با شکست نظم تک قطبی و در عین حال افزایش تمرکز آمریکا بر چین در شرق آسیا و روسیه در حوزه اوراسیا، کشورهای عرب خاورمیانه در سه زیر سیستم خلیج فارس، شرق عربی و غرب عربی تصمیم گرفتند تا سیاست تکیه صرف به واشنگتن را کنار گذاشته و دو کالا «امنیت» و «توسعه» را در روابط متوازن با سایر قدرتهای منطقهای- فرامنطقهای جستوجو کنند. طی سه سال اخیر کشورهای عرب محاظهکار مانند عربستان سعودی و امارات از طریق گسترش روابط راهبردی با هند، کره جنوبی، روسیه، چین، ژاپن و حتی ترکیه اردوغانی سعی نمودند تا برخی تسلیحاتی را که واشنگتن یا سایر کشورهای اروپایی در اختیار دولتهای عربی قرار نمیدهند را تهیه نمایند. سیاستی که در نهایت منجر به تجدید نظر بایدن در سیاستهای خاورمیانهای آمریکا شد.
فاصله گرفتن کشورهای نام برده از کاخ سفید سبب خواهد شد تا بایدن و تیم سیاست خارجی وی مانند جیک سالیوان و برت مک گورک خواستار بازتنظیم نظم غرب آسیا به گونهای شوند که به دنبال آن منافع ایالات متحده حتی پس از کم رنگ شدن حضور این کشور همچنان تامین گردد. در این نظم نوین خلع قدرتی به نفع سایر قدرتهای نوظهور ایجاد نخواهد نشده و همچنان آمریکاییها سعی دارند تا قدرت مسلط در منطقه باشند. در نگاه واشنگتن این نظم جدید زمانی به سرانجام خواهد رسید که رژیم صهیونیستی در خاورمیانه عربی ادغام شده و با عملیاتی شدن کریدور آیمک متحدان آمریکا تبدیل به حافظ منافع این کشور در خاورمیانه گردند. با وجود برنامه ریزیهای صورت گرفته از سوی دولت بایدن، اما عملیات طوفان الاقصی و تحولات ناشی از آن مانند حمله به کنسولگری ایران در دمشق یا برهم خورد امنیت دریای سرخ سبب توقف برنامههای آمریکا در منطقه غرب آسیا شد.
پیش از آغاز نبرد طوفان الاقصی در جغرافیای فلسطین اشغالی، ایران از طریق دنبال کردن مذاکرات امنیتی بغداد و سپس صلح پکن سعی کرد تا جلوی روند رو به جلو «پیمان آبراهام» را گرفته و حداقل در روند ایجاد اخلال کند. هدف اصلی ایران از عادی سازی روابط با امارات (۲۰۲۱) و پادشاهی سعودی (۲۰۲۳) آن بود تا در هنگام وقوع بحران میان ایران- سنتکام یا ایران- رژیم صهیونیستی، کشورهای عربی در وضعیت «بی طرف» قرار گرفته و تبدیل به بخشی از سازوکار «آفندی»، «پدافندی» و «اطلاعاتی» دشمنان تهران نشوند. احتیاط کشورهای عربی با حضور در النقب یا غیبت معنادار اردن در این نشست امنیتی سبب قوت گرفتن این احتمال در میان تحلیلگران شد که کشورهای عرب منطقه در دوران جدید به این نتیجه رسیدند که برای مهار قدرت ایران به جای ایجاد ائتلاف نظامی با آمریکا یا اسرائیل باید به دنبال حفظ کانالهای دیپلماتیک- نظامی با تهران بوده و منافع خود را در نزدیکی با «برادر بزرگ تر» جستوجو کنند.
حمله یکم آوریل اسرائیل به ساختمان کنسولی سفارت ایران در دمشق و شهادت جمعی از فرماندهان و مستشاران ایرانی، اما این معادله را تغییر داد. عبور تلآویو از خطوط قرمز «جنگ سایهها» سبب شد تا رهبر معظم انقلاب اقدام صهیونیستها را تجاوز به خاک ایران خوانده و وعده تنبیه متجاوز را بدهند. به دنبال این سخنان معظم له، یگانهای موشکی- پهپادی سپاه پاسداران در شامگاه سیزدهم آوریل عملیات «وعده صادق» را با بیش از ۳۰۰ پرتابه علیه اهداف نظامی- اطلاعاتی در فلسطین اشغالی آغاز کرد. در جریان این حمله علاوه بر آمریکا، انگلیس و فرانسه و اردن به صورت مستقیم از شبکه پدافندی رژیم صهیونیستی پشتیبانی کردند.
تجربه حمله مستقیم ایران به اسرائیل نشان داد که در هنگام جنگ، کشورهای عربی به دلیل میزبانی از پایگاههای سنتکام و در عین حال فشارهای واشنگتن برای کمک به امنیت اسرائیل، چاره جز قرار گرفتن در برابر ایران و محور مقاومت ندارند. به نظر میرسد تهران طی پنج سال اخیر مسیر موفقی برای نزدیک شدن به جهان عرب پیموده و در آینده، شاید ارائه بستهای جامع که در آن حضور قدرتهای فرامنطقهای محدود شده و شبکه مقاومت به عنوان تامین کننده امنیت غرب آسیا شناسایی شود، بتواند الگوی مناسبی برای کاهش امکان همکاری میان دولتهای عربی با اسرائیل باشد.