ولادیمیر پوتین تنها چند روز پس از انتخاب مجدد به عنوان رئیس جمهور روسیه راهی چین شد تا در آستانه فصل تابستان و تشدید درگیریها در جبهه اوکراین بتواند از حمایت متحد بزرگ خود یعنی شی جین پینگ اطمینان حاصل کند. تنها در سال گذشته حجم تجارت خارجی میان مسکو- پکن قریب ۲۳۰ میلیارد دلار بوده و همین موضوع نشان دهنده افزایش سطح وابستگی اقتصادی روسها، به دومین اقتصاد بزرگ جهان است. به گواه آمار منتشر شده در مراجع رسمی، روسیه با عبور از عربستان سعودی تبدیل به نخستین صادر کننده نفت خام به چین شده است. در سوی مقابل چینیها نیز در سایه تشدید تحریمهای غرب علیه مسکو تصمیم گرفتند تا حضور خود را در این اقتصاد «انرژی پایه» افزایش داده و بتوانند از امتیازات کلیدی در حوزههای نظامی یا فناوریهای جدید بهرهمند شوند. به عبارت دیگر چینیها به استفاده از شرایط ویژه مسکو در نظام بینالملل و وابستگیها آنها به منابع مالی قصد دارند تا بخشی از عقب ماندگیهای خود را در حوزه صنایع پیشرفته جبران نمایند. در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد تا به واکاوی اهدف سفر پوتین به چین بپردازیم.
رئیس جمهور روسیه برای پیروزی در اوکراین و تثبیت دستآوردهای فعلی ارتش این کشور حداقل در دو موضوع بر روی شرکای چینی خود حساب ویژه باز کرده است. نخست آنکه طی دو سال اخیر رهبران چین در دیدار با مقامات اروپایی- آمریکایی نشان دادند که میل زیادی برای ورود موثر به بحران اوکراین و میانجی گری میان طرفین منازعه دارند. انتشار رسمی پیشنهاد ۱۲ مادهای چین در خصوص جنگ روسیه- اوکراین شاید جدیترین گام چینیها برای ارتقای جایگاه این کشور در باشگاه قدرتهای یزرگ شود. در نگاه کرملین نقش آفرینی مثبت چین در نشست احتمالی سوئیس میتواند موجب تعدیل موضع طرف غربی و به رسمیت شناختن خواستههای روسیه در پای میز مذاکره شود. در این مسیر مهمترین چالش آن است که آیا به مانند اروپا، دولت بایدن نیز نقش میانجیگرایانه چین را خواهد پذیرفت؟ پاسخ به این سوال پس از وضع تعرفههای جدید گمرکی بر کالاهای چینی از سوی واشنگتن کمی دشوار است.
دیگر نکته امید «تزار» روسیه در سفر به چین، تداوم حمایت این قدرت اقتصادی از مسکو است. با آنکه روسها بزرگترین رژیم تحریمی تاریخ روابط بینالملل را تجربه میکنند، اما به خوبی توانستند با پیدا کردن مشتریان جدید یا افزایش سهم خود در روابط اقتصادی با شرکای آسیایی- آفریقایی گامی بلند برای خنثی سازی تحریمهای غرب بردارد. در این مدت ناوگان دریایی روسیه با الهام گرفتن از مدل ایرانی «ناوگان خاموش» نفت خود را به سواحل چین رسانده و بخشی از نیاز مالی خود را تامین نمایند. برخی منابع غربی مانند شورای آتلانتیک معتقدند که حمایت چینیها از روسیه تنها به حوزه اقتصادی محدود نمیشود و پکن انواع کمکهای نظامی- اطلاعاتی را در اختیار مسکو قرار میدهد.
برای آمریکا، انگلیس و اعضای اتحادیه اروپا روابط مسکو- پکن بیش از آنکه دارای جنبه مثبت باشد، تهدیدی علیه یکپارچگی و امنیت کشورهای حوزه یوروآتلانتیک محسوب میشود. نزدیکی بیش از پیش بزرگترین قدرت اتمی با دومین اقتصادی پیشرو جهان میتواند زمینه ساز شکل گیری قطب جدیدی از کشورهای تجدیدنظر طلب و مستقل در نظام بین الملل شود که لزوم به هنجارها، قواعد و رژیمهای برآمده از جنگ جهان دوم پایبند نیستند. ظهور و تثبیت سازمانهایی همچون بریکس یا تلاش قدرتهای نوظهور برای تعریف پول جدید مشترک نشانههای دوران جدید است. برهمین اساس چینیها هر چند سعی دارند تا خود را بازیگر «بیطرف» و «میانجی» به نمایش بگذارند، اما غربیها نمیتوانند به آنها اطمینان کنند. به عبارت دیگر در نظام فکری رهبران آمریکایی- اروپایی چین به مانند ایران و کره شمالی یکی از ذینفعان اصلی پیروزی روسیه در جنگ اوکراین هستند.
بحران اوکراین به مانند جنگ غزه یکی از مهمترین نشانههای دوران گذار در نظم بینالمللی است. پیروز و بازنده این جنگ بزرگ میتواند شانس بیشتری برای کامیابی در سایر میدانهای نبرد ژئوپلیتیکی داشته باشد. به عنوان مثال اگر روسیه در اوکراین زمین گیر شود آنگاه باید آماده تشدید نفوذ غرب در کشورهایی همچون گرجستان یا ارمنستان باشد. علاوه بر این چین نیز از این قاعده متثنی نیست و پس از شکست روسیه باید آماده مقابله با آمریکا در مناقشه تایوان یا سین کیانگ باشد. با در نظر گرفتن این ملاحظه با آنکه چینیها قصد ندارند تا ذیل تحریمهای وزارت خزانه داری آمریکا یا اتحادیه اروپا قرار بگیرند، اما نمیتوانند نسبت به شکست یکی از بزرگترین شرکای خود در آستانه دروازههای غرب بیتفاوت بوده و آن را رها کنند. رخدادهای احتمالی در هفتههای پیشرو نمیتوانند تصویری دقیقتر از عمق همکاریهای میان مسکو- پکن و اراده غرب برای ایجاد در روابط قدرتهای نوظهور ایجاد کند.