ایالات متحده امریکا برای حفظ هژمونی خود در جهان، تلاش کرده است تا قدرت های نوظهور آسیا و اوراسیایی یعنی چین و روسیه را در تنگناهای ژئوپلیتیکی قرار دهد. در همین راستا آمریکا و ناتو تلاش کردند تا با طرح عضویت سازی اوکراین به سازمان همکاری کشورهای ناتو، عملا آخرین سرحدِ محدودسازی روسیه و سپس کنترل آن را در دستورکار خود قرار دهند و با تحریک روسیه در قضیه گسترش ناتو به اوکراین، عملاً روس ها را در یک وضعیت جنگی قرار دهند. در واقع آمریکا به دنبال محدود نمودن روسیه در درون مرز های خود با گسترش ناتو بود و به همین خاطر بازیگر قدرتمند روسیه با حمله به اوکراین، عملاً تلاش کرده تا برای مقابله با طرح گسترش ناتو و سرعت بخشیدن در وضعیت نظم جدید جهانی با همکاری برخی بازیگران نوظهور جهانی بویژه چین سیاستهای غلبه بر جنگ اوکراین را نهایی نماید و در عین حال برخی از کشورهای اروپایی به دلیل متضرر شدن از تداوم جنگ اوکراین و فرسایشی شدن آن به دنبال میانجیگری با توافق صلح هستند؛ چراکه بر این دیدگاه تاکید دارند که تداوم جنگ عملاً موجب تشدید تنش ها در نظم جدید بینالمللی خواهد گردید و این در صورتی است که ایالاتمتحده امریکا با ابزارها و فشارهای مختلف اقتصادی، مالی و کمکهای تجهیزات نظامی و گسترش ناتو با روشهای جدید و در نهایت تضعیف جایگاه روسیه در سطح بین الملی است. اکنون این سوال راهبردی مطرح است که با ادامه وضعیت فعلی چه سناریوی محتملی پیشروی بحران جنگی اوکراین و روسیه وجود دارد و در چنین وضعیتی رویکرد متقدم امریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی با حمایتهای مالی تسلیحاتی چه خواهد بود؟ و جنگ اوکراین به چه سمت و سویی منتهی خواهد شد؟
واقعیت این است که ارتش روسیه توانسته است با استقرار در مناطق استراتژیک بویژه گذرگاههای آبی لجستیکی به دریای سیاه اشراف داشته و به جای فتح سرزمین و دادن تلفات نیروی انسانی و تجهیزاتی، با تغییر تاکتیک نظامی عملاً محور اوکراین _ اروپا و امریکا را با چالشهای عمده مواجه سازد. تثبیت نظامی ارتش روسیه در دریای سیاه در همین راستا قابل تحلیل و ارزیابی است. هر چند که روسیه فارغ از تصرف نواحی و مناطق مهم راهبردی مانند «خرسون» و «ماریاپل» در شهرهای «دونباس» و «لوهانسک»، پیشروی در مناطقی از جمله «باخموت» را دستور کار قرار دارد؛ چراکه این شهر به دلیل نقطه اتصال شبکه ریلی راهآهن اهمیت بالایی برای روسیه داشته و از این منطقه بعنوان گرانیگاهی برای اشراف و تسلط بر سایر نواحی بهره برداری می کند. به تعبیر نخبگان و خبرگان علوم و فنون نظامی، تسلط بر کریدورهای استراتژیک ازجمله شبکه های آبی، ریلی و ترانزیتی نقش بسزایی در تعیین پیروزی طرف های درگیر است. تصرف این شهرها توسط نیروهای ویژه روسیه موسوم به «واگنر» نشان داد که روس ها برخلاف فضا سازی های رسانه ای غرب نگاه راهبردی به تصرف و تثبیبت چهار منطقه مورد اشاره فوق دارد.
بنابراین دسترسی به دریای سیاه و کنترل و دیده بانی بر عبور و مرور کشتی ها یکی از دستور کارهای نظامی ارتش روسیه است و بر همین اساس تصرف و حفظ مناطقی از جمله شبه جزیره کریمه، خرسون و سایر مناطق راهبردی جزو خطوط قرمز روس ها است. زیرا در صورت سقوط این مناطق، عملاً خط حد نفوذ ناتو بر روسیه را ایجاد و حتی ممکن است در این جنگ نه تنها به اهداف خویش دست پیدا نکند؛ بلکه با صدمات جبران ناپذیر ژئوپلیتیکی مواجه خواهد گردید. پس در نتیجه اشراف و دسترسی کامل به دریای سیاه برای روسیه الزامی است والّا ممکن است موجب شکست مسکو در جنگ اوکراین شود. هرچند غفلت و ضعف تاکتیکی روسیه در تصرف مناطق مختلف در دشتهای مسطح مشهود است و به نظر میرسد ارتش روسیه نسبت به جغرافیای دشتها مسطح توجه لازم را ندارد و روی نقطه راهبردی یعنی رودخانه «دنیپرو» متمرکز گردیده و احتمالاً به دنبال فشار بر نیروهای اوکراین جهت گرفتن تلفات سنگین از جبهه اوکراین از جمله «دونباس» است.
