ناآرامیهای جاری در سوریه ریشههای تاریخی عمیق و پیامدهای ژئوپولیتیکی معاصر دارد. یافتههای اصلی نشاندهنده تعامل پیچیدهای از منافع منطقهای و بینالمللی است که در آن ایالات متحده نقش محوری در حمایت از گروههای تروریستی برای بیثبات کردن دولت سوریه و تضعیف اتحادهای آن ایفا میکند. جدای از آن همچنین شکست خوردن غرب و آمریکا در چندین جبهه اصلی در جهان باعث شده است تا به فکر باز کردن جبهه جدید و همچنین تلاش برای تضعیف محور مقابل خود باشند. مشخصاً اتفاقات اخیر در سوریه نشان میدهد که غرب و آمریکا عملاً شکست در جبهه اوکراین و غزه را پذیرفتهاند و به دنبال یافتن سر منشأ اصلی این شکستها، جبهه سوریه را باز کردهاند. نقش محوری و بی بدیل سوریه در حمایت از جبهه مقاومت و همچنین پیروزی حزب الله لبنان در جنگ اخیر رژیم غاصب صهیونی با آن کاملاً عیان و آشکار است. از سوی دیگر حضور و حمایت چندین ساله روسیه از سوریه نیز باعث شده است که عملاً ترکیه تحت فشار همسایه جنوبی خود باشد و نتواند تا وظایف و مأموریتهای محوله از سوی ناتو و آمریکا برای حمایت از اوکراین را به خوبی انجام دهد فلذا آشوب و درگیری در سوریه امروز، نیاز مبرم جبهه شکست خورده غرب و آمریکا تلقی میشود. در این راستا بر آن شدیم مصاحبهای را با جناب آقای رامین نصیری، کارشناس مسائل بین الملل صورت داده و پیرامون این موضوع برخی سوالها پرسیده شود.
نحوه مقابله با تروریستها از سال ۲۰۱۱ تا کنون چگونه بوده است؟
به دنبال وقوع اغتشاشات سراسری در سوریه، دولت بشار اسد سعی کرد تا این اغتشاشات را مدیریت کرده و اجازه ندهد تا این اغتشاشات باعث فروریزی قدرت در سوریه شوند. نتیجه منازعات چندین ساله میان گروههای مسلح تروریست حاضر در سوریه و عراق با دولتهای قانونی این دو کشور شکست و تضعیف جبهه ترویستها بود. هرچند که غرب و آمریکا سعی کردند تا در حد توان روایتی جعلی از این منازعات در رسانهها و افکار عمومی مطرح سازند و این چنین نشان دهند که گویا تروریستهای مسلح در سوریه و عراق، شهروندان این دو کشور بوده و به دنبال اعتراض به سیستم سیاسی حاکم هستند، اما خیلی سریع با انتشار تصاویر و فیلمهای جنایات فجیع و کشتارهای غیر انسانی ترویستها مجبور شدند تا اعتراف کنند که این گروههای مسلح ترویست بوده و اقداماتشان جنایت کارانه است. البته این همه داستان نیست بلکه با دستاویز قرار دادن همین موضوع و همچنین با اشاره به داشتن ملیتهای مختلف توسط این تروریستها، چنین عنوان کردند که با بازگشت این تروریستها به کشور مادر و اصلی خود شاهد تروریسم در سطح جهانی خواهیم بود؛ خرده اتفاقات تروریستی همانند ماجرای روزنامه شارلی ابدو، بمب گذاری در مترو ژنو، انفجار در استانبول و زیر گرفتن برخی از شهروندان لندنی توسط یکی از تروریستهای تازه برگشته از سوریه باعث شد تا در اقدامی هماهنگ کشورهای غربی و آمریکایی بدون دعوت دولت وقت سوریه در سوریه حاضر شده و مدعی مبارزه با تروریسم باشند. این حضور چندین ساله نه تنها باعث از بین رفتن تروریسم در سوریه نشد بلکه با استعمار نفت و گاز و انرژی سوریه و همچنین قاچاق کالا و فروش اسلحه و مهمات به تروریستها و گروههای مسلح معارض در سوریه، صرفاً باعث رونق اقتصاد ورشکسته و بحران زده غرب شد.
