایست برای جنگ گسترده زمینی خود را آماده کند به دلیل اینکه این رژیم تروریست با قدرت و زور متوقف خواهد شد نه با مذاکرات آتشبس.
نتیجهگیری
واقعیت این است «دولت عمیقه» در آمریکا برنامه های راهبردی را ترسیم و مقامات آمریکا و رژیم صهیونی موظف به اجرایی شدن آن هستند. بنابراین برنامه ها و راهبردهای توسعه طلبانه صهیونیست های موعودگرا با ترامپ یا با هریس و بایدن به صورت آهسته و پیوسته جریان دارد. درواقع کابینه موعودگرا، ، به دنبال ضمیمه سازی است، نه عادیسازی. بنابراین تصعید تنش سناریوی محتمل است نه توقف تنش.
از منظر آمریکاییها که قدرت هژمونی آنها به شدت افول کرده است، نظم نوین منطقهای به جراحی عمیقی نیاز دارد که قربانیهای بسیار زیادی را خواهد داشت. این مسئله همسویی عجیبی با توسعه طلبی رژیم دارد.
هسته اصلی راهبرد کابینه ترامپ؛
o «فشار حداکثری به ایران»،
o «حذف ظرفیت استراتژیک محور مقاومت»،
o «ضربه اساسی به قدرت هسته ای ایران»،
o «به شکست کشاندن دکترین وحدت میادین و حذف کنشگری عناصر مقاومت»
o «تشکیل ائتلاف منطقهای رژیم اسرائیل و اعراب» است.
ترامپ تقابل با ایران را تا لبه جنگ مستقیم ادامه خواهد داد اما اینکه وارد جنگ همه جانبه با ایران شود با توجه به شخصیت ذاتی و شرایط سخت داخلی آمریکا و اینکه راهبرد آن اول آمریکاست، در دور از ذهن است. پس ترامپ با «بازی دیوانه» و باور پذیری تهدیدات و توازن وحشت به دنبال «حداکثرسازی منافع بدون جنگ» است. البته موعودگرایان اسرائیل به شدت به دنبال وارد کردن کاخ سفید به جنگ هستند.
شواهد و قرائن حاکی از آن است دوره ترامپ، زمان فروپاشی اسرائیل خواهد بود. رژیم نمیتواند از نفرین دهه 80 و حلقه آتش مقاومت و جنگ اراده مردم منطقه به سلامت عبور کند. این جنگ در صورت استمرار برای مقاومت هزینه راهبردی و برای رژیم صهیونی هزینه موجودیتی و برای امریکا هزینه اخراج از منطقه را بردارد.