۱۷:۵۳
۱۴۰۳/۱۰/۱۴
اهمیت کریدورهای منطقه ای و بین المللی؛

نگاهی بر تحولات منطقه با تأکید بر سوریه

پس از جنگ اوکراین و تشدید تنش در منطقه غرب آسیا، نظم شبکه‌ای به تدریج از وضعیت «سیال» و «انعطاف پذیر» خارج شده و قدرت‌های منطقه‌ای مجبور به کنار گذاشتن الگوی «رقابت- همکاری توامان» در تنظیم روابط دو و چندجانبه شدند. اساساً ابرپروژه آمریکا در منطقه خاورمیانه ادغام اسرائیل در خاورمیانه عربی و عملیاتی کردن آلترناتیو «آیمک» در برابر چین، روسیه و ایران است. از سال ۲۰۱۳ تاکنون ترکیه با سرمایه‌گذاری گسترده در کشور‌های آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی زمینه شکل‌گیری یک زنجیره ارزش جدید را در مرز‌های جنوبی روسیه و شمالی ایران ایجاد کرده است. . تشکیل «سازمان دولت‌های ترک» سبب به هم پیوستن حلقه‌های این زنجیره و تشکیل بلوک قدرت جدید در معادلات جهانی شد. ابر پروژه‌ای که سبب می‌شود تا دولت‌های عضو این سازمان بتوانند چشم‌اندازی از همکاری بلندمدت را ترسیم کنند که عبور «کریدور آهنین» از خاک این کشور‌ها و اتصال چین به بازار‌های اروپایی است. تحقق چنین سیاستی به شکل مستقیم، ضمن تضعیف جایگاه ژئوپلیتیکی ایران-روسیه، زمینه لازم برای مهار چین توسط یکی از اعضای پیمان آتلانتیک پیمان شمالی را فراهم خواهد کرد.
نویسنده:
محمد بیات کارشناس مسائل بین الملل
کد خبر:
۲۳۴۵

پس از جنگ اوکراین و تشدید تنش در منطقه غرب آسیا، نظم شبکه‌ای به تدریج از وضعیت «سیال» و «انعطاف پذیر» خارج شده و قدرت‌های منطقه‌ای مجبور به کنار گذاشتن الگوی «رقابت- همکاری توامان» در تنظیم روابط دو و چندجانبه شدند. به بیان دیگر دولت‌هایی همچون ترکیه، امارات یا هند نمی‌توانند در بلندمدت سیاست «موازنه مثبت» را در قبال بازیگران نوظهور نظام بین الملل و قدرت‌های غربی دنبال نمایند. در دوران جدید کشورها باید برای تعریف همکاری بلندمدت و استراتژیک دست به انتخاب بزنند. به عنوان مثال در سال‌های اخیر هند- امارات تبدیل به متحد دفاعی اصلی آمریکا در منطقه ایندوپاسفیک شده و هر دو کشور در کریدورهای «I2U2» و «IMEC» حضور جدی دارند. با نزدیک شدن سال 2030 این روند سرعت بیشتری پیدا کرده و قدرت‌های کوچک و متوسط باید سریع‌تر برای پیوستن به بلوک‌های متضاد قدرت و زنجیره‌های ارزش رقیب تصمیم بگیرند. تحولات جاری در منطقه شرق عربی و تغییر نظام سیاسی حاکم بر دمشق نیز براساس این منطق درک و فهمیده می‌شود. در این راستا بر آن شدیم مصاحبه‌ای را با جناب آقای محمد بیات، کارشناس مسائل بین الملل صورت داده و پیرامون این موضوع برخی سوال‌ها پرسیده شود.
نبرد کریدورها در منطقه و نظام بین الملل را چگونه ارزیابی می کنید؟
ترکیه از سال ۲۰۱۳ تاکنون با سرمایه‌گذاری گسترده در کشور‌های آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی زمینه شکل‌گیری یک زنجیره ارزش جدید را در مرز‌های جنوبی روسیه و شمالی ایران ایجاد کرده است. تحولات جاری در منطقه غرب آسیا اگر صرفا با «لنز» نظریات رئالیستی و نگاه ژئوپلیتیکی میان قدرت‌های منطقه‌ای نگریسته شود، تصویر «درست» و «دقیقی» در اختیار تحلیل‌گران قرار نخواهد داد. در عصر جدید مسائل ژئوپلیتیکی و ژئواکونومی دارای پیوستگی بوده و هیچکدام را نمی‌توان به صورت تفکیک شده و مجزا مورد بررسی قرار داد. چنین اشتباه تحلیلی سبب می‌شود تا واحد‌های سیاسی بدون توجه توامان به پیامد‌های اقتصادی-امنیتی اقدامات خود در محیط منطقه‌ای‌- بین‌المللی دست به اقداماتی بزنند که نه تنها تامین کننده «منافع ملی» آنها نیست، بلکه در میان‌مدت می‌تواند دریچه‌ای بر شکست برنامه‌ها و آغاز تهدیدات علیه دولت کارگزار باشد.