جمهوری اسلامی ایران و روسیه با درک اهمیت ژئوپلیتیکی سوریه و همچنین به دلیل وجود بعضی اشتراکات فرهنگی و تاریخی و درک ماهیت و هدف نهایی تروریسم در سوریه اقدام به اعزام مستشاران نظامی و تجهیزات لجستیکی و دانش فنی و اطلاعاتی به سوریه و حمایت از دولت قانونی سوریه کردند. این حضور میدانی ایران و روسیه و همچنین هماهنگی میان این دو قدرت باعث شد تا تروریستهای مسلح در سوریه و عراق تضعیف شده و نهایتاً در سال ۲۰۱۸ شاهد شکست کامل گروههای تروریستی در سوریه باشیم. شکستی که منجر به امضای توافق نامه آتش بس میان دولت سوریه و معارضین شد و با استقرار برخی دولتهای غربی و آمریکایی به عنوان ضامنین این آتش بس ادامه دار شد. در پی این آتش بس پروژه بازگشت مهاجرین سوری آغاز شد و همچنین دولتهای غربی و آمریکا ضمن قبول شکست از جبهه مقاومت به دنبال بازسازی گروههای تروریستی و تمرکز بر انتقال و قاچاق گسترده نفت و گاز و انرژی سوریه شدند. همچنین در پوشش بازگشت مهاجرین تعداد زیادی از تروریستهای خلع سلاح شده مجدداً به مناطقی از سوریه برگشت داده شده و مستقر شدند. این افراد همچنان عقاید تکفیری و الحادی داشته و منتظر دستور از سوی سردمداران خود و همچنین مترصد فرصتی برای مبارزه مجدد با دولت سوریه بودند؛ بنابراین زمینههای وقوع آشوب و جنگ داخلی جدای از منازعات قومی، قبیلهای و مذهبی و ... در سطح عملیاتی و میدانی وجود داشت.
هدف اصلی آشوب در سوریه چیست؟
روسیه به عنوان حامی بشار اسد، در تلاش بود تا نفوذ خود را در خاورمیانه تقویت کند. این کشور با استفاده از نیروی نظامی و دیپلماسی فعال، سعی دارد تا نه تنها رژیم اسد را حفظ کند، بلکه منافع خود را در منطقه تأمین نماید. از سوی دیگر، ایران به عنوان یک بازیگر کلیدی در حمایت از حزبالله و گروههای شبهنظامی دیگر، به دنبال گسترش نفوذ خود در سوریه و مقابله با تهدیدات اسرائیل بوده است.
این دو کشور، بهویژه در زمینههای نظامی و اقتصادی، همکاری نزدیکی دارند. این همکاریها بهطور خاص در زمینه تأمین تسلیحات و آموزش نیروهای نظامی سوریه مشهود است. بهعلاوه، ایران بهدنبال تأسیس کریدورهای زمینی برای اتصال به لبنان و مدیترانه است که بهعنوان یک استراتژی برای تقویت نفوذ خود در منطقه به شمار میآید.
روسیه با حضور خود در منطقه غرب آسیا و سوریه تلاش دارد تا نقش بین المللی خود به عنوان هژمون یا قدرت بزرگ بازیابی کند. همچنین این حضور روسیه در منطقه باعث میشود تا زمینه برای نفوذ غرب و آمریکا در منطقه کاهش پیدا کند. از سوی دیگر رقابتها و تهدیدات علنی و پنهان ترکیه برای روسیه باعث میشود تا روسیه تلاش کند تا حضور و نفوذ خود را در سوریه به عنوان همسایه اصلی ترکیه افزایش دهد. همچنین نقش اقتصادی سوریه برای روسیه غیر قابل انکار است.
