دیپلماسی فعال؛
✅بسیاری از کشورها در عرصه بینالمللی چهرهای فعال از خود نشان میدهند؛ نشستهای متعدد برگزار میکنند، در سازمانهای منطقهای و جهانی حضور پررنگ دارند، بیانیه صادر میکنند و حتی توافقهای پرطمطراق امضا میکنند. با این حال، این فعالیتها لزوماً به تحقق اهداف استراتژیک یا توسعه داخلی منجر نمیشود. دلایل این شکاف را میتوان با بهرهگیری از ادبیات نظری سیاست خارجی و دیپلماسی توضیح داد.
✳️دیپلماسی نمایشی در برابر دیپلماسی توسعهمحور
هانس مورگنتا در مکتب واقعگرایی تأکید میکند که سیاست خارجی باید در خدمت منافع ملی عینی باشد، نه نمایش هویت یا مشروعیت. اما برخی دولتها، به تعبیر «دیپلماسی نمادین» گرایش پیدا میکنند. نمونه بارز آن کرهشمالی است که با نمایشهای هستهای و رزمایشهای رسانهای، قدرتنمایی میکند ولی این دیپلماسی هرگز به توسعه اقتصادی یا رفاه مردم منجر نشده است.
✳️ گسست بین سیاست خارجی و سیاست داخلی
جوزف نای، نظریهپرداز «قدرت هوشمند» (Smart Power)، بر ضرورت همافزایی میان منابع قدرت داخلی و سیاست خارجی تأکید دارد. اگر هماهنگی میان وزارت خارجه با وزارت اقتصاد، صنعت یا آموزش نباشد، توافقات خارجی بیاثر میمانند. تجربه مصر در دهههای اخیر نشان داد که امضای قراردادهای سرمایهگذاری بدون اصلاحات نهادی، موجب توسعه پایدار نشد و حتی به فساد ساختاری دامن زد.
❇️بنابراین، فعال بودن در صحنه سیاست خارجی به معنای موفقیت راهبردی نیست. کشوری که دیپلماسی خود را با توسعه ملی پیوند نزند، به ارزیابی مستمر نپردازد و از ایدئولوژی بر واقعیتهای اقتصادی عبور نکند، در نهایت با «دیپلماسی بدون دستاورد» مواجه میشود؛ دیپلماسیای که شاید پر سروصدا باشد، اما در سطح عملی، اهداف ناقص یا شکستخورده بهبار میآورد.
کد خبر: ۳۱۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۵/۲۹