۱۰:۳۵
۱۴۰۴/۰۵/۲۹
دیپلماسی فعال؛

چرا دیپلماسی فعال الزاماً به موفقیت راهبردی نمی‌انجامد؟

✅بسیاری از کشورها در عرصه بین‌المللی چهره‌ای فعال از خود نشان می‌دهند؛ نشست‌های متعدد برگزار می‌کنند، در سازمان‌های منطقه‌ای و جهانی حضور پررنگ دارند، بیانیه صادر می‌کنند و حتی توافق‌های پرطمطراق امضا می‌کنند. با این حال، این فعالیت‌ها لزوماً به تحقق اهداف استراتژیک یا توسعه داخلی منجر نمی‌شود. دلایل این شکاف را می‌توان با بهره‌گیری از ادبیات نظری سیاست خارجی و دیپلماسی توضیح داد. ✳️دیپلماسی نمایشی در برابر دیپلماسی توسعه‌محور هانس مورگنتا در مکتب واقع‌گرایی تأکید می‌کند که سیاست خارجی باید در خدمت منافع ملی عینی باشد، نه نمایش هویت یا مشروعیت. اما برخی دولت‌ها، به تعبیر «دیپلماسی نمادین» گرایش پیدا می‌کنند. نمونه بارز آن کره‌شمالی است که با نمایش‌های هسته‌ای و رزمایش‌های رسانه‌ای، قدرت‌نمایی می‌کند ولی این دیپلماسی هرگز به توسعه اقتصادی یا رفاه مردم منجر نشده است. ✳️ گسست بین سیاست خارجی و سیاست داخلی جوزف نای، نظریه‌پرداز «قدرت هوشمند» (Smart Power)، بر ضرورت هم‌افزایی میان منابع قدرت داخلی و سیاست خارجی تأکید دارد. اگر هماهنگی میان وزارت خارجه با وزارت اقتصاد، صنعت یا آموزش نباشد، توافقات خارجی بی‌اثر می‌مانند. تجربه مصر در دهه‌های اخیر نشان داد که امضای قراردادهای سرمایه‌گذاری بدون اصلاحات نهادی، موجب توسعه پایدار نشد و حتی به فساد ساختاری دامن زد. ❇️بنابراین، فعال بودن در صحنه سیاست خارجی به معنای موفقیت راهبردی نیست. کشوری که دیپلماسی خود را با توسعه ملی پیوند نزند، به ارزیابی مستمر نپردازد و از ایدئولوژی بر واقعیت‌های اقتصادی عبور نکند، در نهایت با «دیپلماسی بدون دستاورد» مواجه می‌شود؛ دیپلماسی‌ای که شاید پر سروصدا باشد، اما در سطح عملی، اهداف ناقص یا شکست‌خورده به‌بار می‌آورد.
نویسنده :
حامد ناصری کارشناس مسائل بین الملل
کد خبر:
۳۱۶۸

✅بسیاری از کشور‌ها در عرصه بین‌المللی چهره‌ای فعال از خود نشان می‌دهند؛ نشست‌های متعدد برگزار می‌کنند، در سازمان‌های منطقه‌ای و جهانی حضور پررنگ دارند، بیانیه صادر می‌کنند و حتی توافق‌های پرطمطراق امضا می‌کنند. با این حال، این فعالیت‌ها لزوماً به تحقق اهداف استراتژیک یا توسعه داخلی منجر نمی‌شود. دلایل این شکاف را می‌توان با بهره‌گیری از ادبیات نظری سیاست خارجی و دیپلماسی توضیح داد.

✳️دیپلماسی نمایشی در برابر دیپلماسی توسعه‌محور

هانس مورگنتا در مکتب واقع‌گرایی تأکید می‌کند که سیاست خارجی باید در خدمت منافع ملی عینی باشد، نه نمایش هویت یا مشروعیت. اما برخی دولت‌ها، به تعبیر «دیپلماسی نمادین» گرایش پیدا می‌کنند. نمونه بارز آن کره‌شمالی است که با نمایش‌های هسته‌ای و رزمایش‌های رسانه‌ای، قدرت‌نمایی می‌کند ولی این دیپلماسی هرگز به توسعه اقتصادی یا رفاه مردم منجر نشده است.

✳️ گسست بین سیاست خارجی و سیاست داخلی

جوزف نای، نظریه‌پرداز «قدرت هوشمند» (Smart Power)، بر ضرورت هم‌افزایی میان منابع قدرت داخلی و سیاست خارجی تأکید دارد. اگر هماهنگی میان وزارت خارجه با وزارت اقتصاد، صنعت یا آموزش نباشد، توافقات خارجی بی‌اثر می‌مانند. تجربه مصر در دهه‌های اخیر نشان داد که امضای قرارداد‌های سرمایه‌گذاری بدون اصلاحات نهادی، موجب توسعه پایدار نشد و حتی به فساد ساختاری دامن زد.

✳️ ضعف زیرساخت‌های جذب فرصت‌ها

رابرت کوهن در نظریه «وابستگی متقابل پیچیده» بیان می‌کند که روابط بین‌المللی تنها در صورتی به سود کشور خواهد بود که ظرفیت داخلی برای جذب منافع وجود داشته باشد. بسیاری از کشور‌های آفریقایی پس از دریافت وام‌های کلان یا سرمایه‌گذاری خارجی، به دلیل نبود نظام حقوقی و شفافیت، نتوانستند آن را به رشد اقتصادی تبدیل کنند. نتیجه، بدهی و وابستگی بیشتر بود.

✳️ایدئولوژی‌زدگی و اولویت‌های غیرتوسعه‌ای

آلکساندر وِنت در نظریه سازه‌انگاری بر نقش هویت‌ها و ایده‌ها در سیاست خارجی تأکید می‌کند. با این حال، غلبه ایدئولوژی بر واقع‌گرایی می‌تواند کشور را از منافع واقعی مردم دور سازد. برای مثال، اتحاد جماهیر شوروی بخش عظیمی از منابع خود را صرف رقابت ژئوپلیتیک با غرب کرد، اما ناتوانی در پاسخ به نیاز‌های توسعه‌ای جامعه، نهایتاً به فروپاشی نظام انجامید.

✳️فقدان ارزیابی و بازنگری راهبردی

هنری کیسینجر سیاست خارجی را «فرایند سازگاری مداوم» می‌داند. اگر کشوری استراتژی خود را با تحولات جهانی بازنگری نکند، به مسیر‌های بی‌ثمر ادامه خواهد داد. نمونه روشن آن ونزوئلا است که با وجود دیپلماسی فعال در بلوک‌بندی‌های ضدآمریکایی، به دلیل عدم اصلاحات داخلی و انجماد راهبردی، نتوانست بحران اقتصادی و اجتماعی خود را مهار کند.

❇️بنابراین، فعال بودن در صحنه سیاست خارجی به معنای موفقیت راهبردی نیست. کشوری که دیپلماسی خود را با توسعه ملی پیوند نزند، به ارزیابی مستمر نپردازد و از ایدئولوژی بر واقعیت‌های اقتصادی عبور نکند، در نهایت با «دیپلماسی بدون دستاورد» مواجه می‌شود؛ دیپلماسی‌ای که شاید پر سروصدا باشد، اما در سطح عملی، اهداف ناقص یا شکست‌خورده به‌بار می‌آورد.

گزارش خطا