روسیه تلاش دارد تا از طریق خط لوله نورد استریم اروپا را وابسته به گاز و انرژی خود کرده و همچنین منافع اقتصادی خود را از این خط لوله بهره برداری کند. مخالف اصلی این خط لوله ترانزیت انرژی ایالات متحده میباشد. چرا که ایالات متحده نیز تلاش دارد تا اجازه ندهد که اروپا به دامان روسیه بیافتد و همچنین تلاش دارد تا اروپا و بازار اروپا را دائماً وابسته به خود نگه دارد. این تلاش سنتی و تاریخی ایالات متحده از پس از جنگ جهانی دوم باعث شده است که اروپاییان عملاً تبدیل به عروسک خیمه شب بازی آمریکاییها شده و استقلال عمل سیاسی چندانی نداشته باشند. از سوی دیگر ایالات متحده تلاش دارد تا با افزایش فشار همه جانبه بر علیه روسیه باعث تضعیف اقتصادی، سیاسی و نظامی آن به عنوان رقیب جدی خود در هزمونی جهانی شود. سوریه به عنوان یکی از حلقات اصلی کریدورهای آی مک و عرب مد شناخته میشود که تضمین کننده انتقال امن و ارزان انرژی (نفت و گاز) قطر به اروپا میباشد. در واقع این قطر است که به عنوان کشوری کوچک و کاملاً قابل کنترل برای ایالات متحده قرار است تا نقش روسیه برای تأمین انرژی اروپا را بازی کند تا از این طریق باعث انزوا و ورشکستگی اقتصادی روسیه شود. طبیعتاً حضور روسیه در سوریه از این جهت الزامی و اساسی قلمداد میگردد. نزدیکی دولت بشار اسد به روسیه باعث شده بود که غرب و آمریکا تلاش حداکثری خود را برای سرنگونی دولت قانونی سوریه یعنی دولت بشار اسد پیگیری کنند. البته تلاش نافرجام غرب و آمریکا با سازماندهی گروههای مسلح تروریستی در غرب آسیا از سال ۲۰۱۱ تا کنون نتوانسته بود که دولت بشار اسد را ساقط کند و بنابراین همچنان نفوذ و قدرت روسها در سوریه غیر قابل انکار است.
از سوی دیگر ایران به عنوان بازیگری مهم و حیاتی در تحولات منطقه حضور دارد. ایران که عمق ژئوپلیتیکی خود را در غرب و دریای مدیترانه میداند تلاش دارد تا نفوذ خود را در سرزمینهای غربی خود استمرار دهد. از سوی دیگر تهدید رژیم صهیونیستی در غرب آسیا باعث شده است تا تلاشهای ایران برای حضور در غرب آسیا معنا پیدا کند. رژیم غاصب صهیونیستی که مدام زبان به تهدید جمهوری اسلامی ایران باز میکند باعث شده است که ایران ناگزیر به حضور در اطراف آن شده و اقدام به رصد و پایش مستمر اطلاعاتی و امنیتی از آن کند. جدای از اینها گسترش روابط همسایگی با کشورهای همسایه و تلاش برای برقراری صلح و ثبات و تجارت و بازرگانی متقابل باعث شده است که ایران چارهای جز حضور و حمایت از مردم و دولتهای قانونی منطقه نداشته باشد؛ بنابراین جمهوری اسلامی ایران در چارچوب منافع ملی خود و همچنین به دعوت دولت قانونی سوریه در این کشور حضور داشت و پس از صقوط نظام بشار اسد، تحولات سوریه را از نزدیک پیگیری میکند.
نقش ایالات متحده و دیگر قدرتها در سوریه چیست؟
ایالات متحده و کشورهای غربی نیز در بحران سوریه نقش مهمی ایفا کردهاند. آمریکا بهعنوان یکی از حامیان مخالفان بشار اسد، با اعمال تحریمها و حمایت از گروههای مخالف، سعی در تضعیف نظام اسد داشت. ایالات متحده در سالهای قبل به دلیل رقابت با روسیه و تضعیف محور مقاومت و پیگیری سیاستهای استکباری خود در منطقه به دنبال برکناری و سقوط دولت اسد و جایگزین کردن آن با یک دولت دست نشانده طرفدار غرب بود.