سؤال دیگری که اکثر دولتمردان جهان را به خود مشغول نموده است این می باشد که جنگ اوکراین با توجه به وضعیت مورد اشاره، چه چشم انداز یا سناریویی برای آن مطرح است؟ و فشارهای مالی و تحریمها چه اثری را بر وضعیت روسیه گذاشته است؟
پاسخ این سؤال در اظهارات مقامات روسیه در مورد درآمد حاصل از فروش نفت و گاز است که از سال گذشته علیرغم کاهش حجم صادرات، درآمد حاصل از آن افزایش نیز داشته است که این امر به دلیل بالا رفتن قیمت حاملهای انرژی در سطح جهانی و همچنین اجبار طرف روسی برای خرید با ارز ملی روسیه است. به تعبیری روسیه کمتر انرژی فروخته، اما درآمد بیشتری را داشته است. از طرفی روسیه با استقرار در مناطق کریدوری راهبردی ازجمله دریایی، رودخانهای و جادهای و ریلی وضعیت جنگ را به نفع خود پیش برده است، به نظر میرسد روسیه به بخش مهمی از اهداف راهبردی خویش دستیافته است. این وضعیت برتری روسیه برای ایالاتمتحده امریکا و انگلیسیها قابل پذیرش نیست؛ چراکه مناسبات و تعاملات مختلف چین، روسیه و حتی ایران در بخشهای مختلف ازجمله اقتصاد انرژی، فنّاوری های علمی و نظامی، کریدوری و غیره در حال افزایش است.
بهطورکلی وضعیت فعلی جنگ اوکراین، امریکا و همپیمانانش خصوصاً انگلیس و رژیم صهیونیستی را در یک تنگنای ژئوپلیتیکی قرار داده است. این شرایط به ضرر امریکای در حال افول است. تنگنای ژئوپلیتیکی غرب با راهاندازی زیرساختهای مختلف ازجمله کریدور راهبردی شمال به جنوب بین ایران و روسیه تشدید شده است. با توجه به وضعیت قیمت جهانی انرژی که رو به افزایش است، وضعیت اروپا وخیمتر خواهد گردید؛ چراکه محل تأمین انرژی اروپا از طریق ترکیه از محل مازاد بر انرژی روسیه است. این وضعیت قیمت انرژی مستقیماً به جامعه امریکا و اروپا اثر گذاشته است، هرچند که در رسانه های خود کتمان می نمایند. با گسترش روابط در نظم جدید جهانی روسیه با کشورهای ازبکستان، پاکستان، هند و سایر کشورهای جنوب شرق آسیا، نگرانی و تنگنای ژئوپلیتیکی غرب بیشتر هم خواهد گردید.
آنچه مسلم است در حال حاضر علت واقعی کنترل و مدیریت انرژی در اروپا و امریکا، افزایش بسیار زیاد قیمت انرژی است که مردم توان خرید و استفاده و پرداخت هزینه انرژی را ندارند که نتیجه این گرانی شدید عدم استفاده از سوخت در زمستان و به ظاهر مدیریت انرژی در زمستان اروپا است. بهعبارتدیگر اروپا و امریکا با افزایش شدید قیمت انرژی توان مصرف مردم را کاهش دادهاند و میزان فشار به مردم امریکا و اروپا بسیار شدیدتر از قبل شده است که با ادامه این روند یعنی فرسایشی شدن جنگ اوکراین سود اقتصادی و درآمد حاصل از قیمت بالای انرژی بیشتر به نفع آمریکاییها است.
از نتایج حاصل از این سیاست غرب و اروپا در مدیریت انرژی کوچکتر شدن اقتصاد و صنعت اروپا بوده که با ادامه جنگ اقتصاد و صنعت اروپا کوچکتر نیز خواهد گردید. همه این مؤلفهها و شاخصهای مورد اشاره بیانگر این است که برخی از کشورهای اروپایی درصدد پایان جنگ بوده، اما امریکا خواهان پایان جنگ روسیه با اوکراین نیست. این در صورتی است که در فرهنگ و تاریخ روس ها عقبنشینی و شکست معنی و مفهومی ندارد، اما ممکن است با پذیرش شرط خروج کامل ناتو از اروپای شرقی مذاکراتی در خصوص صلح صورت گیرد که با مشاهده میدانی از وضعیت اخیر رفتار سیاسی امریکا این موضوع بعید به نظر می رسد.