به عنوان مثال حمایت «میت» ترکیه از تحریرالشام و سایر اعضای ائتلاف نظامی «فتح المبین» زمانی به درستی فهمیده می‌شود که تحلیلگر آگاهی خوبی نسبت به اهمیت شمال سوریه برای اتصال آسیای مرکزی به اروپا، خط لوله گاز خلیج فارس-مدیترانه و اهمیت راهبردی بنادر لاذقیه و طرطوس در رقابت ژئوپلیتیکی روسیه و غرب داشته باشد. به عبارت دیگر آنکارا صرفا به دنبال حمایت از معارضان مسلح، سقوط اسد یا کاهش نفوذ ایران در منطقه شامات نبود، بلکه تمام اقدامات را با توجه به اهداف خاص امنیتی-اقتصادی دنبال کرده است. دیگر آسیب دستگاه تحلیلی برخی کارشناسان توجه صرف به سطح تحلیل «داخلی»، «منطقه‌ای» یا «بین‌المللی» است!
مثال دیگر عدم شناخت کافی تحلیلگران ایرانی از زنجیره تامین ارزش «آیمک» و نوع ارتباط آن با رویکرد تهاجمی رژیم صهیونیستی در قبال محور مقاومت است. اساسا ابرپروژه آمریکا در منطقه خاورمیانه ادغام اسرائیل در خاورمیانه عربی و عملیاتی کردن آلترناتیو «آیمک» در برابر چین، روسیه و ایران است. اگر اسرائیل قصد دارد همچنان به عنوان قدرت «نظامی-امنیتی» در منطقه شناخته شود، چاره‌ای جز «نمایش قدرت» در برابر ایران و متحدان منطقه‌ای این کشور ندارد. به بیانی دیگر شکست رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا، این امکان را در اختیار قدرت‌های تجدیدنظر طلب در منطقه قرار خواهد داد تا نظم جدید منطقه را به گونه‌ای سامان دهند که در جریان آن آمریکا و متحدان آن کمترین سهم و نفوذ را داشته باشند. به همین دلیل سنتکام تمام استعداد‌های نظامی-اطلاعاتی خود را در اختیار ماشین جنگ اسرائیل قرار داده است.
بعد از فرو ریختن دیوار برلین، بسیار اندیشمندان لیبرال در عرصه روابط بین‌الملل، ندای «پایان تاریخ» سر داده و از آغاز عصر «تک قطبی» پس از شکست دو ایدئولوژی «فاشیسم» و «کمونیسم» در قرن بیستم خبر دادند. این تئوری با تمام جذابیت‌های آن برای دولتمردان آمریکایی، اما خیلی زود تبدیل به «خاطره» شد. خیزش اقتصادی چین از سال ۲۰۰۵، بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، خیزش مجدد تروریسم در خاورمیانه در سال ۲۰۱۲، الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴، بازگشت طالبان به قدرت در ۲۰۲۱ و در نهایت جنگ‌های جاری در اوکراین و غزه نشان‌دهنده شکست جهان تک قطبی و حرکت نظام بین‌المللی به سمت ساخت نظمی جدید است.
در دوران گذار آنچه بر رفتار دولت‌ها حاکم است، نوعی سیاست مبتنی بر «نظم شبکه‌ای» است که براساس منطق «رقابت در میانه همکاری، همکاری در میانه رقابت» رفتار واحد‌های سیاسی را نسبت به یکدیگر تنظیم می‌کند. راهبرد اساسی دولت در حوزه سیاست خارجی «موازنه مثبت» بوده و کشور‌ها سعی می‌کنند از طریق برقراری ارتباط با تمام قدرت‌های بزرگ و تاثیرگذار منطقه‌ای-بین‌المللی به بیشینه‌سازی منافع ملی خود بپردازند. نمونه اجرای این سیاست در سال‌های اخیر کشور‌هایی همچون امارات یا ترکیه هستند. با آغاز جنگ غزه، اما به نظر می‌رسد به تدریج نظم موقت شبکه‌ای در حال رنگ باختن و ستون‌های نظم جدید در حال شکل گیری است. پیش از این قدرت‌های میانی این امکان را داشتند تا با بازیگران جدید و قدیمی نظام بین‌الملل ارتباطی متوازن برقرار کنند، اما در شرایط کنونی دیگر چنین امکانی وجود ندارد و آنها نیز مجبور به انتخاب هستند.