در حال حاضر غرب و آمریکا با دو بحران بسیار بزرگ دست و پنجه نرم میکند؛ یکی بحران جنگ اوکراین و دیگری بحران جنگ غزه. در حالی که در چند سال قبل پشتیبان اصلی و اجرا کننده اصلی سیاستهای استکباری غرب و آمریکا در منطقه رژیم غاصب صهیونیستی قلمداد میشد و حتی همین تروریستهای به ظاهر مدعی اسلام تکفیری نیز در بیمارستانها و آموزشگاههای اسرائیلی درمان و آموزش میدیدند و مجدداً به منطقه جنگی برمی گشتند، اما در حال حاضر با تهدید وجودی از سوی جبهه مقاومت رو به رو شده است. رژیم غاصب صهیونی بعد از گذشت بیش از یکسال از جنگ در باریکه نوار غزه عملاً موفق به دستیابی به اهداف خود مبنی بر از بین بردن گروه مقاومت حماس و آزاد سازی اسرای خود نشده است و همچنین با قبول آتش بس در لبنان نیز عملاً به شکست خود در جبهه جنوب لبنان اعتراف کرده است. شکستی که نمایش گر قدرت مثال زدنیه جبهه مقاومت در طول این زمان شده است. این رژیم هم اکنون توان اجرای سیاستهای استکباری ایالات متحده را ندارد و بنابراین غرب و آمریکا تلاش دارند تا با حمایت خود از رژیم، در ابتدا توان رژیم را بازیابی کنند و در ادامه رژیم را برای انجام مأموریتهای خود در اختیار داشته باشند. برآورد اولیه شکست رژیم اتحاد میادین و هماهنگی محورهای مقاومت با هم دیگر است؛ بنابراین رژیم صهیونی و غرب تلاش دارد تا با جنگ روانی و عملیاتهای تروریستی این هماهنگی و اتحاد جبهههای مقاومت را از بین ببرد. نمونه آن در روایت سازی نامعتبر در جریان آتش بس در لبنان و همچنین تلاشهای مذبوحانه غرب و آمریکا در فعال سازی مجدد گروههای تروریستی وابسته به غرب. آمریکا تلاش دارد تا با قطع دسترسی زمینی نیروهای مقاومت به همدیگر و به ویژه حزب الله لبنان از طریق سوریه، باعث تضعیف جبهههای بر علیه اسرائیل شود تا رژیم صهیونیستی زمان کافی برای بازیابی خود داشته باشد.
از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا در ماههای آینده آبستن تغییرات اساسی در افراد حاکم بر کاخ سفید خواهد بود و قرار است تا دموکراتها کرسیهای خود را به جمهوری خواهان واگذار کنند. این تغییرات در حالی رخ میدهد که تاریخ قرار است تا دموکراتها و شخص بایدن را مغلوب اصلی سیاست خارجی آمریکا ثبت کند و عامل اصلی شکست و سقوط ایالات متحده در هندسه قدرت در شرق اروپا و غرب آسیا معرفی کند؛ بنابراین جو بایدن قصد دارد تا در ماههای پایانی ریاست جمهوری خود، مینها و دستاویزهایی را برای عدم موفقیت دولت بعدی یعنی دولت ترامپ به وجود بیاورد و عمق بحرانهای منطقهای را افزایش دهد.
