
سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رمضانی با دانشجویان، نه تنها بازتاب دهندهی هشیاری راهبردی نظام در مدیریت تعارضات منطقهای و بینالمللی است، بلکه نشانگر بلوغ جمهوری اسلامی در تبدیل «تهدید» به «فرصت» و «ضعف» به «قدرت» است. این بیانات را میتوان در چهارچوب نظریهی «بازدارندگی هوشمند» تحلیل کرد که سه رکن اصلی آن عبارتند از: تقویت توانمندیهای درونزای دفاعی، عقلانیت راهبردی مبتنی بر محاسبه هزینه-فایده، و تلفیق آموزههای اسلامی با الزامات ژئوپلیتیک.
تحلیل راهبردی
۱. بازدارندگی از طریق توازن قوا: تغییر معادله امنیتی منطقه
جمهوری اسلامی با توسعهی توان موشکی (با برد بالای ۲۰۰۰ کیلومتر و دقت بالا)، تقویت نیروهای نامتقارن (مانند نیروی قدس و شبکههای مقاومت منطقهای)، و دستیابی به فناوریهای دفاعی پیشرفته (مانند پهپادها و سامانههای پدافندی)، عملاً هزینه حمله به ایران را برای دشمنان به سطح غیرقابل پذیرش رسانده است. این استراتژی، مبتنی بر اصل «پیشگیری از جنگ از طریق آمادگی برای جنگ» است. نمونهی عینی آن، پاسخ قاطع ایران به ترور سردار سلیمانی (عملیات حمله به پایگاه عین الاسد) بود که نشان داد تهران نه تنها از توان ضربه زدن به پایگاههای آمریکا برخوردار است، بلکه اراده سیاسی لازم برای اجرای آن را نیز دارد.
۲. عقلانیت راهبردی: دیپلماسی تهاجمی در سایه قدرت
تأکید رهبری بر «غیرعاقلانه بودن تهدیدات آمریکا» ناظر بر دو واقعیت است:
الف) آسیبپذیری منافع آمریکا در غرب آسیا: حضور گستردهی نظامی و اقتصادی آمریکا در منطقه (از نفت خلیج فارس تا پایگاههای نظامی)، آن را در برابر پاسخهای غیرمستقیم ایران (از طریق محور مقاومت) آسیبپذیر کرده است.
ب) بحران اعتبار در سیاست خارجی آمریکا: شکست پروژههای نظم نوین جهانی (مانند خاورمیانه بزرگ) و خروج شرمآور از افغانستان، توان واشنگتن را برای آغاز جنگی جدید زیر سوال برده است.
در این شرایط، ایران با ترکیب «زبان تهدید» و «اقدام عملی» (مانند افزایش غنیسازی ۶۰ درصدی اورانیوم)، واشنگتن را در دام «معمای امنیتی» قرار داده است: هرگونه اقدام خصمانه، پاسخ غیرخطی و غیرقابل پیشبینی ایران را به همراه خواهد داشت.
۳. هزینهسازی برای دشمن: جنگ نیابتی و عمق استراتژیک
جمهوری اسلامی با ایجاد «عمق راهبردی» در منطقه (از یمن تا لبنان)، توانسته است جبههی تهدید را به خاک دشمن منتقل کند. حمایت از گروههای مقاومت، نه تنها هزینه حضور آمریکا در منطقه را افزایش داده، بلکه واشنگتن را در چرخه بیپایان «مقابله به مثل» گرفتار کرده است. به عنوان مثال، تنشهای اخیر در دریای سرخ و اختلال در مسیرهای تجاری به نفع ایران، نشان میدهد که تهران بدون درگیر شدن در جنگ تمامعیار، میتواند اقتصاد جهانی را تحت فشار قرار دهد.
۴. صلحطلبی تهاجمی: الگوی اسلامی-انقلابی
راهبرد ایران در دفاع از امنیت ملی، بر دو اصل اسلامی استوار است:
- نفی جنگافروزی
- وجوب دفاع مشروع
این چارچوب، به ایران مشروعیت حقوقی-دینی میدهد تا در برابر تحریمها، ترورهای سایبری، و عملیات روانی دشمن، از حق پاسخ متقابل بهره گیرد.
جمعبندی و توصیههای راهبردی
۱. تثبیت گفتمان بازدارندگی: تبدیل توان موشکی و دفاعی به یک «ابزار فشار دیپلماتیک» برای مذاکرات احتمالی آینده (مانند احیای برجام و ... با ضمانتهای قویتر).
۲. تقویت همگرایی منطقهای: استفاده از ظرفیت سازمانهایی مانند بریکس، شانگهای و اکو برای کاهش انزوای تحمیلی غرب.
۳. افزایش تابآوری اقتصادی: مهار تورم و رفع وابستگی به نفت، عمق استراتژیک ایران را در برابر جنگ اقتصادی دشمن تقویت میکند.
۴. دیپلماسی عمومی هوشمند: روایتسازی از صلحطلبی ایران در رسانههای جهانی برای خنثیسازی پروپاگاندای دشمن.
نتیجهگیری
رهبری انقلاب اسلامی با تدوین راهبرد «بازدارندگی پویا و فعال»، موفق به بازتعریف توازن قدرت در منطقه بر مبنای الگوی مقاومت اسلامی شده است. این رویکرد، معادلات امنیتی غرب آسیا را از چارچوب نظم تکقطبی خارج ساخته و ایران را از جایگاه یک «کنشگر منفعل» به «معمار نظم منطقهای» ارتقا داده است. امروز جمهوری اسلامی با تلفیق «قدرت سختافزاری» (توان موشکی و دفاعی) و «قدرت نرمافزاری» (گفتمان مقاومت و دیپلماسی تهاجمی)، به بازیگری تعیینکننده تبدیل شده که محاسبات راهبردی آن، خطوط قرمز هر تحول در غرب آسیا را ترسیم میکند. در این چهارچوب، هرگونه تغییر در معادلات منطقهای بدون لحاظ کردن مؤلفههای کلیدیِ استراتژیک ایران، محکوم به شکست است؛ چرا که تهران با ایجاد شبکهای از اتحادهای راهبردی و توسعه توانمندیهای بازدارنده، عملاً نقش «تنظیمکننده نظم امنیتی» را ایفا میکند. این واقعیت، بازتابی از تبدیل جمهوری اسلامی به یک «ابرقدرت منطقهای» است که نه تنها تهدیدات را خنثی میسازد، بلکه قواعد بازی را نیز به سود منافع ملی و آرمانهای امت اسلامی بازنویسی میکند.