- اعتراف ترامپ به شکست ماشین جنگی صهیونیستها
- منطقه غرب آسیا "فلسطین جدید"
- اعلام رسمی مرگ دیپلماسی یک طرفه
- 4 نکته در مورد یک برکناری پُرحاشیه در دولت ترامپ
- نشست کاخ سفید، زلنسکی زیر فشار و اروپا نگران
- نگاه ابزاری آمریکا به دولت های منطقه؛ تثبیت سلطه و بی ثبات سازی منطقه
- هیدروپولیتیک ایران و ادعاهای نتانیاهو
- پارادوکس امپریالیستی ترامپ و افول هژمونیک آمریکا در گذار به چندقطبی
- فقر قدرت و عبرت اوکراین؛ از کییف تا آلاسکا
- پوتین، زلنسکی و ترامپ؛ سه روایت، یک میز
- جنگ ۱۲ روزه؛ بازمهندسی حافظهاجتماعی و بازآرایی موازنه قوا
- مخالفت روسیه و چین با مکانیسم ماشه؛ دریچهای به دوقطبی تازه قدرت در جهان
- روانشناسی سیاسی پافشاری نتانیاهو بر «اسرائیل بزرگ»
- روانشناسی سیاسی پافشاری نتانیاهو بر «اسرائیل بزرگ»
- واکاوی اهمیت سفر منطقه ای علی لاریجانی
شرق آسیا در نقشه جدید سیاست ترامپ
سفر اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، به جنوب و شرق آسیا، نقطه عطف تازهای در سیاست خارجی واشنگتن و تلاشی آشکار برای بازتعریف نظم اقتصادی و امنیتی منطقه ایندو (هند) _پاسیفیک به شمار میرود. این مأموریت دیپلماتیک که از مالزی آغاز شده و در ژاپن و کره جنوبی دنبال شده است، بازتابی از رقابت فزاینده آمریکا و چین برای نفوذ در قلب اقتصاد جهانی است.
سفر پنجروزه اخیر دونالد ترامپ به منطقه جنوب و شرق آسیا یکی از پررنگترین اقدامات راهبردی کاخ سفید در دوره دوم ریاستجمهوری او محسوب میشود؛ سفری که هدفش فراتر از دیدارهای رسمی و تشریفاتی است و بوضوح برای بازسازی چیدمان قدرت در شرق آسیا برنامهریزی شده. مسیر این سفر از کوالالامپور آغاز شد، با دیدارهای سیاسی و اقتصادی در توکیو ادامه یافت و در سئول به گفتوگوهای حساس دوجانبه با رهبران کره جنوبی و دیدار با شی جینپینگ ختم میشود. نگارنده معتقد است این سفر بخشی از یک برنامه جامع است که با محوریت مقابله با نفوذ چین و تثبیت دوباره جایگاه آمریکا در مرکز معادلات جهانی دنبال میشود.
در مرکز راهبرد ترامپ، مهار قدرت اقتصادی چین قرار دارد. او با تمرکز بر تبدیل منطقه آسیا_اقیانوسیه از یک عرصه حاشیهای به جبهه نخست رقابت جهانی، تلاش کرد توجه متحدان آسیایی را به ضرورت شکلگیری ساختار تازهای از همکاری اقتصادی جلب کند. ترامپ در دیدارهای تجاری خود بارها درباره خطر وابستگی بیش از حد جهان به زنجیره تأمین چین هشدار داد و در این چارچوب، تهدید اعمال تعرفههای صددرصدی از ابتدای نوامبر را مطرح ساخت. چنین تهدیدی، بخشی از همان رویکرد فشار و معامله است که در منطق سیاسی او جایگاه محوری دارد: وارد کردن شوک به طرف مقابل برای تحقق امتیازهای اقتصادی و سیاسی.
در حوزه اقتصاد، ترامپ بر مفهوم (تنوع زنجیره تأمین جهانی) تمرکز ویژه دارد. او از کشورهای منطقه خواسته است مسیرهای صنعتی خود را از چین به سایر نقاط آسیا منتقل کنند تا وابستگی اقتصادی به پکن کاهش یابد. در همین راستا، توافقهای سرمایهگذاری گستردهای میان آمریکا، ژاپن و کره جنوبی شکل گرفت؛ توافق با ژاپن در زمینه صنایع نیمههادی و انرژیهای نو، توافق کره جنوبی برای همکاریهای فناورانه و دفاعی گواه این مدعاست. این قراردادها از دید ناظران بینالمللی، نقطه آغاز دورهای تازه از همپیوندی صنعتی میان واشنگتن و شرکای آسیایی تلقی میشود و عملاً طرح چین برای سلطه بر زنجیره جهانی تأمین را با چالش جدی روبهرو میکند.