به عنوان مثال رژیم صهیونیستی قصد داشت تا امتیاز اداره و هدایت بندر حیفا را به اپراتور هندی و به شکل متقابل امتیاز اداره بندر اشدود را به یک اپراتور چینی واگذار کند. نمایان شدن نشانه‌های اجرای چنین سیاستی در سال ۲۰۱۸ زمینه سفر مایک پمپئو به اراضی اشغالی و هشدار واشنگتن به تل‌آویو را فراهم کرد. در موردی دیگر بندر جبل علی امارات همواره لنگرگاه کشتی‌های چینی به مقصد بازار‌های خاورمیانه، آفریقا و اروپا بوده است. همچنین شرایط امارات در حوزه توسعه فناوری‌های مبتنی بر هوش مصنوعی است. با این حال ابوظبی نیز مجبور به انتخاب و در سال جاری میلادی تبدیل به شریک دفاعی اصلی آمریکا پس از هند شد. قرار گرفتن در چنین جایگاهی به معنای آن است که دیگر حکام امارات نمی‌توانند در حوزه‌های استراتژیک به شراکت بلندمدت با پکن فکر کنند. این موضوع در جریان رقابت‌های کریدوری میان چین و آمریکا نیز تبلور پیدا کرده و رژیم صهیونیستی-امارات تبدیل به محور‌های اصلی در کریدور «آیمک» و «جاده توسعه» شدند.
از سال ۲۰۱۳ تاکنون ترکیه با سرمایه‌گذاری گسترده در کشور‌های آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی زمینه شکل‌گیری یک زنجیره ارزش جدید را در مرز‌های جنوبی روسیه و شمالی ایران ایجاد کرده است. تشکیل «سازمان دولت‌های ترک» سبب به هم پیوستن حلقه‌های این زنجیره و تشکیل بلوک قدرت جدید در معادلات جهانی شد. ابر پروژه‌ای که سبب می‌شود تا دولت‌های عضو این سازمان بتوانند چشم‌اندازی از همکاری بلندمدت را ترسیم کنند که عبور «کریدور آهنین» از خاک این کشور‌ها و اتصال چین به بازار‌های اروپایی است. تحقق چنین سیاستی به شکل مستقیم، ضمن تضعیف جایگاه ژئوپلیتیکی ایران-روسیه، زمینه لازم برای مهار چین توسط یکی از اعضای پیمان آتلانتیک پیمان شمالی را فراهم خواهد کرد.
با توجه به پیوند‌های امنیتی ترکیه و غرب، در بزنگاه تشدید رقابت میان پکن-واشنگتن، آمریکایی‌ها می‌توانند زمینه این اخلال در مسیر و مسدود کردن راه چین را فراهم آورند. مسدود بودن دالان زنگزور و عدم اتصال یکپارچه این مسیر ریلی همچنان چالش اصلی برای عملیاتی‌سازی این پروژه است، اما به نظر می‌رسد موانع دیگری نیز در این مسیر وجود دارد. مهم‌ترین ابهام پیش‌رو دولتمردان و اعضای ارشد حزب کمونیست چین آن است که چطور می‌توان با یک عضو ناتو وارد تعامل اقتصادی استراتژیک شد، بی‌آنکه هیچگونه تهدیدی از جانب غرب این مسیر را تهدید نکند؟ جو بایدن برای مقابله با مسیر‌های زمینی، ریلی و دریایی ابر طرح «یک کمربند-یک جاده»، در جریان اجلاس «جی-۲۰» در دهلی‌نو از کریدور آلترناتیو «هند-خاورمیانه-اروپا» رونمایی کرد. کمی بعد ترک‌ها نیز با همراهی عراق، قطر و امارات از شکل‌گیری مسیر مکمل این کریدور تحت عنوان «جاده توسعه» خبر دادند. برخی کارشناسان معتقدند حضور نظامی ترکیه در شمال عراق و سوریه، ارتباط مستقیمی با دو پروژه «کریدور آهنین» و «جاده توسعه» دارد. در چنین شرایطی سوال اساسی در میان دولتمردان چینی آن است که آیا «آنکارا» شریک مطمئنی برای اتصال به بازار‌های اروپا است یا خیر.
سناریوهای آینده روابط ایران و سوریه را چگونه ارزیابی می کنید؟

همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند، سوریه در نهایت به دست جوانان سوری آزاد خواهد شد. در حال حاضر سناریوهای آینده سوریه را می توان به این صورت تقسیم کرد:

قوی: با توجه به تحولات جاری در سوریه احتمال کاهش نفوذ و نقش آفرینی ایران در کوتاه مدت افزایش خواهد یافت. در دوران جدید ثبات در سوریه در راستای منافع تهران نبوده و ایران می‌تواند از طریق استفاده از گسل‌هایی همچون اقلیت‌های (کرد، دروزی، شیعه و علوی)، مخالفان سکولار و معارضان مسلح ضد ترکیه یا تحریر الشام بر تحولات این کشور عربی اثرگذاری کند. در این سناریو ایران برای مهار محور اخوانی ترکیه- قطر امکان همکاری با روسیه و محور کشورهای عربی را در میان مدت خواهد داشت. 
مطلوب: بهترین سناریو برای ایران شکل گیری مقاومت اسلامی در کوتاه مدت و تشدید اختلافات داخلی میان معارضان مسلح است. در این سناریو عناصر علاقه مند به اندیشه مقاومت به سرعت سازمان دهی شده و می‌توانند خط ارتباط میان عراق- سوریه- لبنان را به سرعت احیای کنند. در صورت تحقق این سناریو امکان استقرار نیروهای مقاومت در جنوب سوریه و محاصره نیروهای اسرائیل فراهم خواهد شد. در این فضا ترک‌ها از طریق دستگاه دیپلماسی موفق به همراه کردن روسیه، عربستان سعودی، امارات و مصر نشدند و ایران این امکان را پیدا کرده تا نوعی ائتلاف منطقه‌ای برای تضعیف دولت دمشق و کاهش نفوذ ترکیه- اسرائیل در سوریه ایجاد کند.
ضعیف: بدترین سناریو برای ایران، تثبیت موقعیت دولت موقت سوریه و مداخله مستقیم بازیگران خارجی مانند ترکیه- آمریکا برای مهار چالش‌هایی همچون درگیری میان نیروهای قسد و دولت مرکزی در دمشق است. همچنین نیروهای امنیتی وابسته به ابومحمد جولانی این فرصت را پیدا خواهند کرد تا اقلیت‌های نزدیک به ایران را سرکوب و وضعیت سیاسی جدیدی در این منطقه حاکم کنند.
راهبردهای پیشنهادی شما برای آینده سوریه چیست؟
- تقویت و حمایت اقلیت و ارتباط گیری با معارضان مسلح ضد تحریر الشام و ترکیه
- تعریف منافع مشترک با کشورهای محافظه کار سنی مانند مصر و امارات برای مهار محور اخوانی ترکیه- قطر
- تعریف منافع مشترک با روسیه در جنوب و غرب سوریه با هدف حفظ پایگاه قدرت‌های تجدیدنظر طلب در شرق مدیترانه
- فعال سازی جریان‌های اسلام گرا در اردن و بحرین با هدف ایجاد موازنه در دو زیر سیستم خلیج فارس و شرق عربی
- تشدید رقابت با ترکیه در منطقه «خاکستری» با هدف تضعیف منافع آنکارا از قفقاز جنوبی تا شرق مدیترانه.

گزارش خطا