- آغاز روند روزهای سخت برای سربازان آمریکایی در سوریه
- رمزگشایی از اقدام معنادار رژیم صهیونیستی علیه اردن
- تغییر شکل روابط بر اساس منافع متقابل
- یک موضعگیری و یک جهان پیام
- احداث دیوار حائل جدید در کرانه باختری
- درگیریهای اخیر در شرق و جنوب یمن
- از عملیات روانی تا ناامنسازی هدفمند
- دولت ترامپ و تقسیم کارِ جهانی علیه قدرتهای نوظهور
- درخواست عفو نتانیاهو در میانه بحرانهای داخلی و بینالمللی
- واکاوی سفر همزمان مقامات ترکیه و عربستان به تهران
- کنترل روند افول و بازتعریف جایگاه شکننده آمریکا
- دونالد ترامپ و نقشه پنهان در قالب جنگ اوکراین
- سفر هاکان فیدان و چرخش آنکارا بهسوی تهران
- الگوی فاطمیِ مقابله با تحریف و شرایط امروز منطقه
نیازمندی متقابل روسیه و آمریکا در پرتو تحولات ژئوپلیتیک اخیر
پس از جنگ دوازدهروزه ایران با آمریکا و اسرائیل – که به عنوان نقطه عطفی در تشدید تنشهای منطقهای خاورمیانه عمل کرد – و فعالسازی فرآیند اسنپبک تحریمهای سازمان ملل علیه تهران، همراه با تداوم بحران اوکراین، روابط روسیه و آمریکا وارد مرحلهای از نیازمندی متقابل استراتژیک شده است. این نیازمندی نه از سر دوستی ایدئولوژیک، بلکه بر پایه محاسبات واقعگرایانه قدرتمحور و تعادل قوا شکل گرفته، جایی که هر دو قدرت برای مدیریت بحرانهای چندجانبه به یکدیگر وابستهاند.
در سطح استراتژیک، روسیه تحت فشار تحریمهای غربی ناشی از جنگ اوکراین، به دنبال کاهش انزوای دیپلماتیک است. مسکو با بهرهبرداری از نقش میانجیگری در خاورمیانه – مانند حفظ پایگاههای طرطوس و حمیمیم در سوریه پس از سقوط اسد و تسهیل انتقال قدرت به احمد الشرع – آمریکا را به عنوان شریکی اجباری برای جلوگیری از بیثباتی منطقهای میبیند. جنگ دوازدهروزه، که منجر به درگیر شدن ایران (متحد کلیدی روسیه) شد، مسکو را وادار به جستجوی کانالهای گفتگوی مستقیم با واشنگتن کرد تا از گسترش درگیری به قفقاز یا دریای سیاه جلوگیری کند. در مقابل، آمریکا تحت رهبری ترامپ، با کسری بودجه ۱.۸ تریلیون دلاری و تمرکز بر سیاستهای اقتصادی (حمایتگرایانه)، نیازمند روسیه برای مهار ائتلاف نوظهور (چین، روسیه، ایران، کره شمالی) است. فرآیند اسنپبک، که تحریمهای گسترده علیه ایران را بازگرداند، آمریکا را به سمت روسیه سوق داد تا از نفوذ مسکو بر تهران برای اجرای این تحریمها بهره ببرد، بدون آنکه به درگیری مستقیم کشیده شود.
راهبردهای کلیدی این نیازمندی عبارتند از:
نخست، دیپلماسی پنهان در بحران اوکراین، جایی که ترامپ و پوتین بر سر توقف تحویل موشکهای تاماهاوک به کییف مذاکره کردهاند تا از تشدید هستهای جلوگیری شود؛ این رویکرد مبتنی بر اصل بازدارندگی متقابل است.
دوم، همکاری غیررسمی در سوریه پسااسد، که روسیه را به عنوان ضامن ثبات معرفی میکند و آمریکا را از تهدیدهای ناشی از خلأ قدرت (مانند نفوذ ترکیه) مصون میدارد.
سوم، مدیریت اقتصادی مشترک علیه چین، جایی که روسیه با کاهش وابستگی به پکن (از طریق پیمانهای دفاعی با کره شمالی) و آمریکا با تعرفههای تجاری، به دنبال تعادلبخشی به هژمونی شرقی هستند. این راهبردها بر پایه مفهوم "تعادل وحشت" بنا شده، که در آن هر دو طرف از هزینههای بالای تقابل پرهیز میکنند.
در تبیین این بیش فعالی، باید گفت که نیازمندی متقابل روسیه و آمریکا نتیجه همگرایی منافع در برابر تهدیدهای نامتقارن است: مسکو به واشنگتن نیاز دارد تا از فروپاشی اقتصادی خود جلوگیری کند (با کاهش تحریمها در ازای میانجیگری در اوکراین)، و آمریکا به روسیه وابسته است تا ائتلافهای ضدغربی را تجزیه کند. این وضعیت، اگرچه شکننده، میتواند به سمت یک "صلح سرد" جدید سوق یابد، مگر آنکه عوامل خارجی مانند تشدید (چین، ایران، روسیه، کره شمالی) یا شکست اسنپبک، تعادل را برهم زند. در نهایت، این روابط نه بر پایه اعتماد، بلکه بر محاسبه هزینه-فایده استوار است و میتواند الگویی برای مدیریت بحرانهای جهانی در دوران چندقطبی باشد.