سوالی که بسیاری پس از گسترش دایره جنگ بین اسرائیل و حزبالله در لبنان میپرسند این است: آیا ممکن است لبنان به "غزه دیگری" تبدیل شود؟ سناریوهای احتمالی در روزهای آینده بین ارتش اسرائیل از یک سو و حزبالله از سوی دیگر چیست؟ احتمال گرفتار شدن ارتش اسرائیل در "تله جنگ زمینی" در جنوب لبنان چقدر است؟
در این زمینه بررسی دقیق استراتژی نظامی، سیاسی و اطلاعاتی اسرائیل در قبال لبنان و حزبالله ۵ حقیقت را آشکار میکند:
اول: آمادگی حزب الله
قطعاً در طول ۱۸ سال و از پایان جنگ "تابستان ۲۰۰۶"، تمام "محاسبات و معادلات" اسرائیل بر این اساس بوده که نزدیکترین جنگ از "جبهه شمالی"، یعنی جبهه لبنان و حزبالله خواهد آمد. حتی سناریوی ۷ اکتبر گذشته در "ذهن تاکتیکی و استراتژیک" اسرائیل وجود داشت، اما انتظار داشت از سوی حزبالله و جنوب لبنان باشد، نه از غزه و حماس. تحلیل شکل و تراکم داراییهای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل در منطقه جلیل علیا نشان میدهد که اسرائیل انتظار حمله حزبالله به شهرکهای اسرائیلی در شمال را داشت. واقعیت این است که اسرائیل تاکنون در انجام "جنگ سریع و برقآسا" علیه لبنان شکست خورده است. بهرغم نفوذ به دستگاههای پیجر و بیسیم و ترور تعدادی از فرماندهان حزبالله، این گروه "پرچم تسلیم" را بالا نبرده و نیروهای حزبالله همچنان در "فاصله صفر" از مرزهای شمالی اسرائیل هستند.
دوم: ابعاد و دامنههای جدید
طی روزهای اخیر شاهد تغییری کیفی در نحوه پاسخ حزبالله به حملات اسرائیل بوده ایم. پس از حملات اسرائیل از طریق پیجر، بیسیم و ترورها در حومه جنوبی، تحولی در عملکرد حزبالله با استفاده از موشکهای برد بلند رخ داده است.
سوم: شکست سهگانه
به رغم ادعای اسرائیل مبنی بر نابودی ۵۰% از سلاحهای حزبالله و تخریب توانمندیهایی که این گروه طی حدود دو دهه ساخته بود، واقعیتهای میدانی نشان میدهد که حملات اولیه اسرائیل فقط برخی انبارها را تخریب کرده و نمیتوان اظهارات اسرائیل را پذیرفت. با وجود اینکه ترورها، رهبران رده اول حزبالله را هدف قرار داد، شلیک حدود ۱۰۰ موشک در یک نوبت از لبنان به اسرائیل و سپس پرتاب موشکهای بالستیک، به وضوح نشان میدهد که حزبالله برای احتمال غیبت تعداد زیادی از رهبرانش آماده شده و کادرهای نسل دوم و سوم آن قادر به وارد کردن شکست استراتژیک به اسرائیل مانند شکست سال ۲۰۰۶ هستند. علاوه بر این، شکست آشکار اسرائیل در ضربه زدن به رابطه بین حزبالله و حامیان آن در لبنان نیز مشهود است. با وجود تمام جنگها و ترورهایی که رخ داده است، همچنان یک حالت بیسابقه از "همبستگی ملی" در لبنان در مقابله با اشغالگری اسرائیل دیده میشود که نشانه جدیدی از شکست اسرائیل در تفرقه انداختن میان مردم لبنان است.
چهارم: هدف قرار دادن همه لبنانیها
تحلیل نقشه اهداف اسرائیل، به ویژه در چند روز اخیر، نشان میدهد که آنها تنها حزبالله و حامیان آن را هدف قرار نمیدهند. حملات هوایی اسرائیل مناطقی دور از حومه جنوبی مانند منطقه کوهستانی و کسروان را هدف قرار میدهد و حتی به مناطقی در شمال بیروت رسیده است.
