
در بحبوحه تحولات پرشتاب منطقهای و بینالمللی، جایی که مذاکرات هستهای ایران با فراز و نشیبهای خاص خود و پس از دو هفته تعلیق در جریان یافته است و سایه منازعات کهنه و نو خصوصاً تعلیق جنگ در یمن همزمان با سفر ترامپ به منطقه بر خاورمیانه سنگینی میکند، اخباری مبنی بر قصد دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، برای اقدام به تغییر نام تاریخی «خلیج فارس» به نامی مجعول همزمان با سفر پیش روی خود به کشورهای عربی منطقه، نگرانیهای عمیقی را در بین تمام ایرانیان فارغ از گرایشهای سیاسی مختلفشان برانگیخته است. این اقدام، اگرچه در نگاه اول ممکن است تلاشی برای دلجویی از متحدان عرب واشنگتن و حرکتی نمادین در راستای سیاستهای اقتصادی و معاملهگرانه ترامپ تلقی شود، اما در بطن خود ابعاد راهبردی پیچیدهتری دارد که میتواند پیامدهای قابل توجهی برای امنیت ملی کشورمان، ثبات منطقه و حتی سرنوشت مذاکرات هستهای در پی داشته باشد. از این رو نگارنده در ادامه ضمن بررسی دلایل و زمینههای طرح این موضوع توسط ترامپ، به واکاوی سناریوهای احتمالی پیش رو و تبعات آن برای کشورمان و منطقه میپردازد.
ابتدا باید به این نکته دقت کنیم که نام «خلیج فارس» نه یک برچسب سیاسی زودگذر، بلکه شناسنامهای تاریخی و جغرافیایی است که ریشه در اعماق تمدن بشری دارد. از کهنترین متون یونانی و رومی، از هکاتئوس و هرودوت گرفته تا بطلمیوس و استرابون، همگی از این پهنه آبی با عناوینی، چون «سینوس پرسیکوس» یا همان خلیج فارس یاد کردهاند. این نامگذاری در طول قرون متمادی، در آثار جغرافیدانان و مورخان اسلامی نظیر ابن خردادبه، استخری و المسعودی نیز با عباراتی، چون «بحر فارس» یا «خلیج فارس» تداوم یافته است.
سازمان ملل متحد هم به عنوان نهادی معتبر و بینالمللی نیز در چندین نوبت و با انتشار اسناد و دستورالعملهای رسمی، بر اصالت و اعتبار نام «خلیج فارس» تأکید ورزیده و آن را به عنوان نام استاندارد و بینالمللی به رسمیت شناخته است. گروه کارشناسان نامهای جغرافیایی سازمان ملل متحد صراحتاً اعلام کرده است که تلاش برای تغییر نامهای تاریخی و تثبیتشده، اقدامی ناشایست و در تضاد با میراث مشترک بشری است. اهمیت خلیج فارس صرفاً در نام تاریخی آن خلاصه نمیشود. این منطقه به دلیل برخورداری از نزدیک به نیمی از ذخایر نفت جهان و قرار گرفتن تنگه استراتژیک هرمز – گذرگاه حدود یک پنجم کل عرضه نفت جهان – در آن، نقشی بیبدیل در اقتصاد انرژی جهانی و معادلات ژئوپلیتیکی ایفا میکند. موقعیت ژئواستراتژیک ایران و تسلط طبیعی آن بر بخش شمالی خلیج فارس و تنگه هرمز، همواره یکی از مؤلفههای قدرت ملی کشورمان بوده است. در مقابل، کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس، با اتکا به ثروت نفتی و حمایت قدرتهای فرامنطقهای، در تلاش بودهاند تا این برتری را به چالش کشیده و نفوذ منطقهای کشورمان را مهار کنند. تلاش برای جعل نام «خلیج فارس» و استفاده از عبارت مجعول «خلیج عربی»، یکی از نمادهای این رقابت هویتی و ژئوپلیتیکی است که با هدف تضعیف پیوندهای تاریخی و فرهنگی کشورمان با این آبراه و القای هویتی صرفاً عربی برای آن دنبال میشود.