از سوی دیگر آمریکا تصور میکند که میتواند با فعال سازی تروریسم و جنگ داخلی در سوریه کارتلهای بزرگ اسلحه سازی و طرفدار جنگ را قانع کند که به برقراری آتش بس در غزه و لبنان رضایت بدهند. به نظر میرسد یکی از بازیگران اصلی ادامه دار شدن جنگها، شرکتها و کارتلهای تجاری نافع از جنگها همانند اسلحه سازان و پشتیبان کنندگان نظامی هستند و بنابراین در شرایطی که ایالات متحده و غرب به آتش بس و زمان برای بازیابی رژیم نیاز مبرم دارند ضروری است تا بازار جایگزین برای فروش سلاح و مهمات ایجاد شود تا بدین طریق زمینهها برای آتش بس مهیاتر شود؛ بنابراین در پشت پرده ایالات متحده سعی دارد تا شخص بنیامین نتانیاهو و رژیم صهیونیستی را از منجلاب افول و نابودی قطعی بیرون بکشد و با دادن تنفس مصنوعی موجب ادامه حیات آنها شود. به ویژه آنکه دیوان لاهه حکم بازداشت نتانیاهو را صادر کرده است و در داخل رژیم نیز دیگر به مانند سابق نتانیاهو طرفداران چندانی ندارد و بی اعتمادیها به ایالات متحده نیز در میان صهیونیستها افزایش پیدا کرده است.
نهایتاً ایالات متحده سعی دارد تا شکست در جبهه اوکراین را با پیروزی در جبههای دیگر جبران کند. جبهه جدید در سوریه آن هم توسط نیابتیهای آموزش دیده توسط غرب و آمریکا و مشخصاً اوکراین ممکن است منجر به کاهش نفوذ روسیه در غرب آسیا شده و نتیجتاً جبران بخشی از شکست غرب و آمریکا در قضیه اوکراین شود. افشای نقش اوکراین در قضایای اخیر در سوریه در همین راستا قابل تحلیل است. اوکراین در ماههای اخیر نقش قابل توجهی در تشدید بحران سوریه ایفا کرده است. گزارشها نشان میدهد، نیروهای اطلاعاتی اوکراین از طریق ترکیه وارد خاک سوریه شده و گروههای تروریستی را آموزش داده و تجهیز کردهاند. این اقدامات شامل راهاندازی کارگاههای ساخت پهپاد برای تقویت توان عملیاتی این گروهها بوده و همچنین مراکز آموزشی سری برای شبهنظامیان تحریرالشام ایجاد شده است. یکی از این مراکز در منطقه «جبل الزاویه» در حومه ادلب واقع شده که تحت حفاظت شدید قرار دارد و میزبان بیش از ۲۰۰ شبهنظامی از ملیتهای گوناگون است. این اقدامات نشاندهنده تلاش اوکراین برای ایجاد فشار بر روسیه و تعمیق بحران در سوریه است که به نظر میرسد بخشی از راهبردهای گستردهتر ناتو برای بینالمللی کردن این بحران باشد. این تحولات میتواند پیامدهای گستردهای برای امنیت منطقهای و بینالمللی داشته باشد، به ویژه با توجه به حضور بازیگران متعدد و منافع متضاد در سوریه.
علاوه بر این، ترکیه بهعنوان یک بازیگر منطقهای دیگر، در تلاش است تا نفوذ خود را در شمال سوریه افزایش دهد و با حمایت از گروههای مسلح، بهدنبال کنترل مناطق مرزی و جلوگیری از شکلگیری یک کریدور کردستانی است. دولت ترکیه سعی دارد تا ضمن ایفای نقش خود به عنوان یکی از کشورهای عضو ناتو و تضمین کننده انتقال امن و ارزان انرژی از غرب آسیا به ناتو و غرب باشد و همچنین با ایجاد یک کمربند امنیتی در طول مرز خود با سوریه، مخالفین کرد ترکیه را تحت فشار قرار دهد. همچنین ترکیه به واسطه رقابت با ایران و عربستان سعی دارد تا نفوذ منطقهای خود را حفظ کند و همچنین در تحولات آینده منطقه سهمی داشته باشد.
