۲۰۲۴ ۲۷ July - شنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۳
۰۳ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۷

بایدن و مساله صلح افغانستان

کشور افغانستان به واسطۀ اهمیت‎ ژئواستراتژیک در منطقۀ آسیای مرکزی، همواره متأثر از سیاست خارجی ایالات متحدۀ آمریکا بوده است به طوری که هر یک از رؤسای جمهور آمریکا استراتژی معینی را برای این کشور ترسیم نموده ‎اند.
۰۳ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۷
نویسنده : امیر حسین نواب کارشناس مسائل افغانستان

کشور افغانستان به واسطۀ اهمیت‎ ژئواستراتژیک در منطقۀ آسیای مرکزی، همواره متأثر از سیاست خارجی ایالات متحدۀ آمریکا بوده است به طوری که هر یک از رؤسای جمهور آمریکا استراتژی معینی را برای این کشور ترسیم نموده ‎اند. با نگاهی فراتر به تحولات نظام بین‎الملل می‎توان دریافت که استراتژی‎ آمریکا برای هر یک از مناطقِ دارای اهمیت از جمله در افغانستان، ذیل هدف نهایی آمریکا که همان «استراتژی جهانی» است تعریف می‎گردد. از این‎رو، با بررسی دکترین امنیت ملی در ایالات متحدۀ آمریکا، در گام نخست می‎توان برنامه‎های احتمالی‎ آن‎را برای سایر کشورها به ویژه افغانستان پیش‎بینی کرد و در گام دوم راه‎های مقابله یا مواجهه با آن را احصاء نمود.

در تحلیل دکترین امنیت ملی جو بایدن سه اصل بیشتر از همه نمود دارد:

  • با توجه به اینکه تفکر بایدن به «بین‌الملل‌گرایان لیبرال» قرابت دارد، بنابراین او بر ضرورت همکاری با متحدین آمریکا تأکید می‌ورزد و در سیاست بین‌المللی نقش رهبری را برای خود قائل است.
  • تأکید بر پیگیری راه‎های هوشمندانه‎تر براى سخت‎گیرى علیه دشمنان و رقبای آمریکا؛
  • بایدن در جریان مبارزات انتخاباتی خود، مقابله با تروریسم در همۀ شکل‌های آن را منوط به بازسازی روابط و همکاری با شرکاء و متحدان بین‎المللی آمریکا دانسته است. وی معتقد است روند خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان باید به گونه‎ای طراحی شود که این کشور بار دیگر به لانۀ تروریست‎های بین‌المللی تبدیل نشود.

آنچه مسلم است وضعیت وخیم امنیتی کنونی در افغانستان و منطقه و تأثیرات متقابل آن بر ابعاد فرامنطقه‌ای است که همچنان مسئله «امنیت» به عنوان مهمترین مؤلفه سیاست خارجی آمریکا، در صدر دکترین امنیت ملی این کشور قرار دارد، به طوری‎که سایر اهداف سیاست خارجی آمریکا از جمله دموکراسی را تحت‎الشعاع قرار ‎داده است. بنابراین نباید انتظار داشت که بایدن متناسب با شعارهای انتخاباتی‎اش گام بردارد و ممکن است در مقاطعی استراتژی وی با تغییرات شگرفی که با استراتژی جهانی ایالات متحدۀ آمریکا کاملاً همپوشانی دارد همراه شود؛ مانند آنچه که در دوران آقای اوباما اتفاق افتاد و برخلاف وعده‎های انتخاباتی‎اش در راستای پیاده‎سازی «دیپلماسی نرم» عمل نمود و در دوران هشت سالۀ ریاست جمهوری وی، اسامه بن‎لادن، رهبر شبکه‌ی القاعده در پاکستان کشته شد و همچنین مرگ ملا محمد عمر، رهبر گروه طالبان در پاکستان اتفاق افتاد و به دنبال آن ملا اخترمحمد منصور جانشین ملا عمر نیز در همین کشور کشته شد، به‎طوری‎که تمام این اتفاقات در آن دوره بر وضعیت افغانستان و استراتژی آمریکا اثرگذار بود.

به نظر می‎رسد، ریاست جمهوری بایدن از این منظر که آمریکا مانند دوران اوباما بر نقش رهبری در عرصه بین‌المللی تأکید داشت، فعالانه تلاش نماید تا از ابزارهای موجود برای تثبیت این موقعیت استفاده کند. همچنین در دوران بایدن رویکرد اشاعۀ دموکراسی، چندجانبه‎گرایی و مشارکت جهانی و مبارزه با تروریسم بین‌المللی در جهان به ویژه افغانستان نیز ذیل سایۀ دیپلماسی نرم دموکرات‎ها دنبال خواهد شد، با این تفاوت که بایدن سیاست آرمانگرایانه‎تری را نسبت به اوباما پیگیری می‎نماید؛ از این‎رو امکان بحرانی‎تر شدن روابط ایالات متحده با دشمنانش و فاصله‎گرفتن با رقبایش دور از ذهن نیست. طالبان نیز با درک این مسئله که استراتژی بایدن مشابه استراتژی دموکرات‎ها و یا حتی نزدیک به استراتژی اوباما در افغانستان دنبال خواهد شد و در نهایت به تحرکات شدید نظامی منجر ‎خواهد گردید، سیاست‎‎های منطقه‎ای را دنبال نموده و در رایزنی با کشورهای منطقه به ویژه ج.ا.ایران درصدد شکل‎گیری اجماع منطقه‎ای برای صلح افغانستان هستند. از طرفی دولت افغانستان با ارسال پیام احیای اتحاد استراتژیک با ایالات متحدۀ آمریکا، خواهان تداوم مشارکت با آمریکا و تقویت روند مبارزه با تروریست‎هاست، به‎طوری‎که این مسئله ضمن برآشفتن طالبان، افزایش تحرکات آنان را در افغانستان به همراه داشته است.  

  • ارسال نظرات
  • پربازدیدترین ها آخرین اخبار
  • پربحث ترین ها پرطرفدارترین ها