پس از سالها بیم و امید در خصوص حضور سرمایهگذاران خارجی در منطقه چابهار، سرانجام قرارداد ۱۰ ساله توسعه بندر شهید شهید بهشتی میان تهران و دهلینو به امضا رسید. براساس مفاد درج شده در این توافق قرار است تا طرف هندی بیش از ۳۷۰ میلیون دلار در زمینه تأمین تجهیزات و توسعه زیرساختهای حملونقل در چابهار سرمایهگذاری کند. با توسعه بندر اقیانوسی شهید بهشتی، تهران این امکان را خواهد داشت تا بیش از پیش در رقابت کریدوری قدرتهای بزرگ در منطقه خلیج فارس به عنوان بازیگری مهم به نقش آفرینی بپردازد. هند در حالی تبدیل به شریک اصلی ایران در این ابرپروژه شده است که پیش از این چینیها به عنوان دیگر کاندیدا توسعه بندر شهید بهشتی نام برده میشدند. حال هندیها این امکان را دارند تا با استفاده از خاک ایران از افغانستان تا ترکیه دامنه ترانزیت کالاهای خود را گسترش دهند. در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد تا به فرصتها و تهدیدات قرارگرفتن در مدار قدرتهای بزرگ اشاره کنیم.
هنگامی که ستونهای نظم تک قطبی پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸، خیزش اقتصادی چین و بیداری ژئوپلیتیکی روسیه به لرزه درآمد؛ کارشناسان روابط بین الملل از آغاز عصر گذار در روابط بین الملل و ظهور نظم جدید سخن به میان آوردند. در این نظم جدید قدرتهای متوسط منطقهای مانند ایران، ترکیه، مصر، امارات و ... این شانس را دارند تا با تنظیم روابط خود با تمام بازیگران مهم حاضر در صحنه به بیشینه سازی منافع ملی خود بپردازند. یکی از مهمترین نمونههای اتخاذ موازنه مثبت در عرصه بین المللی، امارات عربی متحده است. این کشور عربی با آنکه تبدیل به یکی از حلقههای اصلی در زنجیره تأمین ارزش غرب در خلیج فارس شده است؛ اما در عین حال یکی از شرکای اصلی تجاری هند- چین در منطقه است. با آنکه بندر جبل علی تبدیل به حلقه ترانزیت کالاهای چینی به اروپا- آفریقا شده؛ اما در عین حال این شیخ نشین بدل به نقطه اصلی انتقال کالاهای ساخت کره جنوبی به کشورهای منطقه غرب آسیا شده است. این الگو در روابط خارجی سایر کشورهای منطقه نیز تأثیر گذاشته و سبب شده است تا سایر اعضای شورای همکاری خلیج فارس، ترکیه و عراق نیز به سمت متنوع سازی سبد شرکای راهبردی حرکت کنند.
برای قدرتهای متوسط مهمترین مزیت، قرار گرفتن در مدار قدرتهای بزرگ «انتقال فناوری»، «جذب سرمایه» و «تأمین نیازهای راهبردی» است. در تنظیم این روابط اگر تنها یک قدرت بزرگ به عنوان شریک راهبردی قدرت متوسط انتخاب شود؛ احتمال برقراری وابستگی متقابل ناهمتراز افزایش خواهد یافت. در چنین شرایطی قدرت بزرگ بدون احساس خطر از سوی سایر بازیگران بر روی منابع طبیعی و استعدادهای طبیعی قدرت کوچکتر سلطه پیدا خواهد کرد. برای جلوگیری از تحقق چنین وضعیتی لازم است تا این قدرت متوسط سبد شرکای راهبردی خود را توسعه ببخشد و تنها به یک قدرت بزرگ اکتفا نکنند. اگر نگاه فوق را به عنوان اقدام عقلانی برای تحقق بیش از پیش منافع ملی در نظر بگیریم، آنگاه چراغ سبز تهران به دهلینو اقدام توازن بخش در روابط ایران و چین ارزیابی خواهد شد.
در آخر باید گفت الگوی توسعه بندر شهید بهشتی از آن جهت اهمیت دارد که میتواند تبدیل به مدلی موفق یا ناموفق از حضور سرمایه گذاران خارجی در ایران شود. تکمیل این پروژه راهبردی این امکان را میدهد تا پیش از رسیدن بار کشتیهای تجاری به بنادر شیخنشینهای خلیج فارس، بندر چابهار میزبان لنگرگاه اصلی کشتیهای بزرگ باری باشد. دومین اهمیت حضور هندیها در سواحل جنوبی ایران آن است که سبب «رقابتیتر» شدن بازار برای سایر قدرتهای خارجی مانند چین، کره جنوبی یا فرانسه خواهد شد. سیاست موازنه مثبت این امکان را در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار خواهد داد تا با استفاده از شکافها و فضای رقابت میان قدرتهای بزرگ به تأمین منافع ملی خود بپردازد.