در ادبیات داخلی روسیه به جمهوریهای سابق شوروی، خارج نزدیک گفته میشود. این نگاه که ریشه در تفکرات ژئوپلیتیکی داشته و توسط اوراسیاگرایان در روسیه حمایت میشود، از سال ۱۹۹۳ تبدیل به اولویت اصلی سیاست خارجی این کشور شده است. نگاهی که این جمهوریها را حوزهی انحصاری نفوذ روسیه دانسته و از حضور قدرتهای دیگر در ساختارهای اقتصادی و امنیتی آن هراس دارد. روسیه در سی سال گذشته کم و بیش این نفوذ را حفظ کرده بود، اما پس از آغاز جنگ اوکراین، فرصت بیشتری برای کنش گری بازیگران منطقهای و فرامنطقهای دیگر در خارج نزدیک به خصوص قفقاز و آسیای مرکزی فراهم شده است. یکی از ابزارهای سنتی روسیه برای اعمال کنترل بر این دو منطقه، حفظ انحصار مسیرهای ترانزیتی واردات و صادرات به خصوص در حوزه انرژی بوده است. تلاش روسیه در این زمینه به حدی بوده است که برخی کارشناسان از آن با عنوان «امپریالیسم خطوط لوله» یاد میکردند. اکنون با اختلالی که جنگ اوکراین در مسیرهای ترانزیتی به وجود آورده است، نه تنها روسیه این اهرم را از دست داده، بلکه توجه کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز بر ضرورت تنوع بخشی به مسیرهای صادراتی انرژی خود جلب شده است. این وضعیت بحرانی روسیه، کشورهای صادرکننده انرژی همچون قزاقستان و ترکمنستان را به چین و ترکیه نزدیکتر کرده است.
ترکمنستان که دارندهی پنجمین ذخایر گاز طبیعی اثبات شده در جهان است، امروزه تقریبا تمامی صادرات گاز طبیعی خود را از طریق خط لوله به چین انجام میدهد. از طرفی ترکمنستان توافقنامههایی را با آذربایجان برای انتقال گاز به اروپا امضا کرده است. قزاقستان، دیگر کشور مهم صادرکننده انرژی در آسیای مرکزی، در سال ۲۰۲۲ تقریبا ۶۲ درصد از ۸۴.۲ میلیون تن صادرات نفت خود را از طریق خط لوله بندر نووروسیسک روسیه در دریای سیاه به بازارهای جهانی رساند. اما ترس فزاینده در مورد وابستگی بیش از حد به مسکو، همراه با نگرانی ایمنی کشتیرانی در دریای سیاه، قزاقها را بر آن داشته که به دنبال مسیرهای صادراتی جایگزین باشند. در ۱۱ مارس سال جاری میلادی قزاقستان و آذربایجان توافق کردند که ترانزیت نفت خام این کشور را از مسیر خط لوله باکو – تفلیس گسترش دهند. چین همچنین پس از وقوع جنگ اوکراین، پروژهی راه آهن چین – قرقیزستان – ازبکستان را که از سالها پیش راکد مانده بود دوباره به جریان انداخته است. پروژهای که میتواند تاثیر بسزایی در حضور بیشتر اقتصاد چین در بازار منطقه داشته باشد.
از سوی دیگر، وقوع درگیری نظامی بین روسیه و اوکراین، بیش از پیش موجب نگرانیهای امنیتی رهبران جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز گردیده است. تا پیش از آغاز جنگ، روسیه نقش بسزایی در خاموش کردن ناآرامیهای آسیای مرکزی و قفقاز ایفا میکرد از جمله در مناقشه ۲۰۲۰ قره باغ با ارسال حافظان صلح و حضور موثر در تظاهرات ژانویه ۲۰۲۲ قزاقستان؛ اما پس از آغاز جنگ در مقابل مناقشه تاجیکستان و قرقیزستان و همچنین جنگ ۲۰۲۲ قره باغ نقش منفعلی را ایفا کرد. جنگی که جمهوری آذربایجان با پشتیبانی قاطع متحد خود، ترکیه، در آن پیروز شد و در سپتامبر سال بعد، به هدف خود در کنترل کامل قره باغ کوهستانی از طریق یک حمله نظامی در حضور حافظان صلح روسیه دست یافت. پیروزی متحد ترکیه در قفقاز جنوبی، علاوه بر ارتقای جایگاه این کشور در این منطقه، در آن سوی دریای خزر هم انعکاس یافت و آنکارا به کشورهای ترک در آسیای مرکزی نشان داد که همکاری با ترکیه میتواند مزایای امنیتی داشته باشد. متعاقبا قزاقستان و ازبکستان روابط دوجانبه خود را با ترکیه به سطح مشارکت راهبردی ارتقاء دادند و توافقاتی برای توسعه همکاریهای نظامی امضا کردند. علاوه بر این، صنعت دفاعی ترکیه به سرعت بر بازار پهپاد در آسیای مرکزی تسلط پیدا کرد، طوری که رسانهها در این باره از عبارت «دیپلماسی پهپادی» ترکیه استفاده کردند.
الهام علی اف رئیس جمهور آذربایجان در افتتاحیه نشست دولتهای ترک در تیرماه امسال گفت که گسترش کریدور حمل و نقل شرق به غرب از اولویتهای اصلی ماست. هدف راهبردی ترکیه در این سازمان ایجاد یک کریدور بدون مانع از استانبول تا آسیای مرکزی است. هرچند در حال حاضر، حمل و نقل اصلی قفقاز جنوبی مسیر راه آهن باکو – تفلیس- قارص، فعال بوده و ارتباطات تجاری و ترانزیت انرژی میان آسیای مرکزی و ترکیه به راه است، اما ظرفیت این مسیر برای رسیدگی به جریانهای تجاری رو به رشد فراخزر ناکافی است. ترکیه رویای این را در سر میپروراند که با پیگیری و اجرای طرح هایی، چون خط لولهی ترانس خزر، کریدور زنگزور، خط انتقال برق ترانس خزر و ... کریدور میانی را تقویت کرده و ظرفیت آن را از ۲ میلیون تن کنونی به ۱۰ میلیون تن افزایش دهد و حلقهی مکمل تجارت چینیها در قالب کمربند و جاده با اروپا و آفریقا شود. همهی اینها در حالی است که سازمانی، چون شانگهای که روسیه در آن نقش مهمی دارد، همچنان از اختلافات درونی، عدم رسیدن به نتایج قابل توجه و فقدان ماهیت عملیاتی برای حمایت از اهداف خود رنج میبرد؛ بنابراین میتوان گفت که در صورت تداوم خلا حضور روسیه در منطقه، دو کشور چین و ترکیه در حال افزایش حضور و نفوذ و عمق راهبردی خود در این دو منطقه هستند.