عملیات تروریستی در مقابل تأسیسات هوافضای ترکیه درحالی رخ داد که چندماهی است فضای سیاسی ترکیه علی الظاهر روندی رای سپری میکرد که ساختار سیاسی ترکیه از آن تحت عنوان ”عادی سازی” یاد میکرد. روندی که علت ظهور و بروز اولیه آن را میبایست در تضعیف جایگاه یا شکست حزب عدالت و توسعه در کارزار انتخاباتی شهرداریهای ۳۱ مارس ۲۰۲۴ جستجو کرد. موضوعی که در پی آن رفتارهای نمادین سیاسی از جمله دیدار اردوغان رئیس جمهور و رئیس حزب عدالت و توسعه با اوزگور اوزل رئیس حزب جمهوری خلق هم رخ داد و به نظر میرسید ساختار حاکم تلاش دارد از این روند مسالمت آمیز تلاش دارد جایگاه از دست رفته خود را احیا کند. اما بعد از عملیات طوفان الاقصی و ظهور معادلات جدید در منطقه ورق برگشت و رهبران آنکارا باید تغییری در رفتارها و کنشهای سیاسی خود ایجاد میکردند. با توجه به ابعاد چندبعدی و ابهام آمیز معادلات جدید منطقه ترکیه از یک طرف نگران تبعات منفی جنگ و درگیری در منطقه نسبت به امنیت داخلی و تمامیت ارضی خودشان شدند و از طرف دیگر باید در فعل و انفعالات جدید منطقه حضور و نقش آفرینی میکردند که آن هم نیاز به بهانه تراشی بود.
در بعد داخلی ساختار حاکم ترکیه موضوع عادی سازی را با شیب تند پیش گرفت و حتی خطوط قرمز خودشان را نادیده گرفته و از آشتی با رادیکالترین گروه سیاسی نظامی یعنی پ ک ک سخن گفتند. به طوری که بار دیگر دولت باغچلی، رئیس حزب حرکت ملی پا پیش نهاد و ضمن دیدارهای سیاسی با نمایندگان احزاب کردی در پارلمان، ادعای آزادی مشروط عبدالله اوجالان رهبر محبوس پ ک ک را هم بر زبان جاری کرد که به نوعی خودکشی سیاسی خودش هم بود. بعید نیست اردوغان با این ترفند خواست شریک سیاسی اش را همانند شریکان قبلی از سپهر سیاست حذف کند. به خصوص در بازه زمانی کنونی که فتح الله گولن هم فوت شد نیاز به بازنگری و چینش جدید و ائتلاف جدید هم حس میشود. به هر حال، با وقوع این عملیات تروریستی جدید آنچه تاکنون (رشته کرده بودن پنبه شد) و به نظر میرسد در عین اینکه طبق گفته سالهای قبل اردوغان، گشایش سیاس فی مابین کردها و ساختار سیاسی ترکیه ”یخ زد”. اما آنچه مهم است اینکه این رخداد، فرصت و بهانهای شد برای تکرار سیاستهای یک دهه پیش ترکیه در منطقه غرب آسیا. رهبران آنکارا در نظر دارند همانند سالهای ۲۰۱۱ در فضای جنگی و تنش آلود به این سرزمینها حمله کنند و بخشی از آنها را ضمیمه خاک خود کنند. شایان ذکر است ترکیه در سال ۲۰۱۱ با مستمسک جستن به مفاد هفت گانه میثاق ملی سال ۱۹۲۰ بخشی از سرزمینهای سوریه و عراق را ضمیمه خود کند. درماده نخست میثاق ملی از سرزمینهایی سخن به میان آمده است که اگر تحت اشغال نیروهای درحال جنگ نبود به عنوان بخشی از سرزمین ترکیه (آناتولی) محسوب میشود. در حقیقت اینک هم رهبران ترکیه بر این تصورند در فضای تنش آلود احتمالی کنونی که ممکن است با حمله رژیم صهیونیستی به سوریه و عراق به وجود آید، میتوانند بار دیگر با مستمسک قراردادن این ماده به رویای دیرن خود جامه عمل بپوشانند.
بنابرین اتفاقات این روزهای ترکیه گرچه جنبههای داخلی دارد؛ چراکه اردوغان و تیم همراهش در نظر دارند به صورت توأمان از مکانیسمهای صلح و جنگ استفاده کنند تا بلکه فضای سیاسی و اجتماعی ترکیه را به نفع خود مهندسی کنند. مع الوصف به نظر میرسد آنچه به واقعیت نزدیکتر است سیاستها و اتفاقات این روزهای ترکیه بیشتر متأثر از عوامل خارجی است. رخدادهای منطقهای رهبران آنکارا را به تکاپو انداخته است و در اصل از روند کنونی سخت ناراضی و ناراحت هستند؛ لذا با دستاویز قراردادن اتفاقات داخلی تلاش دارند سیاستهای توسعه طلبانه خودشان را آغاز کنند که به نوعی همراهی با سیاستهای امپریالیستی و استعمارگونه کشورهای غربی هم محسوب میشود.
در پایان شایان ذکر است متاسفانه کشورهای منطقه به جای همراهی و حمایت از جبهه مقاومت و مبارزه با جنایات رژیم صهیونیستی در منطقه، تنها به فکر منافع ملی منطقهای خودشان هستند. غافل از آنکه هرلحظه ممکن است تحولات منطقه منافع و حتی تمامیت ارضی خودشان را هم تحت الشعاع قرار دهد. همانطور که این قضیه مسبوق به سابقه است. فروپاشی امپراطوری عثمانی را رهبران آنکارا نباید فراموش کنند.