در منظومه تحلیلی و راهبردی، برخی عبارات کلیدی صرفاً یک توصیه اخلاقی یا مدیریتی نیستند، بلکه یک «دستور عملیات» برای خنثیسازی پیچیدهترین دکترینهای دشمن محسوب میشوند. تأکید اخیر رهبر معظم انقلاب در دیدار هیئت دولت مبنی بر لزوم غلبه «روحیه کار و تلاش» بر حالت «نه جنگ، نه صلح»، دقیقاً از همین جنس است. این گزاره، نقطه آشکارساز یک تقابل عمیق میان «اراده انقلابی برای پیشرفت» و «استراتژی فرسایشی نظام سلطه» برای تحمیل رخوت و استیصال بر کشور است. برای رمزگشایی از ابعاد این تقابل، باید ابتدا ماهیت دکترین «نه جنگ، نه صلح» را به درستی صورتبندی کرد.
«نه جنگ، نه صلح» یک وضعیت تصادفی یا محصول بیتصمیمی داخلی نیست؛ بلکه یک پروژه مهندسیشده و هدفمند است که در اتاقهای فکر دشمن طراحی و از طریق ابزارهای جنگ ترکیبی به کشور تزریق میشود. هدف اصلی این دکترین، ایجاد یک «خلاء استراتژیک» است؛ وضعیتی برزخی که در آن، کشور نه درگیر یک نبرد تمامعیار نظامی است که تمام ظرفیتهای خود را بسیج کند و نه در صلحی پایدار به سر میبرد که بتواند با آرامش بر توسعه و سازندگی متمرکز شود. این حالت تعلیق، مطلوبترین سناریو برای دشمن است، زیرا بدون شلیک حتی یک گلوله، مؤلفههای قدرت ملی را از درون دچار فرسایش کرده، امید اجتماعی را به محاق میبرد و کشور را در یک چرخه بیعملی و انتظار فلجکننده گرفتار میسازد. عملیات روانی مستمر در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی، بازوی اجرایی اصلی برای القای این حس استیصال است؛ جایی که هر دستاوردی کوچکنمایی و هر مشکلی به بحرانی لاعلاج تبدیل میشود تا جامعه باور کند که هیچ راهی جز تسلیم یا فرسودگی وجود ندارد.
در این میان، نباید از نقش جریان غربگرا در داخل به عنوان تقویتکننده این دکترین خطرناک غافل شد. این جریان، به صورت عامدانه یا از روی سادهاندیشی استراتژیک، همواره سرنوشت اقتصاد و معیشت کشور را به متغیرهای خارجی و مذاکرات بیسرانجام با غرب گره زده است. با آدرسدهی غلط و القای این گزاره که تنها راه نجات، امتیازدهی به دشمن و پذیرش شروط نظام سلطه است، این جریان عملاً کشور را در وضعیت «انتظار» و «تعلیق» نگه میدارد. هرگونه تلاش برای اتکا به توان داخلی و بومیسازی قدرت، توسط این جریان به عنوان اقدامی تنشزا معرفی میشود تا دکترین «نه جنگ، نه صلح» به عنوان تنها گزینه «عقلانی» در افکار عمومی تثبیت شود.
دستور راهبردی رهبر انقلاب برای غلبه بر این وضعیت، یک پادزهر هوشمندانه و چندوجهی است. ایشان با تأکید بر «کار و تلاش» و تمرکز بر حل مسائل بنیادین مردم مانند معیشت، مسکن و تولید، در حقیقت میدان نبرد را از زمین دشمن به زمین خودی منتقل میکنند. در منطق جنگ ترکیبی، اقتصاد و معیشت مردم، خط مقدم جبهه است. دشمن با ابزار تحریم و فشار اقتصادی، به دنبال ایجاد نارضایتی و فروپاشی اجتماعی است. بنابراین، هر اقدام مؤثری برای کنترل قیمتها، تقویت تولید ملی و بهبود وضع معیشتی مردم، نه یک فعالیت صرفاً اقتصادی، بلکه یک اقدام آفندی مستقیم علیه راهبرد دشمن به شمار میآید. این همان «مقاومت فعال» است که دشمن را در دستیابی به اهدافش خلع سلاح میکند.
این رویکرد صرفاً به عرصه داخلی محدود نمیشود. در حوزه سیاست خارجی نیز، دکترین «نه جنگ، نه صلح» به معنای دیپلماسی منفعل و مبتنی بر انتظار است؛ دیپلماسی که منتظر لبخند یا اخم دشمن میماند. تأکید رهبر انقلاب بر لزوم اقدام فعال و مبتکرانه در عرصه بینالملل، مانند توصیه به قطع روابط کشورها با رژیم متوحش صهیونیستی، مصداق بارز عبور از این دیپلماسی فرسایشی است. این رویکرد، ایران را از یک بازیگر واکنشی به یک بازیگر کنشگر و تعیینکننده در معادلات منطقهای و جهانی تبدیل میکند. این همان چیزی است که دشمن از آن هراس دارد؛ ایرانی که منتظر تصمیم دیگران نمیماند، بلکه خود دستور کار جدیدی را بر منطقه تحمیل میکند.
قدر متیقن آن است که پیام اصلی این دیدار، ارائه یک نقشه راه جامع برای خروج از بنبست طراحیشده توسط دشمن است. صورت مسئله مشخص است: کشور در یک دو راهی تاریخی قرار دارد؛ یا پذیرش وضعیت تعلیق و حرکت به سوی فرسایش تدریجی، یا انتخاب مسیر «کار، تلاش و مقاومت فعال» که به تقویت عزت و اقتدار ملی میانجامد. ظرفیتهای داخلی و اجماع ملی موجود، فرصتی بیبدیل برای تحقق این جهش است. امروز، زمان آن است که با تصمیمهای بزرگ و اقدامات بیوقفه در تمامی عرصههای اقتصادی، سیاسی و بینالمللی، بساط بازی خطرناک دشمن را برچینیم. در این میدان، تنها انتخاب روشن، حرکت مستمر به سوی آیندهای است که در آن، «تعلیق» و «بیعملی» جایی ندارد و مؤلفههای قدرت ملی، تضمینکننده امنیت و پیشرفت پایدار کشور خواهد بود.