پنجم: عدم بازگشت ساکنان به شمال
یکی از بارزترین نشانههای شکست در تجاوز اسرائیل به لبنان، عدم وجود هرگونه چشماندازی برای بازگشت ساکنان اسرائیلی به شمال فلسطین اشغالی است. این نشان میدهد که اسرائیل در مسیر یک شکست استراتژیک جدید به دلیل عدم دستیابی به اهدافش در جنوب لبنان درست مانند شکستش در غزه است.
سناریوهای پیش روی اسرائیل در لبنان
۱- سناریوی جنگ فرسایشی طولانی
این محتملترین سناریو در شرایط "محاسبات صفر" اسرائیل است که از حزبالله میخواهد از جبهه غزه جدا شود، از تمام اراضی لبنان جنوب رود لیتانی عقبنشینی کند و تمام مناطق جنوب و بقاع را از سلاح و مهمات تخلیه کند. این شرایطی است که برای حزبالله غیرممکن است بدون توقف جنگ اسرائیل علیه نوار غزه بپذیرد. همچنین ذخیره عظیم موشکها و پهپادها، حزبالله را قادر میسازد مدت زمانی طولانیتر از ۳۳ روز جنگ ۲۰۰۶ به جنگ ادامه دهد. همه این دادهها نشان میدهد که دو طرف با یک جنگ فرسایشی طولانی روبرو هستند که حزبالله از طریق آن قصد دارد تواناییهای اسرائیل را فرسوده کند. این نشان میدهد که ما طبق این سناریو با یک جنگ فرسایشی طولانی روبرو هستیم.
۲- سناریوی جنگ زمینی
این سناریویی است که حزبالله آرزوی آن را دارد و از سال ۲۰۰۶ برای آن آماده میشود. اما شاید آنچه اسرائیل درک نمیکند این است که نیروهای حزبالله "تجربه" بیشتری در جنگ زمینی نسبت به ارتش اسرائیل دارند. این باعث میشود آمادگی رزمی نیروهای حزبالله بسیار بالاتر از نیروها و گردانهای ذخیره ارتش اسرائیل باشد.
۳- سناریوی "پیروزی خیالی"
این سناریو شبیه به آنچه است که اسرائیل در نوار غزه انجام داد. علیرغم شکست استراتژیک آشکار برای اسرائیلیها، راست افراطی همچنان پیروزیهایی را که فقط زاییده تخیل خودش است تبلیغ میکند و مدعی است که گروههای مقاومت را از بین برده است. تندروها در اسرائیل میتوانند اهمیت جنگ علیه حزبالله و ضرورت ادامه آن برای مدت طولانیتر را برای بازگرداندن ساکنان شمال به خانههایشان تبلیغ کنند، همانطور که جنگشان در نوار غزه با هدف بازگرداندن گروگانها است. احتمال این سناریو به حدود ۱۰% میرسد.
۴- گزینه دیپلماتیک و قطعنامه ۱۷۰۱
این گزینهای است که، از طریق توقف جنگ اسرائیل علیه نوار غزه زمینه برای اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ که از سال ۲۰۰۶ توسط شورای امنیت صادر شده، فراهم شود. علیرغم رایزنیها برای ارائه فرمولی توافقی برای این راه حل دیپلماتیک، لجاجت اسرائیل در مذاکرات آتشبس در نوار غزه، میزان خوشبینی به این سناریو را به حداقل میرساند.
تحلیل سناریوهای پیشروی اسرائیل در لبنان نشاندهنده پیچیدگی وضعیت کنونی و احتمالات متعدد در این درگیری است. از یک سو، احتمال وقوع یک جنگ فرسایشی طولانی با مشارکت حزبالله و اسرائیل بسیار بالاست، چراکه حزبالله با تواناییهای نظامی بالا و تجربیات جنگ زمینی، آماده مقابله است و تلاش میکند اسرائیل را درگیر کند. از سوی دیگر، وقوع یک جنگ زمینی گسترده نیز محتمل است که در آن حزبالله با تجربه بیشتر و آمادگی بهتر از نیروهای ذخیره اسرائیل، دست بالا را خواهد داشت. سناریوهای دیپلماتیک و پیروزی خیالی به دلیل لجاجت اسرائیل در قبال حزبالله و مقاومت، احتمال کمتری دارند. در مجموع، این تحلیل به سمت جنگ فرسایشی و نبردهای طولانی متمایل است که از لحاظ استراتژیک و سیاسی برای هر دو طرف پیامدهای قابلتوجهی خواهد داشت.