در کنار بعد اقتصادی، ترامپ در عرصه دیپلماسی نیز کوشیده است تصویری از ایالات متحده به عنوان میانجی فعال منطقهای بسازد. میانجیگری او میان تایلند و کامبوج و امضای پیمان کوالالامپور، شاخصترین اقدام نمادین در این سفر بود؛ اقدامی که از سوی رسانههای آمریکایی بازگشت قدرت نرم واشنگتن به شرق آسیا توصیف شد. این توافق به گفته منابع محلی، نخستین مصالحه پایدار میان دو کشور پس از سالها تنش بود و ترامپ آن را یکی از دستاوردهای شخصی خود معرفی کرد. با وجود این، برخی دیپلماتها آن را بیشتر یک نمایش حسابشده برای بازسازی چهره ترامپ در جهان اسلام میدانند؛ بهویژه پس از انتقادات شدید به مواضع او در جنگ غزه.
در مالزی، حضور ترامپ با اعتراضهای مردمی همراه شد. گروههای مدنی با شعارهایی علیه سیاستهای آمریکا در خاورمیانه به خیابان آمدند و رسانههای منطقهای این اتفاق را نشانهای از فاصله فزاینده میان افکار عمومی و رویکردهای واشنگتن دانستند. از سوی دیگر، نارندرا مودی، نخستوزیر هند، دعوت رسمی ترامپ برای دیدار دوجانبه را رد کرد، اقدامی که تحلیلگران آن را نشانهای از احتیاط دهلی نو در برابر رقابت چین و آمریکا تلقی کردند. چنین واکنشهایی نشان میدهد دیپلماسی سختگیرانه و گاه تحقیرآمیز ترامپ هرچند ابزار قدرتنمایی اوست، اما در عمل ممکن است به فرسایش اعتماد متحدان سنتی آمریکا بیانجامد.
در ژاپن و کره جنوبی، بخش صنعتی سفر اهمیت ویژهای یافت. ترامپ با رهبران و مدیران صنایع بزرگ این دو کشور درباره ایجاد شبکه مشترک فناوریهای پیشرفته، از جمله تراشههای نظامی و رباتیک هوشمند، گفتوگو کرد. این همکاریها قرار است بنیان یک اتحاد صنعتی_نظامی جدید میان واشنگتن و شرق آسیا را شکل دهد؛ اتحادی که در صورت تحقق، میتواند تسلط چین بر بازار جهانی فناوری را محدود کند و جریان سرمایه و دانش را دوباره به سوی آمریکا بازگرداند. سخنان ترامپ در نشست مدیران فناوری سئول بازتاب گستردهای یافت، جایی که گفت: «قرن بیستویکم قرن ائتلاف میان آمریکا و آسیاست.»
با وجود آنکه تیم رسانهای ترامپ این سفر را نماد بازگشت اقتدار آمریکا معرفی میکند، مخالفان داخلیش در واشنگتن بر این باورند که اهداف واقعی آن بیشتر تبلیغاتی و انتخاباتی است. دموکراتها میگویند سیاست تعرفهای ترامپ باعث تشدید نوسانات بازار و افزایش هزینه جهانی کالاها خواهد شد و همزمان خطر تورم را در خود آمریکا بالا میبرد. در مقابل، مشاوران اقتصادی ترامپ از سیاست فشار به چین دفاع کردهاند و معتقدند سختگیری در کوتاهمدت لازم است تا آمریکا دوباره کنترل زنجیرههای فناوری و صنعت را به دست گیرد.
در جمعبندی نهایی، سفر پنجروزه اخیر ترامپ به جنوب و شرق آسیا را باید در چارچوب شکلگیری استراتژی جدید آمریکا برای نظم جهانی پساجنگ اوکراین تحلیل کرد. این سفر تلاشی است برای تثبیت دوباره جایگاه واشنگتن در بازی قدرت جهانی، در دورهای که چین و روسیه در حال گسترش نفوذ خود هستند. گرچه دستاوردهای ظاهری آن چشمگیر به نظر میرسند، موفقیت بلندمدت این راهبرد بیش از هر چیز به میزان اعتماد کشورهای مستقل آسیا به واشنگتن بستگی دارد. شرق آسیا دیگر صرفاً میدان رقابت قدرتها نیست، بلکه بستر تازهای برای آزمون بلوغ سیاست خارجی آمریکا در قرن جدید شده است، آزمونی که نتیجهاش، مسیر قدرت جهانی در دهههای آینده را تعیین خواهد کرد.