سفر پیش روی دونالد ترامپ به کشورهای عربی منطقه، بهویژه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر، در چارچوب سیاست «اول آمریکا» و با تأکید بر «دیپلماسی اقتصادی» و معاملهگرایی قابل تحلیل است. ترامپ در دور اول ریاست جمهوری خود نیز سفرهای خارجیاش را با بازدید از کشورهای ثروتمند خلیج فارس آغاز کرد و اکنون نیز به نظر میرسد با هدف جذب سرمایهگذاری از صندوقهای ثروت ملی این کشورها و فروش تسلیحات چند میلیارد دلاری، راهی منطقه میشود. در چنین فضایی، طرح موضوع تغییر نام خلیج فارس میتواند دلایل متعددی داشته باشد. اولاً، این اقدام میتواند یک اهرم فشار اقتصادی-سیاسی باشد؛ ترامپ به وضوح حضور نظامی آمریکا در منطقه را ابزاری برای وادار کردن کشورهای ثروتمند خلیج فارس به سرمایهگذاری در ایالات متحده و خرید تسلیحات آمریکایی میداند. اعلام تغییر نام «خلیج فارس» در خاک عربستان یا امارات، میتواند به عنوان یک «هدیه» یا امتیاز بزرگ به این کشورها تلقی شود تا در ازای آن، قراردادهای اقتصادی و نظامی پرسودتری منعقد گردد. این امر همچنین میتواند تلاشی برای کاهش اثرات تعرفههای اعمال شده بر صنایع این کشورها باشد، هرچند انگیزه اصلی سرمایهگذاری آنها بیشتر جلب رضایت ترامپ است.
ثانیاً، همزمانی این اقدام احتمالی با جریان مذاکرات هستهای نمیتواند تصادفی باشد. ایجاد یک بحران هویتی و تحریک احساسات ملی ایرانیان میتواند با هدف منحرف کردن تمرکز تیم مذاکرهکننده کشورمان، مسموم کردن فضای گفتوگوها و اعمال فشار روانی بر تهران صورت گیرد. ترامپ ممکن است تصور کند که چنین حرکتی میتواند کشورمان را در موضع ضعف قرار داده و وادار به دادن امتیازات بیشتر در مذاکرات کند. این اقدام، در صورت تحقق، از سوی کشورمان به عنوان نشانهای از «قصد خصمانه» تلقی شده و میتواند بر روند و نتیجه مذاکرات تأثیر منفی جدی بگذارد.
ثالثاً، تقویت جبهه ضد ایرانی و پیشبرد عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل یکی دیگر از اهداف محتمل است. دامن زدن به اختلافات هویتی و تاریخی میان ایران و همسایگان عرب، میتواند به نزدیکی بیشتر این کشورها به تلآویو و تسریع روند عادیسازی روابط کمک کند. تشدید تنش و بیاعتمادی میان ایران و اعراب، این فرصت را برای اسرائیل فراهم میکند تا خود را به عنوان یک شریک امنیتی قابل اتکا برای کشورهای عربی معرفی کرده و از این طریق، عمق استراتژیک خود را افزایش دهد. علاوه بر این، نباید از احتمال استفاده از این موضوع برای مصارف داخلی و انحراف افکار عمومی در آمریکا یا حتی به عنوان یک آزمایش برای سنجش واکنش کشورمان غافل شد، مشابه آنچه در مورد تلاش برای تغییر نام «خلیج مکزیک» رخ داد.
با عنایت به آنچه بیان شد، اقدام احتمالی ترامپ در تغییر نام «خلیج فارس» میتواند سناریوهای مختلفی را رقم بزند:
سناریوی اول: تغییر نام رسمی در اسناد آمریکا و ترویج بینالمللی آن
در این سناریو، آمریکا رسماً نام مجعول را در اسناد و نقشههای فیزیکی و دیجیتالی خود اعم از گوگل و بینگ و ... به کار برده و برای ترویج آن تلاش میکند. این اقدام، حتی اگر در سطح بینالمللی به سرعت مورد پذیرش قرار نگیرد، به عنوان یک حرکت خصمانه و توهینآمیز از سوی کشورمان تلقی خواهد شد. این امر میتواند منجر به افزایش شدید تنش در روابط دوجانبه ایران و آمریکا، تحریک احساسات ضدآمریکایی در کشورمان و پیچیدهتر شدن هرگونه تعامل دیپلماتیک، از جمله مذاکرات هستهای شود. کشورمان بدون شک با تمام توان دیپلماتیک خود در مجامع بینالمللی به مقابله با این اقدام خواهد پرداخت. در سطح منطقهای، این اقدام به شدت به بیاعتمادی میان کشورمان و کشورهای عربی دامن خواهد زد و تلاشها برای گفتگوی منطقهای و کاهش تنش را با چالش جدی مواجه خواهد کرد. این وضعیت میتواند به نفع بازیگرانی تمام شود که از بیثباتی در منطقه سود میبرند، از جمله اسرائیل!
