در بسیاری از موارد، روایت درست و تحلیل منطقی یک رویداد از خود آن رویداد مهمتر و اثرگذارتر است. دلیل این امر را میتوان در چند نکته مورد بررسی قرار داد. نکته اول اینکه نگاه درست به یک ماجرا و روایت صحیح آن در شکل دهی به درک و باور عمومی در خصوص آن رویداد نقش کلیدی دارد. واقعیتها و رویدادها به خودی خود خام و بدون تفسیراند، این ما هستیم که با زبان روایت و زاویه نگاه تحلیلی خود بدان معنا میبخشیم. نکته دوم اینکه روایت درست و تحلیل منطقی، تاثیر مستقیمی بر تصمیم گیری ما در خصوص آن رویداد خواهد داشت. نکته سوم که اتفاقاً از اهمیت مضاعفی هم برخوردار است ذکر این مهم است که در عصر رسانه و ارتباطات و زمانه جنگهای ادراکی و محاسباتی، روایتهای رسانهای و اجتماعی نقش مهمی در شکلدهی افکار عمومی دارند. روایتی که از یک رویداد ارائه میشود میتواند بر نگرش مردم نسبت به آن رویداد تاثیر بگذارد. روایتها میتوانند احساس همدلی یا مخالفت را در مخاطبان ایجاد کنند. با این تفاسیر میتوان گفت در جهان کنونی، قدرتها بیش از انکه درگیر جنگ ارادهها و جنگ نظامی باشند، درگیر جنگ محاسبات هستند. پس در چنین صحنهای روایتها میتوانند به عنوان یک سلاح قدرتمند مورد استفاده قرار گیرند و هر طرفی تلاش خواهد کرد تا روایت خوداز ماجرا را به افکار عمومی منتقل نماید.
حالا با این مقدمه بد نیست که بخشی از مواضع اخیر رهبر معظم انقلاب در خصوص تحولات منطقه را با هم مرور کنیم. ایشان در اولین دیدار مردمی خود پس از سقوط دولت سوریه فرمودند "عوامل استکبار بعد از این حوادث سوریه خوشحالند، اظهار خوشحالی میکنند به خیال اینکه با سقوط دولت سوریه که طرفدار مقاومت بود، دیگر جبههی مقاومت ضعیف شده؛ خوشحالی میکنند و میگویند جبههی مقاومت ضعیف شده؛ به نظر بنده اینها سخت در اشتباهند. آن کسانی که خیال میکنند با این چیزها جبههی مقاومت ضعیف شده است، درک درستی از مقاومت و جبههی مقاومت ندارند؛ نمی دانند اصلاً جبههی مقاومت یعنی چه. " ایشان در ادامه با اشاره به تحولات لبنان خاطرنشان کردند "شما حزباللّه لبنان را نگاه کنید ببینید، مصیبتی که بر حزباللّه وارد شد شوخی بود؟ کسی مثل سید حسن نصراللّه را حزباللّه از دست داد این چیز کمی بود؟ حملات حزباللّه، قدرت حزباللّه، مشت محکم حزباللّه بعد از این بیشتر از قبل شد. این را دشمن هم فهمید و قبول کرد. " رهبر انقلاب چند روز بعد از آن در دیدار با جمعی از بانوان با اشاره به مسائل منطقه مجددا فرمودند "با حرکتی که در سوریه انجام شد و با جنایتهای رژیم صهیونیستی و آمریکا و کمکهای دیگران به آنها، دشمنان خیال کردند که مسئله مقاومت تمام شد در حالی که آنها سخت در اشتباه هستند. " معظم له در دیدار اخیرشان با مداحان هم با اشاره به تلاش دشمنان برای هراسافکنی، اختلافافکنی و یأس آفرینی در جامعه تأکید کردند "خاصیت پیروان شیطان، گزافهگویی و دروغپردازی است و چاره آن، جهاد تبیین و بیان حقایق و ارائه منطق قابل قبول است. " ایشان در بیان نکتهای دیگر ناظر به تحولات منطقه، با اشاره به تظاهر عنصر صهیونی به پیروزی و رجزخوانی و گزافهگویی، گفتند "بدبختها، شما کجا پیروز شدید؟ آیا این پیروزی است که چهل و چند هزار زن و کودک را با بمب کشتید، اما نتوانستید حتی یکی از اهداف اعلامی خود در ابتدای جنگ را محقق کنید؟ آیا حماس را نابود و اسرای خود را در غزه آزاد کردید؟ آیا با وجود به شهادت رساندن شخصیتی عظیم همچون سیدحسن نصرالله، توانستید حزبالله لبنان را از بین ببرید؟ "
از سوی دیگر، اما عدهای از دلسوزان و دغدغهمندان انقلابی کشور با کلید واژه واقعگرایی و با خلق تعابیری، چون تحلیلهای "غیرسفارشی" و "غیر حاکمیتی"، با پیش فرض شکست مقاومت و نابودی ظرفیتهای منطقهای جمهوری اسلامی روایتگر این نبرد پیچیده و سرنوشتساز شده اند و یاس و ناامیدی و هراس در جامعه پمپاژ میکنند.
