پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آمریکاییها هیچگونه حسن نیتی را به جمهوری اسلامی ایران نداشتهاند. به اقرار خود آمریکاییها، صدام حسین را برای حمله به ایران تحریک نمودند؛ و در این جنگ هشتساله تحمیلی پشتیبانی تخصصی اطلاعاتی و نظامی را از عراق نمودند. در پرونده برجام نیز رئیسجمهور وقت ایالاتمتحده امریکا باراک اوباما قول لغو تحریمها را در صورت صلحآمیز بودن انرژی هستهای را از طریق پادشان عمان بهصورت مکتوب به جمهوری اسلامی ایران ارسال ولی علیرغم پایبندی ایران به تعهدات، در عمل به قول و سند مکتوب ارسالی خویش عمل ننمود. ترامپ نیز بدتر از اوباما بهصراحت و بدون هیچ دلیل روشنی از برجام خارج شد. کشورهای اروپایی نیز به دلیل تبعیت از سیاستهای غرب، هر آنچه امریکا تحمیل نماید را بدون قید و شرط انجام میدهند. افزون بر آن تبلیغات سراسر دروغ ضد ایرانی با تلقینهای صهیونیستها در رسانهها و همچنین فشار سیاسی در مجامع بینالمللی در جهت تضعیف همواره در دستور کار قرار دارد؛ چراکه کشور جمهوری اسلامی ایران در جهان جزء معدود کشورهایی است که بهوضوح در مقابل امریکا ایستاده و بااقتدار به حیات سیاسی خویش ادامه میدهد و برای مقابله با امپریالیسم جهانی با کشورهای دیگر ازجمله روسیه و چین روابط خوبی را برقرار نموده است.
پرسش این است که جمهوری اسلامی ایران چه اهدافی در اتحاد با روسیه و چین دنبال مینماید؟ نگرانی ایالاتمتحده امریکا نسبت به تحکیم این روابط چیست؟
کشور ایران با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی در منطقه دارای اقتدار بوده و در عمل به بهترین شکل شعار «نه شرقی، نه غربی» را اجرا و اثبات نموده است. حکومت مردمی ایران جهت عمقبخشی بهنظام مستقل خویش با کشورهای مؤثر جهان روابط استراتژیک را ایجاد کرده تا بتواند با تعریف نقاط مشترک از فرصتها و ظرفیتهای آن بهرهبرداری نماید چراکه ایران در منطقه حساس ژئوپلیتیک واقعشده است.
سه کشور ایران، روسیه و چین در یک هدف مشترک یعنی مقابله با توسعهطلبی و هژمونی امریکا با ویژگیهای متشابه ازجمله استقلال و موردحمایت ملتهای خویش روابط خویش را توسعه دادند؛ که تحکیم روابط این سه کشور شامل همکاریهای سیاسی، نظامی و اقتصادی میشود. این توافقات موجب همکاریهای مختلفی را از قبیل نظامی، انرژی، سیاسی و اقتصادی را گردیده است، بدیهی است که هر سه کشور از این امر سود زیادی را خواهند برد.
چنین توافقاتی در پروژههای منطقهای ازجمله سوریه نیز مفید واقعشده است. به نظر میرسد سیاست ایالاتمتحده امریکا در سوریه در حال تغییر است و نوعی گشایش در کشورهای عربی نسبت به استقبال از کشور سوریه در اتحادیه عرب دیده میشود. البته این سیاست درواقع با جلوگیری نفوذ ایران و حمایت از هویت عربی سوریه است؛ اما در شرایط کنونی هدف ایران، چین و روسیه اخراج امریکا از منطقه غرب آسیا به ویژه در سوریه و عراق ست. دولتمردان آمریکایی نیز که تحتفشار نیروهای مقاومت در منطقه میباشند رسماً اعلام کردند که قصد حضور نظامی دائم را در منطقه ندارند. بدیهی است به دنبال روشهای هوشمندانه دیگری برای مقابله با ایران میباشند. بر این اساس جمهوری اسلامی ایران با اتحاد راهبردی صحیح با روسیه و چین از احتمال تنش و درگیری مستقیم با امریکا جلوگیری نموده است. هرچند جمهوری اسلامی ایران به حدی از اقتدار رسیده است که بتواند در مقابل تهدیدات مقابله نماید.
در بخش حوزه ترانزیت مسیر بندر چابهار و خطوط شمال به جنوب ایران بهترین و مرقوم بهصرفهترین مسیر ترانزیتی برای روسیه محسوب میگردد. مسیر جدیدی در کلیدورهای زمینی و تنگههای دریایی ایران و روسیه ایجادشده است. همچنین روسیه از اعضای اصلی پیمان شانگهای که پیمان سریع الرشد مجامع است که زمینه رشد اقتصادی خوبی را برای ایران فراهم مینماید و در این میان دریای خزر بهعنوان مؤلفه و عنصر حیات بیولوژیکی ایران و روسیه که دارای منابع و ذخایر انرژی بوده که منافع مشترک خوبی را ایجاد نموده است. بهطورکلی همانطوری که در منویات مقام معظم رهبری بارها بیان گردیده است. عمق روابط بین ایران و روسیه تا سطح راهبردی قابلگسترش است و هر دو کشور دارای سطح وسیعی از منافع مشترک اعم از فناوری و دانش میباشند و از طرفی هر دو کشور از سوی غرب هدف تحریمهای ظالمانه قرارگرفتهاند. از طرفی در طی این سالهای تحریم ظالمانه بهترین متحد و مشتری خریدار نفت چینیها بودند که در بعضی از سالها چین حدود 52 میلیارد دلار معامله تجاری با جمهوری اسلامی ایران داشته و این در صورتی است که همواره امریکا و متحدانش مخالف سرسخت رابطه اقتصادی ایران و چین بودهاند، چراکه غربیها بهخوبی آگاهاند که بیشترین خرید نفت و انتقال فنّاوری به جمهوری اسلامی ایران از طریق چین صورت پذیرفته است. بر اساس انتقاد برخی منتقدان، چین و روسیه بر اساس مصالح خویش عمل نمودهاند ولی امروز در آسیا سه قدرت مهم ایران، روسیه و چین وجود دارد که در مقابل توسعهطلبی امریکا و غرب ایستادهاند؛ که نتیجه این اتحاد، شکستهای سیاستهای غرب امریکا در منطقه است که برخی از آنها عبارتنداز: خروج امریکا از افغانستان بعد از بیست سال اشغال این کشور؛ طرح اخراج آمریکاییها از عراق که توسط نمایندگان مردم مبارز عراق و همچنین شکست و استیصال همپیمانان منطقهای امریکا در منطقه است.
در حال حاضر امریکا در شرایط خاصی قرارگرفته است چراکه واشنگتن نهتنها رقبای دیرین خود مانند روسیه و چین را تهدید تجاری سیاسی و حتی نظامی به چالش میکشد، بلکه متحدان خویش مانند اتحادیه اروپا را نیز میآزارد. حقیقت آن است که جهان آبستن حادثهی مهمی است و پدیده انتقال قدرت (غرب به شرق)، یک رویداد چندبعدی و با وجوه سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی واقعشده که بسیاری از اندیشمندان جهانی خبر از آن دادهاند که مقامات کنونی کاخ سفید را از نگرانی به وحشت انداخته است! و سؤال بسیاری از اندیشمندان جهان این است که آیا امریکا سقوط خواهد کرد یا خیر؟ چراکه افول امریکا حتمی است، بلکه نکته مهم این است که آیا میتوان راهی پیدا نمود که هنگام سقوط امریکا کمترین آسیب به مردم جهان وارد شود؟