❇️ به رسمیتشناسی دولت فلسطین توسط کشورهای اروپایی نظیر اسپانیا، نروژ و ایرلند، متأثر از تحولات اخیر غزه و تحولات دیپلماتیک منطقهای است. از یک سو، فاجعه انسانی بیسابقه در غزه با بیش از ۶۰ هزار کشته، افکار عمومی اروپا را تحت فشار قرار داده و دولتها را به اقدام عملی واداشته است. از سوی دیگر، این اقدام تلاشی استراتژیک برای احیای راهحل دو دولتی محسوب میشود که نتانیاهو صریحاً آن را رد کرده است. کشورهایی مانند اسپانیا با اتکا به نقش تاریخی خود در صلح خاورمیانه و ایرلند با استناد به تجربه استعمارزدگی، این شناسایی را گامی ضروری برای عدالت تاریخی میدانند. با این حال، این تصمیم با چالشهای ساختاری مواجه است؛ تعیین نشدن مرزهای مشخص بر اساس خط ۱۹۶۷، وضعیت نامشخص اورشلیم و دوگانگی قدرت بین تشکیلات خودگردان و حماس، از موانع عملی تحقق دولت فلسطینی به شمار میروند.
❇️ واکنشهای منطقهای و بینالمللی به این اقدام، طیفی از مخالفت تا حمایت مشروط را دربرمیگیرد. آمریکا با محکوم کردن اقدامات یکجانبه، شناسایی فلسطین را صرفاً در چارچوب توافق دوجانبه با اسرائیل میپذیرد و وتوی آن در شورای امنیت قطعی است. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس مانند امارات و بحرین با وجود حمایت ظاهری از راهحل دو دولتی، شناسایی فعلی را منوط به خلع سلاح حماس دانسته و اولویت خود را بر حفظ منافع اقتصادی از طریق عادیسازی روابط با اسرائیل قرار دادهاند. مصر نیز ضمن مخالفت با کوچ اجباری فلسطینیان به سینا، بر نقش میانجیگری خود در مذاکرات آتشبس تأکید دارد.
❇️ پیامدهای مثبت این شناسایی برای فلسطینیان عمدتاً در عرصه حقوق بینالملل و مشروعیت سیاسی متمرکز است. تقویت جایگاه حقوقی فلسطین در نهادهایی مانند دیوان کیفری بینالمللی، امکان پیگرد قانونی جنایات جنگی اسرائیل را فراهم میکند. همچنین دسترسی به منابع مالی نهادهای بینالمللی برای بازسازی غزه و انتقال اداره آن به تشکیلات خودگردان طبق "اعلامیه نیویورک ۲۰۲۵" از دیگر مزایای محتمل است. با این وجود، تهدیدات جدی از جمله تشدید شهرکسازیهای اسرائیل، قطع کمکهای مالی به تشکیلات خودگردان و خطر نمادین ماندن این شناسایی بدون پشتوانه عملیاتی، دستاوردهای مذکور را تحتالشعاع قرار میدهد. در نهایت، موفقیت این اقدام منوط به تبدیل آن به اهرم فشار برای وادار کردن اسرائیل به مذاکره و حل تناقضات داخلی فلسطینیهاست.