سناریوی دوم: اعلام موضع نمادین توسط ترامپ بدون تغییر رسمی گسترده
در این حالت، ترامپ صرفاً یک اعلام موضع نمادین انجام میدهد بدون آنکه تغییر رسمی گستردهای در کوتاهمدت صورت پذیرد. حتی در این حالت نیز، پیامدهای منفی خود را خواهد داشت. این امر به عنوان چراغ سبزی به کشورهای عربی برای تشدید فشار بر کشورمان در مسائل هویتی و تاریخی تلقی شده و میتواند بر فضای مذاکرات هستهای تأثیر منفی بگذارد. کشورمان احتمالاً واکنش تندی نشان داده و این اقدام را محکوم خواهد کرد.
سناریوی سوم: واکنش شدید بینالمللی و عدم همراهی با آمریکا
در این سناریو، اقدام آمریکا با واکنش شدید بینالمللی و عدم همراهی سایر کشورها، از جمله متحدان اروپایی، مواجه میشود. این امر میتواند به انزوای بیشتر سیاستهای یکجانبهگرایانه ترامپ منجر شده و از منظر کشورمان یک پیروزی دیپلماتیک تلقی شود. این سناریو، با توجه به پیشینه تاریخی و حقوقی نام «خلیج فارس» و موضع سازمان ملل، دور از ذهن نیست.
جمع بندی
صرفنظر از اینکه کدام سناریو محقق شود، هرگونه تلاش برای تغییر نام «خلیج فارس» تأثیر مستقیمی بر فضای مذاکرات هستهای خواهد داشت. این اقدام از سوی کشورمان به عنوان گامی در جهت افزایش فشار و با نیت خصمانه تفسیر خواهد شد. در حالی که مذاکرات هستهای نیازمند حداقل اعتماد و حسن نیت متقابل است، چنین حرکتی میتواند آخرین روزنههای امید برای یک توافق پایدار را مسدود کند. تیم مذاکرهکننده کشورمان ممکن است با موضع سختتری وارد گفتوگوها شود و یا حتی ادامه مذاکرات را به تجدیدنظر آمریکا در این خصوص منوط کند.
بدون شک در برابر این توطئه، جمهوری اسلامی ایران نیازمند اتخاذ یک راهبرد چندلایه و هوشمندانه است. اولاً، موضع قاطع و یکپارچه ملی ضروری است؛ تمامی ارکان نظام و جریانهای سیاسی و اجتماعی کشور باید با صدایی واحد، این اقدام را محکوم کرده و بر هویت تاریخی و خدشهناپذیر «خلیج فارس» تأکید ورزند. ثانیاً، دیپلماسی فعال و روشنگری بینالمللی با استفاده از تمامی ظرفیتهای دیپلماتیک، اسناد تاریخی و حقوقی، برای مقابله با این اقدام در سطح بینالمللی حیاتی است. رایزنی با کشورهای دوست، سازمانهای بینالمللی و نهادهای علمی و فرهنگی جهانی برای تأکید بر اصالت نام «خلیج فارس» باید در دستور کار قرار گیرد. ثالثاً، استفاده از ظرفیتهای رسانهای و افکار عمومی برای تبیین اهمیت تاریخی و فرهنگی «خلیج فارس» و افشای اهداف پشت پرده اینگونه اقدامات همزمان با ارسال هشدار به کشورهای منطقه در رابطه با پیامدهای چنین اقدامی بسیار مهم است.
در پایان مجدداً بایستی بر این نکته تاکید کرد که «خلیج فارس» نه تنها یک نام، بلکه نمادی از تاریخ، فرهنگ، حاکمیت و تمامیت ارضی ایران است. هرگونه تلاش برای تحریف این نام، تلاشی برای خدشهدار کردن این میراث گرانبها و تغییر موازنه ژئوپلیتیکی منطقه به زیان کشورمان است. هوشیاری، وحدت و اقدام بهموقع، کلید مقابله با اینگونه توطئهها خواهد بود. تاریخ نشان داده است که نام «خلیج فارس» ریشهدارتر از آن است که با تصمیمات سیاسی زودگذر دستخوش تغییر شود، اما این امر نباید منجر به غفلت از تحرکات دشمنان و اهمیت دفاع مستمر از این هویت تاریخی گردد!