ارزیابی نهایی شما از تحولات اخیر در سوریه چیست؟
اتفاقات اخیر در سوریه نه تنها نشاندهنده پیچیدگیهای بحران این کشور است، بلکه نمایانگر بازی قدرتهای بزرگ و منافع متضاد آنها نیز میباشد. در حالی که تروریستها و حامیان غربی عبریشان بهدنبال آشوب و جبران شکستهای اخیر خود هستند، مردم سوریه همچنان در جستجوی صلح و امنیت به سر میبرند. برای رسیدن به یک راهحل پایدار، نیاز به همکاریهای بینالمللی و درک عمیقتری از واقعیتهای موجود در سوریه است. بدون این همکاری و درک، آینده سوریه همچنان در هالهای از ابهام باقی خواهد ماند. نکته حائز اهمیت این است که عوامل اقتصادی و رقابتهای سیاسی و بین المللی بهطور تاریخی محرک مداخلات خارجی در سوریه بودهاند، همانطور که در منافع استراتژیک ایالات متحده و متحدانش در منطقه مشاهده میشود؛ ایالات متحده به دنبال کنترل مسیرهای ترانزیت انرژی، بهویژه مسیرهای مرتبط با گاز طبیعی از قطر به اروپا است و سوریه بهعنوان یک تقاطع حیاتی عمل میکند. در همین راستا گزارشها نشان میدهند که ایالات متحده به شکلگیری گروههایی مانند داعش کمک کرده تا دولت سوریه را تضعیف کند و نفوذ انرژی روسیه در اروپا را مختل نماید. از سوی دیگر دخالت ترکیه در این درگیریها قابل توجه است، زیرا این کشور از گروههای مختلف مخالف حمایت میکند و همزمان با منافع خود در برابر نیروهای کرد در سوریه مقابله میکند. اساساً تشدید درگیریها در حلب همزمان با استراتژی رقابتی گستردهتری است که شامل ترکیه، روسیه و ایالات متحده میشود و هدف آن بازسازی کنترل در شمال سوریه است. به نظر میرسد که اقدامات ترکیه بهطور نزدیک با اهداف ایالات متحده هماهنگ شده و شبکهای پیچیده از اتحادها و درگیریها ایجاد کرده است که به بیثباتی بیشتر منطقه منجر میشود.
ایالات متحده هم در حمایت از گروههای تروریستی در سوریه، از جمله هیئت تحریر الشام، نقش مبرهن داشته است تا به اهداف ژئوپولیتیکی خود دست یابد. به نظر میرسد که پس از آتشبس اخیر در لبنان، زمانبندی فعالیتهای تروریستی در سوریه نشاندهنده تلاشی عمدی از سوی ایالات متحده و اسرائیل برای منحرف کردن توجهات از شکستهای خود در منطقه است. همچنین این اقدامات بخشی از استراتژی گستردهتری برای تضعیف ایران و متحدانش است و بهنوعی به حفظ هژمونی فروشکسته ایالات متحده در خاورمیانه کمک میکند. از سوی دیگر یک پیام واضح برای برخی کشورهای منطقه دارد تا تلاش برای خروج از سیطره ایالات متحده نکنند و به رغم تماشای شکستهای متعدد غرب و آمریکا همچنان زیر پرچم سیاستهای آنان عمل کنند تا دچار جنگ داخلی و تروریسم و آشوب نشوند.
به صورت خلاصه این چنین میتوان گفت که ناآرامیهای جاری در سوریه تنها یک مسئله محلی نیست بلکه بازتابدهنده مبارزات ژئوپولیتیکی بزرگتری، بهویژه بین ایالات متحده و رقبایش است. ادامه خشونتها، نشاندهنده تلاشهای هماهنگ برای بیثبات کردن دولت سوریه و مختل کردن اتحادهای آن با ایران و روسیه است. احتمال تشدید این درگیریها میتواند پیامدهای جدی برای ثبات منطقه و روابط بینالملل داشته باشد؛ بنابراین پشت پرده ناآرامیهای اخیر در سوریه ایالات متحده قرار دارد و میخواهد تا از هژمونی در حال افول خود محافظت کند، اما زیست در بحرانها همواره سبب ثبات هژمونیک آمریکایی نمیشود.