افغانستان همواره از جایگاه قابل توجهی در سیاست خارجی و دکترینهای امنیتی ملی روسیه برخوردار بوده است. روسیه با اینکه افغانستان جزو کشورهای همسایه روسیه به شمار نمیرود و خط مرزی با این کشور ندارد، اما در دیدگاه روسها به عنوان کشوری که از یک سو منبع صدور تروریسم، افراطگرایی و مواد مخدر است و از سوی دیگر هم مرز با منطقه خارج نزدیک روسیه است، برای مسکو اهمیت ویژهای داشته و دولتمردان کرملین به طور عمدهای به دنبال تخفیف و تضعیف امواج تهدیدزا از جانب افغانستان بودهاند. به عبارت دیگر نگاه روسیه به افغانستان ذیل نگاه این کشور به آسیای مرکزی تعریف میشود که از دوردستها این منطقه را حیاط خلوت خود میداند و نسبت به هرگونه کنشهای مخرب و سرایت ناامنی و بیثباتی به این مناطق که یک زمانی جزو جغرافیای روسیه محسوب میشد، حساسیت دارد. اهمیت این موضوع به اندازهای است که روسها تلاش کردهاند با ایجاد و تقویت ائتلافهاي منطقهای مانند سازمان پیمان امنیت دستهجمعی، سازمان همکاري شانگهاي و سایر ترتیبات چندجانبه امنیتی، سیاسی و اقتصادي و نیز تحکیم روابط دوجانبه امنیتی خود، مانع از گسترش تهدیدهاي افغانستان به عمق استراتژیک و سرریز آن به مرزهاي خود همچنین محدود ساختن نفوذ ایالات متحده آمریکا در آسيای مرکزي شوند.
سیاست خارجی روسیه در قبال تحولات افغانستان در طول دهههای گذشته تا به امروز که طالبان بخشهای بزرگی از خاک این کشور را تحت کنترل دارد، از منظر «ژئوپلیتیکی» قابل ارزیابی است. کاخ کرملین به «خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان» و «تضعیف دولت مرکزی» در کابل و «تقویت طالبان» انجامیده است به عنوان یک «فرصت» مغتنم مینگرد که باید در راستای منافع و امنیت ملی و منطقهای روسیه مورد بهرهبرداری قرار گیرد. سیاستی که روسیه در حال حاضر در افغانستان پیگیری میکند، تلاش برای پر کردن خلاء ناشی از خروج آمریکا از این کشور است. برخلاف چین که با استفاده از مکانیسمهای اقتصادی و برنامههای توسعهای و سرمایهگذاری در زیرساختهای افغانستان در صدد پر کردن خلاء مذکور است، روسیه عمدتاً از طریق مکانیسمهای سیاسی و امنیتی به دنبال تقویت حضور و نفوذ خود در افغانستان در دوران پساخروج آمریکا از این کشور است. در این راستا روسها نه در ماههای اخیر که از سالهای قبل که موضوع اخراج نیروهای آمریکایی از افغانستان در دستور کار بوده است، اقدام به برقراری تماس با طالبان و برخی تبادلات اطلاعاتی و سیاسی با این گروه کردهاند که این روند در ماههای گذشته و همزمان با تشدید تحولات افغانستان شدت یافته است، طوری برخی گزارشهای داخل افغانستان نشان میدهد روسیه علاوه بر پشتیبانی سیاسی، کمکهای تسلیحاتی نیز از طالبان داشتهاند.
روسیه از برچیده شدن پایگاههای نظامی آمریکا از افغانستان احساس خوبی دارد، اما همچنان نسبت به پیامدهای ناشی از خروج آمریکاییها از افغانستان و اینکه این خروج با حضور و نفوذ خزنده امنیتی جایگزین شود، نگرانی دارند. روسیه دنبال یک دولت همسو با خود در افغانستان است؛ دولتی که بتواند تروریسم و افراطگرایی را به خصوص در شمال این کشور که با مرزهای جنوبی شرکای روسیه مجاور است مهار کند و منافع اقتصادی روسیه به ویژ در بخش انرژی را تضمین نماید. در این زمینه از تضعیف دولت غنی که وابستگی آن به آمریکا یک واقعیت ثابت شده است و تقویت طالبان که نگاه مثبتی به مسکو دارد، ابایی ندارد. روسیه به طالبان به عنوان یک «نیروی توانای سیاسی» نگاه میکند که در گذر زمان میانهروتر شده و تهدیدات آن برای روسیه کمتر شده است لذا از آمادگی لازم برای ورود به حکومت و سیاست در افغانستان برخوردار است. این چیزی که ضمیر کابلاف نماینده ویژه روسیه در امور افغانستان بر آن تأکید دارد: «افغانستان باید یک دولت ائتلافی جدید با حضور نمایندگان تمامی احزاب سیاسی از جمله طالبان ایجاد کند و این تنها راه برون رفت از بحران کنونی در این کشور محسوب میشود».
در مجموع سیاست روسیه در افغانستان مبتنی بر گسترش نفوذ و حضور سیاسی، اقتصادی و امنیتی در این کشور و همچنین دفع امواج ضدامنیتی با هدف مهار تروریسم در این کشور و جلوگیری از تسری افراطگرایی به کشورهای آسیای مرکزی است.