
در فضای کنونی سیاست خارجی، گفتوگوی میان ایران و آمریکا به یکی از مسائل محوری و حساس منطقه و جهان بدل شده است. سخنان مقامات ایرانی و آمریکایی، تحلیل وضعیت موجود، اهداف طرفین، و توازن قدرت درون دولت آمریکاموضوعات مهمی است که این روزها مطرح می گردد. در این راستا بر آن شدیم مصاحبهای را با جناب آقای دکتر امیرعلی ابوالفتحی، کارشناس مسائل آمریکا صورت داده و پیرامون این موضوع برخی سوالها پرسیده شود.
۱. وضعیت آغازین گفتوگوها را چگونه ارزیابی میکنید؟
در روزهای اخیر، گفتوگوهایی میان نمایندگان ایران و آمریکا آغاز شده است که نخستین نشست آن در مسقط برگزار گردید. به گفته دکتر عراقچی و اشاره مقام معظم رهبری، این گفتوگوها در گام نخست با نتایج امیدوارکنندهای همراه بوده و مسیر ابتدایی، "خوب" توصیف شده است. با این حال، استمرار این مسیر منوط به شفافسازی مواضع آمریکا و رفع تناقضگوییها در سطوح مختلف حاکمیتی آن کشور است.
۲. اهداف و پیامهای متضاد آمریکا چیست؟
از واشنگتن دو پیام متناقض به تهران مخابره میشود:
پیام اول: تأکید بر جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای. این موضع رسمی بارها توسط دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا و برخی از مقامات امنیتیاش مطرح شده است. اگر تنها دغدغه آمریکا همین موضوع باشد، عملاً چارچوب برجام برای تحقق آن کافی است؛ توافقی که دقیقاً برای همین منظور تنظیم شد و خود آمریکا بهصورت یکجانبه از آن خارج شد.
پیام دوم: فرا رفتن از مسئله هستهای و ورود به مباحثی نظیر توان موشکی ایران، حضور منطقهای، فعالیتهای سپاه پاسداران و ساختار دفاعی نامتقارن جمهوری اسلامی. این پیام در قالب یادداشت اجرایی ترامپ و مصاحبههای مقامات آمریکایی مانند استیو ویتکاف مشاهده شده است.
۳. شکاف درون ساختار تصمیمگیری آمریکا را چگونه ارزیابی میکنید؟
در دولت ایالات متحده، شکاف عمیقی بر سر چگونگی مواجهه با ایران وجود دارد. این اختلاف به دو جریان فکری اصلی تقسیم میشود:
الف) جریان نئوکانها:
بازماندگان دولت بوش پسر که در حمله به عراق نقش کلیدی داشتند، همچنان در تصمیمسازی سیاست خارجی آمریکا نفوذ دارند. چهرههایی مانند جان بولتون، مارکو روبیو و تد کروز از این طیف هستند و رویکرد آنها فشار حداکثری، حذف ظرفیت غنیسازی و حتی تغییر رژیم در ایران است. آنان معتقدند که حتی کمترین سطح غنیسازی نیز میتواند به ساخت سلاح هستهای منجر شود.
ب) جریان ماگا (Make America Great Again):
طرفداران دکترین ترامپ که معتقد به کاهش هزینههای خارجی، تمرکز بر سیاست داخلی و پرهیز از جنگهای بیپایان هستند. این جریان به دیپلماسی فرصت میدهد و بهدنبال توافقاتی است که با کمترین هزینه، بیشترین دستاورد را بههمراه داشته باشد. خود ترامپ از نظر فکری و پایگاه رأی به این جریان نزدیکتر است و نگاه انتقادی به سیاستگذاران جنگطلب در دولتهای پیشین دارد.
۴. مواضع ترامپ درقبال ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
ترامپ بر این باور است که سیاست "صلح از موضع قدرت" میتواند ایران را پای میز مذاکره بکشاند. از دیدگاه او، نمایش قدرت از طریق ناوهای هواپیمابر، تحریمهای گسترده و تهدیدهای آشکار، بخشی از راهبردی است که میتواند تهران را وادار به امتیازدهی کند. این سیاست یادآور مدل «صلح رومی» است؛ روم بهدلیل قدرت نظامیاش در صلح میزیست.
۵. آیا فشار حداکثری کنار گذاشته شده است؟
برخلاف تصور برخی ناظران، سیاست فشار حداکثری نهتنها کنار گذاشته نشده، بلکه با شدت بیشتری ادامه دارد. در روزهای اخیر تحریمهای جدیدی علیه شرکتهای ایرانی و چینی اعمال شده است. همزمان با آمادگی برای مذاکره، تحریمها و تهدیدها نیز ادامه دارند؛ این دو مسیر موازی، بخشی از راهبرد ترامپ برای مذاکره از موضع بالا تلقی میشود.
۶. نقش و مواضع بازیگران بینالمللی در مذاکرات هستهای چیست؟
در این میان، اروپا خواهان احیای همان مدل برجام و مذاکرات ۱+۵ است. اما شواهد حاکی از آن است که ایالات متحده علاقهای به تکرار مسیر گذشته ندارد و اینبار احتمالاً مذاکرات بهصورت دوجانبه میان تهران و واشنگتن دنبال خواهد شد، نه در قالب جمعی. همچنین حضور بازیگران دیگر نظیر چین و روسیه، بهرغم تأثیرگذاری، هنوز به شکل تعیینکنندهای در روند کنونی دیده نمیشود.
ارزیابی نهایی شما از مذاکرات ایران و آمریکا چیست؟
مسیر پیشروی مذاکرات ایران و آمریکا همچنان مبهم و پرابهام است. گرچه نشانههایی از تمایل به گفتوگو دیده میشود، اما تضاد در مواضع داخلی آمریکا، فشارهای چندلایه، و عدم اعتماد متقابل، روند را شکننده کرده است. توازن قدرت میان نئوکانها و جریان ماگا، تعیینکننده آینده این مذاکرات خواهد بود؛ و ایران نیز با حفظ خطوط قرمز خود، از جمله حق غنیسازی، در این مسیر گام برمیدارد.