❇️ ۱. مقایسه تعهدات برجامی و مطالبهگری مغرضانه
قدرتهای غربی نشان دادهاند که به کمتر از تضعیف یا تسلیم کامل ایران رضایت نمیدهند. با وجود خروج یکجانبه و غیرقانونی آمریکا از برجام و عدم پایبندی اروپا به تعهدات خود، اکنون همین بازیگران با فضاسازی رسانهای، ایران را متهم به تخلف هستهای معرفی میکنند. این رفتار جانبدارانه و سیاسی، نه دعوت به مذاکره، بلکه مطالبهای برای تسلیم کامل است و طبیعتاً مقاومت حداکثری ایران را برمیانگیزد.
❇️ ۲. نابودی دیپلماسی و تشدید تنشهای امنیتی
فعالسازی «مکانیسم ماشه» عملاً سازوکار دیپلماسی هستهای با ایران را از بین میبرد و تهران را به سمت گزینههایی مانند توقف همکاری با آژانس یا حتی خروج از NPT سوق میدهد. این تصمیم نهتنها پیشرفت برنامه هستهای ایران را متوقف نمیکند، بلکه نظارتهای بینالمللی را از بین برده و خطر یک بحران مهارنشدنی در منطقه را افزایش میدهد.
❇️ ۳. دنبالهروی اروپا از سیاست فشار حداکثری آمریکا
اتخاذ این مسیر، اروپا را عملاً در جایگاه پیرو سیاست شکستخورده فشار حداکثری آمریکا قرار میدهد؛ همان سیاستی که نتوانست رفتار منطقهای یا هستهای ایران را تغییر دهد. در مقابل، چنین اقدامی فرصت تحکیم روابط ایران با قدرتهایی مانند چین و روسیه را فراهم میکند و در نهایت، اروپا را در منطقهای راهبردی همچون غرب آسیا به حاشیه و انزوا خواهد کشاند.
❇️ ۴. افشای چهره واقعی غرب برای افکار عمومی ایران و جهان
فعالسازی مکانیسم ماشه با استدلالهای سست و سیاسی، چهره واقعی قدرتهای غربی و مشخصاً اروپا را آشکارتر از همیشه برای مردم ایران و افکار عمومی جهان نمایان میکند. این رویکرد در عمل، به جای تضعیف وحدت داخلی ایران، موجب افزایش آگاهی عمومی و کاهش اعتماد به غرب میشود؛ موضوعی که در بلندمدت در تضاد کامل با منافع راهبردی دولتهای اروپایی خواهد بود.