- اعتراف ترامپ به شکست ماشین جنگی صهیونیستها
- منطقه غرب آسیا "فلسطین جدید"
- اعلام رسمی مرگ دیپلماسی یک طرفه
- 4 نکته در مورد یک برکناری پُرحاشیه در دولت ترامپ
- نشست کاخ سفید، زلنسکی زیر فشار و اروپا نگران
- نگاه ابزاری آمریکا به دولت های منطقه؛ تثبیت سلطه و بی ثبات سازی منطقه
- هیدروپولیتیک ایران و ادعاهای نتانیاهو
- پارادوکس امپریالیستی ترامپ و افول هژمونیک آمریکا در گذار به چندقطبی
- فقر قدرت و عبرت اوکراین؛ از کییف تا آلاسکا
- پوتین، زلنسکی و ترامپ؛ سه روایت، یک میز
- جنگ ۱۲ روزه؛ بازمهندسی حافظهاجتماعی و بازآرایی موازنه قوا
- مخالفت روسیه و چین با مکانیسم ماشه؛ دریچهای به دوقطبی تازه قدرت در جهان
- روانشناسی سیاسی پافشاری نتانیاهو بر «اسرائیل بزرگ»
- روانشناسی سیاسی پافشاری نتانیاهو بر «اسرائیل بزرگ»
- واکاوی اهمیت سفر منطقه ای علی لاریجانی
چشم انداز فعال سازی روند توسعه توافق آبراهام
آمریکا با "حمایت مطلق" و "مشارکت فعال" نقش مرکزی در جنایات جنگ غزه داشت. رژیم صهیونی با کشتار بی سابقه مردم فلسطین، افکارعمومی بین المللی و کشورهای مختلف از جمله؛ پایتختهای غربی و دانشگاههای معتبر جهانی به صحنه حمایت از انسانیت قیام کردند و هزینه راهبردی کاخ سفید را در استمرار جنگ نابرابر غزه افزایش دادند.
ماجرای جالب اینجاست، رژیم صهیونی با حمایت امریکا در ۱۹۷۳ چند کشور عربی قدرتمند را در عرض ۱۹ روز شکست داد و پیروزی خود را تثبیت و آن را تبدیل به دستاورد استراتژیک کردند، اما حدود ۷۵۰ روز با خیانت و کم کاری برخی از کشورهای عربی، با چند گروه مقاومت تحت محاصره شدید جنگیدند، اما پیروزی راهبردی کسب نکردند و به وضعیت اضطرار و درماندگی رسیدند و این مهم محصول مقاومت شگفت انگیز مردم قهرمان غزه است که آتش بس را رقم زد.
دولت ترامپ که ارتباط ویژهای با" آلهای عربی" دارد سعی کرد در اجلاس شرم الشیخ متکبرانه و با نمایش قدرت، آتش بس غزه را حاصل رویکرد صلح دوستانه کاخ سفید تلقی کند و آن را به اعراب و دنیا بفروشد.
واشنگتن درصد این است که از طریق" صلح از طریق قدرت" و "تطمیع و تهدید" با وجود جنایتهای تاریخی غزه، روند عادی سازی را فعال و تسریع نماید و به انزوای تصعیدشده رژیم و تصویر تخریب شده آن پایان دهد.
خبرهایی وجود دارد که آمریکا در حال رایزنی با سعودی هاست که تا پایان سال این کشور به "پروژه آبراهام" بپیوندد و این برآورد را دارند در صورت پیوستن ریاض به این پروژه، رژیم به عنوان ژاندارم و قدرت برتر و به نیابت از واشنگتن در سطح منطقه، کنشگری تهاجمی و خاورمیانه را کنترل کند. البته این مهم نیازمند انزوای راهبردی جبهه مقاومت و حذف ژئوپلیتیک آن است. چنانچه مقاومت در منطقه نتواند مانع پیروزی رژیم شود، شروط اعراب از جمله "ابتکار صلح عربی بیروت" اهمیتی برای آمریکا نخواهد داشت به دلیل اینکه با تهدید و قدرت، اراده خود را تحمیل خواهند کرد و تل آویو به عنوان "بازیگر دیوانه" تلقی کرده و با حفظ "سایه جنگ" راهبرد کلان واشنگتن را پیاده میکند. به عبارتی دیگر، چنانچه بازیگران مستقل در میز مذاکره " شکست و تسلیم" را نپذیرند با تهدید نظامی رژیم صهیونی فشار را تشدید میکند.
اسموتریچ اخیرا با تحقیر سعودی بیان کرد، عادی سازی مشروط را نخواهیم پذیرفت. این مسئله گویای آن است که رژیم به دنبال ایجاد" تک کشوری" و کنار گذاشتن شروط عربی در به رسمیت شناختن فلسطین است و ایجاد دولت یهود و الحاق کرانه باختری برای آن ارجحیت دارد و مواضع اعلامی ترامپ در مخالفت با "الحاق کرانه غربی" از قبل هماهنگ شده و "فریب عربی" محسوب میگردد، بدلیل اینکه آوانجلیستهای حاکم بر کاخ سفید با صهیونیستها و صهیونیستها اهداف راهبردی مشترک یکدیگر را پوشش میدهند و عزم آنها در ایجاد " تک کشوری یهود" در فلسطین جزم شده است.
با این روند، این امکان وجود دارد اعراب با فشار آمریکا و تضمین امنیتی این کشور، به "پروژه آبراهام"بپیوندند و با همراهی بیش از پیش با امریکا و اعمال فشار بر عناصر مقاومت و کنار زدن آنها "توسعه وابسته" را تسریع نمایند و با اتصال به کریدور آی مک، رژیم صهیونی را به "هاب کریدوری" منطقه تبدیل کنند. در اینجا متغیرهای مهمی وجود دارد که طرح کلان صهیونی را با چالش مواجه خواهد کرد. حاکمان عربی نمیتوانند بی توجه به افکار عمومی اسلامی و مقاومت مردم فلسطین به طور آشکار با صهیونها روابط سیاسی و اجتماعی خود را عادی کنند، پس پروژه عادی سازی در پیچیدهترین وضعیت تاریخی خود قرار دارد که هزینه آن سنگین است./ حسین صحرایی