سوال این است که محور اصلی تحلیل رهبر معظم انقلاب از میدان کنونی تقابل مقاومت و نظام سلطه چیست و خطای تحلیلی برخی دوستان انقلابی از کجا نشات میگیرد؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی در تحلیل طوفان الاقصی و تحولات اخیر منطقه روند شکلگیری، رشد، بلوغ و بالندگی جریان مقاومت و شکست مکرر اراده دشمن در حذف یا مهار آن را محور مباحث خویش قرار میدهند و ضمن پرهیز از پرداختن به تحلیل نقطهای، به تحلیل روندهای موجود میپردازند. با منطق تحلیلی ایشان اینکه " مقاومت، رژیم صهیونیستی را ۷۰ سال به عقب برگرداند" یک دستاورد بینظیر است که رژیم با هیچ جنایتی نمیتواند آن را جبران کند. باید دانست که اساساً حیات اسرائیل به امنیت او بسته است و امنیت او به بازدارندگیاش گره خورده آنچنان که بنگوریون (از موسسین اسرائیل) صراحتاً مطرح میکند که روز مرگ اسرائیل روزی است که بازدارندگی خود را از دست بدهد؛ و امروز نه فقط بازدارندگی بلکه امنیت رژیم هم دچار چالشهای جدی شده است. منطق رهبر معظم انقلاب اسلامی مبتنی بر تحلیل روندهاست برخلاف تحلیل نقطهای برخی دلسوزان. تحلیل نقطهای یک تصویر لحظهای از تحولات آن هم بدون نگاه به پیشینه آنها به ما ارائه میکند و به همین علت نمیتواند برآورد جامعی نسبت به آینده داشته باشد. اما تحلیل روندی بر خلاف تحلیل نقطهای، به رغم نگاه نقادانه و آسیب شناسانه به وضع موجود، به شناسایی و بررسی روندهای بلندمدت با توجه به پیشینه تاریخی آنها میپردازد. در تحلیل روندی طوفان الاقصی به این نتیجه میرسیم که پیروزیهای تاکتیکی نه تنها نتوانسته شکستهای راهبردی رژیم را جبران کند؛ بلکه حتی توان پرکردن خلأ پیروزیهای راهبردی را هم نداشته است. رهبر معظم انقلاب مبتنی بر همین منطق و با ذکر مثالهای متعدد از وضعیت گروههای مقاومت از جمله حماس و حزب الله سعی کرده اند خطای تحلیلی برخی تحلیلگران را اصلاح نمایند. ایشان علاوه بر طرح استدلال در این زمینه، از مثالهای روشنی استفاده میکنند که در نوع خود جالب توجه است. مبتنی بر همین منطق، ترور سیدحسن نصرالله و فرماندهان ارشد حزبالله اگر چه یک پیروزی تاکتیکی برای رژیم محسوب میشود، اما به لحاظ راهبردی تأثیر ملموس و محسوسی در میدان نداشته؛ بلکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، حملات و قدرت و مشت محکم حزب الله بعد از این ترورها، بیشتر هم شده است. البته این به معنای عدم نیاز به آسیب شناسی میدانی جبهه خودی نیست. اشتباه فاحش آن است که آسیب شناسی و تمرکز بر ضعفها و نارساییها و خطاهای احتمالی جبهه خودی به عنوان "همهی ماجرا" و "روایت غالب" و "تحلیل نهایی" تحویل مخاطب گردد.
خطر وقتی جدیتر میشود که این مدل تحلیلها، همچون پازلهایی نقشه دشمن را تکمیل کنند. هشدارهای پرتکرار اخیر رهبر معظم انقلاب نشان میدهد که خطای تحلیلی کنونی در بدنه انقلابی کشور خطرناک است و بایست علاج شود لذا در دیدار اخیر خود با مداحان ضمن پرداختن مفصل به مسئله جهاد تبیین، به تلاش دشمن برای دستیابی به اهداف ضد اسلامی_ضد ایرانی خود به کمک سهگانه شوم "هراسافکنی، اختلافافکنی و یاسآفرینی" اشاره نموده و از ذاکران و شاعران اهلبیت که از موثرین این عرصهاند خواستند که با منطق دلنشین، به مقابله با نقشه دشمن بپردازند و "شجاعت و آگاهی و ایستادگی" را به مردم منتقل نمایند. واقعیت امر این است که اخلال در محاسبات و به تبع آن شکست اراده ملی، بخش مهمی از نبرد کنونی بین جبهه مقاومت و جبهه استکبار است که کم توجهی به آن خسارت جبران ناپذیری در پی خواهد داشت. چه بسیار پیروزیهای میدانی که به دلیل ضعف در روایت به نتیجه مطلوب نرسیده یا به شکست انجامیده است. حالا برگردیم به جمله اول این نوشتار؛ "دربسیاری موارد روایت درست و تحلیل منطقی یک رویداد از خود آن رویداد مهمتر و اثرگذارتر است. "