رژیم صهیونیستی واجد یک ایدئولوژی انحصارطلب و توسعهگراست؛ ایدئولوژیای مبتنی بر آموزههای افراطی تلمودی، گفتمان برتری نژادی یهود و رؤیای توسعهطلبانه «از نیل تا فرات». این امر، ماهیت رژیم اسرائیل را از سایر نظامهای غربی، بهویژه نظام سرمایهداری ایالات متحده ــ که عمدتاً بر شبکههای نفوذ ثروتمحور، منطق سودگرایی بیمرز و پراگماتیسم سیاسی استوار است ــ متمایز میسازد. اسرائیل با تکیه بر پشتوانه دینی و ایدئولوژیک خویش، تقابل با اسلام را نه یک نزاع سیاسی، بلکه نبردی وجودی میداند. از همین رو، تنها جریانی توان رویارویی با چنین رژیمی را دارد که خود از بنیانهای عمیق عقیدتی، گفتمان تمدنی و رویکردی جهادی برخوردار باشد.
در این میان، اسلام مقاومت ــ که در سیرهی امیرالمؤمنین علی (ع) تجلی یافته ــ یگانه قرائت تمدنی از اسلام است که توان ایستادگی در برابر گفتمان سلطهجویانه و دنیاگرای صهیونیسم را دارد. آنجا که قرآن کریم میفرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ»، نشان از تقابل عمیق و بنیادین ایمان توحیدی با منظومهی یهودی صهیونیسم دارد. در چنین نبردی، تنها ایدئولوژیای میتواند فائق آید که از روحیهای علوی، جهادی، شهادتطلبانه و آزاد از دنیاپرستی تغذیه کند.
این کارزار تمدنی، نه صرفاً نزاعی میان دولتها، بلکه آوردگاهی است میان دو منطق: منطق مقاومت توحیدی و منطق سلطهی صهیونی امپریالیستی.
در این شرایط، جهان عرب نمیتواند در برزخ تردید و انفعال باقی بماند. یا باید با پذیرش خفّت و باجدهی به رژیم صهیونیستی و حامیان غربیاش، به تدریج موجودیت خود را واگذارد، یا با الگوگیری از انقلاب اسلامی ایران و پیوستن به جبهه مقاومت، مبتنی بر مکتب علوی، در صفبندی تاریخی تقابل با صهیونیسم جهانی ایفای نقش کند.
اکنون زمان انتخاب است: یا زیست با عزت در سایه اسلام مقاومت، یا فروپاشی در حاشیهی سازش و تسلیم. تاریخ، با بیطرفان مهربان نخواهد بود.