جامعه سیاسی و اجتماعی اروپا در یک فضای دوقطبی موافقین و مخالفین ادامه حمایت از جنگ اوکراین قرارگرفتهاند. به نظر میرسد که امریکا بههیچعنوان ناتو را از اروپای شرقی خارج ننموده و نخواهد کرد؛ اما مؤلفه اصلی فعلی جنگ اوکراین زمان در تداوم جنگ فرسایشی است که این سناریو بیشتر به ضرر اروپا و امریکا و کمتر به ضرر روسیه خواهد بود. به همین دلیل فشار امریکا برای عدم خروج ناتو و یکسره نمودن جنگ در اروپای شرقی بیشتر شده است. با بررسی دادهها و رفتار دولتمردان آمریکایی در خصوص جنگ اوکراین، ایالاتمتحده تصمیم نهایی خود را برای فشار حداکثری و پیروزی در این جنگ را گرفته است. این در صورتی است که نقاط راهبردی و استراتژیک توسط ارتش روسیه تثبیت گردیده و تحت کنترل روسها است. علیرغم مطلع بودن غرب از این وضعیت جنگ، فشارهای امریکا به اروپا تا حدی افزایشیافته است که موجب درگیریهای سیاسی و اختلافات گسترده در میان دولت و مجلس و سایر بخشهای کشورهای اروپایی گردیده که حتی شاهد استعفا برخی از سیاسیون نیز بودیم. یکی از دلایلی که بیانگر تصمیم جدی امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در ورود با تمام قوا برای فشار به روسیه در صحنه پایانی جنگ اوکراین، ارسال تسلیحات و تجهیزات جدید نظامی خصوصاً تانکهای یگان زرهی پیشرفته برای پیروزی جبهه اوکراین بوده که در رأس اخبار شاهد اختلافات شدید اروپایی ها بویژه دولت آلمان با مجلس آن کشور بودیم. نکته دیگری که باید به آن تاکید کرد تاکتیک بهکارگیری یگانهای زرهی ناتو در پوشش اوکراین است. آرایش نظامی یگانهای زرهی تانک برای پیشروی در دشتهای مسطح حاکی از آن است که نیروهای نظامی ناتو و اروپا با پوشیدن لباس ارتش اوکراین با کمکهای تمامعیار امریکا و انگلیس و سایر کشورهای اروپایی، درصدد تدارک یک جنگ تعیین کننده در آستانه سردتر شدن هوا و یخزدگی زمین دشت به دلیل سهولت تردد تانکها برای تصرف مناطق مهم ازجمله خرسون، ماریاپول و ... میباشند.
بدیهی است که ارتش روسیه نیز با سیستم موشکی ضدتانک وارد عمل خواهد گردید و در صورت موفقیت روسیه، عملاً تانکهای پیشرفته جبهه غرب در باتلاق گیر خواهند نمود، نکته قابلتأمل و توجه این که حجم گسترده و تعداد تانک های زرهی در جنگ شهری کاربرد نظامی نداشته و بیشتر درگیریهای آینده نزدیک در مناطق مسطح دشت میتواند حادث شود. این مناطق همان مکانهایی هستند که منتهی به دریای سیاه است که احتمال میرود یکی از نقاط درگیری جدی جدید در جنگ اوکراین باشد. به نظر میرسد اروپا و امریکا درصدد هستند که با هر قیمتی و با هر تلفات انسانی این مناطق مشرفبه دریای سیاه را از روسیه باز پس گیرند؛ چراکه با گسترش سرمای هوا و یخزدگی دشتها باعث پیشروی راحتتر یگانهای زرهی خواهد گردید که میتواند فصل پایانی نبرد روسیه در اوکراین باشد و در صورت پیروزی هر یک از طرفین اتفاقاتی جدیدی را رقم خواهد زد.
اما آنچه مسلم است این که ادامه فرسایشی شدن جنگ بیشتر به ضرر اروپا، امریکا و رژیم صهیونیستی خواهد بود تا روسیه؛ چراکه وضعیت اقتصادی اروپا با توجه به شرایط انرژی بویژه گاز بسیار نابسامان بوده و عملاً چرخه صنعت این کشور را با چالش عمده مواجه کرده است. این چالش بزرگ اقتصادی عملاً اروپا و مردم این قاره (به گفته بورل: اروپا باغ است و بقیه جهان جنگل!) را درگیر سیاستهای جنگ طلبانه آمریکاییها کرده است. در پایان چنین به نظر میرسد کلیدیترین مرحله جنگ اوکراین در حال شکلگیری است و آخرین برنامه امریکا و متحدانش برای به بن بست کشاندن روسیه، بهره مندی از ظرفیت اروپا در جنگ اوکراین برای تثبیت هژمونی خود در جهان است.