❇️ وقتی پیامی مانند تهدید اخیر ترامپ علیه لبنان منتشر میشود، اولین و سادهترین برداشت، مشاهدهی چهرهای عریان از قلدرمآبی و قانون جنگل است. این برداشت، اگرچه درست است، اما در سطح باقی میماند و عمق ماجرا را آشکار نمیکند. بیایید یک لایه عمیقتر برویم و این تهدید را نه به عنوان یک کنش، بلکه به عنوان یک واکنش تحلیل کنیم.
❇️ در دنیای سیاست، مانند فیزیک، قوانین نانوشتهای حاکم است. یکی از این قوانین، "قانون بقای آبرو" یا "حفظ ظاهر" است. قدرتهای بزرگ همواره تلاش میکنند تا اهداف خود را در پوششی از مشروعیت، دیپلماسی و یا دلایل امنیتی پیچیده دنبال کنند. استفاده از تهدید مستقیم و عریان، خصوصاً وقتی که دو اهرم اصلی (پول و نیروی نظامی نیابتی) را همزمان روی میز میگذارند، نشانه چیست؟
❇️ این اقدام، یک "شفافیت استراتژیک ناخواسته" است. این یعنی دشمن به نقطهای از استیصال رسیده که دیگر نمیتواند یا نمیخواهد اهدافش را پشت نقاب پنهان کند. این پیام به زبان بیزبانی اعتراف میکند:
❇️ اعتراف به ناکارآمدی پول: «حمایتهای مالی ما نتوانست در ساختار سیاسی لبنان نفوذ کرده و اراده مقاومت را بشکند.»
اعتراف به ناکارآمدی جنگ: «قدرت بازدارندگی حزبالله به حدی رسیده که نایب ما (اسرائیل) به تنهایی قادر به آغاز یک جنگ تضمینشده و پیروزمندانه نیست.»
✅ نقطه عطف تحلیل:
❇️ تهدید ترامپ، یک پارادوکس بزرگ را آشکار میکند: او از دولت لبنان میخواهد کاری را انجام دهد که قدرتمندترین ارتش منطقه با تمام حمایتهای آمریکا، از انجام آن عاجز مانده است. این یعنی انداختن بار شکست خود بر دوش یک دولت ضعیفتر. این کار در منطق قدرت، نه نشانه تسلط، بلکه اثبات بنبست است.
❇️ این پیام بیش از آنکه یک تهدید برای آینده لبنان باشد، یک سند رسمی از شکستهای گذشته آمریکا و اسرائیل در مقابل منطق مقاومت است. آنها از مسیری که با جنگ و تحریم و فشار سیاسی نتوانستند به نتیجه برسند، اکنون انتظار دارند با یک فریاد به مقصد برسند.
❇️ این فریاد، نواخت پیروزی برای کسانی است که معادله را در میدان تغییر دادهاند.