
تعویق دور چهارم مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا، نشاندهنده وجود موانع جدی و اختلافنظرهای اساسی بین طرفین است. بر اساس گزارش المیادین، "مواضع متناقض دولت آمریکا" و تلاش واشنگتن برای "تغییر چارچوب کلی مذاکرات" از جمله دلایل این تعویق ذکر شدهاند. این موضوع میتواند به این معنا باشد که دولت آمریکا در حال بازنگری در استراتژی خود در قبال ایران و یا به دنبال امتیازات بیشتری در مذاکرات است. این مسئله در چند بخش قابل بررسی است:
۱. ابهامات پیرامون "مواضع متناقض آمریکا"
"مواضع متناقض دولت آمریکا" به عنوان مهمترین دلیل تعویق مذاکرات میتواند ناشی از عوامل مختلفی باشد:
_تغییر اولویتها در سیاست خارجی آمریکا: دولت آمریکا ممکن است با توجه به تحولات اخیر در منطقه و جهان (مانند تشدید تنشها در اوکراین یا بحران در دریای سرخ)، اولویتهای سیاست خارجی خود را تغییر داده باشد و مذاکره با ایران دیگر در صدر این اولویتها قرار نداشته باشد.
_فشارهای داخلی: دولت آمریکا ممکن است تحت فشارهای داخلی از سوی کنگره، لابیهای طرفدار اسرائیل و گروههای مخالف توافق با ایران قرار داشته باشد. این فشارها میتوانند باعث شوند که دولت آمریکا مواضع سختگیرانهتری در مذاکرات اتخاذ کند و یا از دستیابی به توافق منصرف شود.
_اختلافات داخلی در دولت: ممکن است در داخل دولت آمریکا اختلاف نظرهایی در مورد نحوه برخورد با ایران و شرایط توافق وجود داشته باشد. این اختلافات میتوانند باعث شوند که دولت آمریکا مواضع متناقضی در مذاکرات اتخاذ کند و روند مذاکرات را با مشکل مواجه کند.
_تغییر تاکتیک مذاکراتی: احتمال دیگر این است که آمریکا با اتخاذ مواضع سختگیرانهتر و درخواستهای جدید، در تلاش است تا از ایران امتیازات بیشتری بگیرد. به این ترتیب، تعویق مذاکرات میتواند بخشی از یک تاکتیک مذاکراتی برای اعمال فشار بیشتر بر ایران باشد.
۲. ارزیابی ادعاهای مربوط به اخلال های گروسی
ادعای اخیر روزنامه تهرانتایمز مبنی بر نقش رافائل گروسی، رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در ارائه «اطلاعات و گزارشات غیردقیق» به طرف آمریکایی، به عنوان عاملی کلیدی در تعلیق مذاکرات هستهای برجسته شده است. این اقدام نه تنها نشانگر سوءاستفاده آشکار از جایگاه حرفهای یک نهاد بینالمللی است، بلکه نقض فاحش اصل بیطرفی و استقلال سازمانی محسوب میشود. چنین رفتاری از سوی مقامات آژانس، اعتماد جامعه جهانی به مکانیسمهای نظارتی را تضعیف کرده و فضای مذاکرات را به سمتی سوق داده که اتهامات سیاسی بر فرآیندهای فنی غالب شود.
۳. تحلیل فشارهای اروپا و نقش تروئیکا
فشارهای اروپا و به ویژه نقش تروئیکا (بریتانیا، فرانسه و آلمان) در مذاکرات هستهای ایران، همواره یک عامل مهم و تاثیرگذار بوده است. این کشورها به دلیل روابط نزدیک با آمریکا و نگرانیهای امنیتی مشترک، همواره از رویکرد سختگیرانهتری در قبال برنامه هستهای ایران حمایت کردهاند. در این میان خروج امریکا از برجام و گره خوردن زلف "اسنپبک" به کشورهای اروپایی بر پیچیدهگی مذاکرات افزوده است.
تلاش اروپا برای اینکه "هر توافقی بین ایران و آمریکا بایست مورد تایید ما باشد" نشاندهنده تمایل این کشورها برای حفظ نقش و نفوذ خود در پرونده ایران و جلوگیری از شکلگیری یک توافق دوجانبه ایرانی_امریکایی است که ممکن است منافع آنها را در نظر نگیرد.
۴. انصراف آمریکا از میانجیگری آتش بس روسیه و اوکراین
باید پذیرفت که همکاریهای راهبردی ایران و روسیه در جریان جنگ اوکراین یکی از عوامل تاثیرگذار در روابط بین ایران و غرب است. عدم تحقق آتشبس و نبود افق روشن در خصوص آینده جنگ اوکراین، و استمرار حمایت اعلامی/اعمالی تهران از مواضع مسکو -به عنوان شریکی راهبردی- نگرانی آمریکا و متحدانش را درباره «هماهنگی غیرمستقیم» ایران و روسیه افزایش داده است. از این منظر، بنبست در اوکراین تنها یک بحران منطقهای نیست، بلکه حلقهای از زنجیره تنشهای ژئوپلیتیکی است که پیشرفت مذاکرات ایران و آمریکا را منوط به تغییر معادلات بزرگتر میسازد.
سناریوهای احتمالی پیش رو
با توجه به وضعیت کنونی، سناریوهای احتمالی زیر برای آینده مذاکرات هستهای ایران قابل تصور است:
بنبست کامل: در صورت عدم انعطافپذیری طرفین و ادامه فشارهای خارجی، مذاکرات ممکن است به بنبست کامل برسد. این امر میتواند منجر به تشدید تنشها در منطقه و افزایش احتمال درگیری نظامی شود.
توافق محدود و موقت: طرفین ممکن است به یک توافق محدود و موقت در مورد برخی از مسائل مورد اختلاف دست یابند، اما مسائل اساسی همچنان حل نشده باقی بمانند. این نوع توافق میتواند به عنوان یک راهحل موقت برای کاهش تنشها عمل کند، اما نمیتواند به طور کامل نگرانیها را برطرف کند.
توافق جامع: با وجود موانع موجود، هنوز هم احتمال دستیابی به یک توافق جامع هستهای وجود دارد. دستیابی به این هدف در گرو راهکارهای خلاقانه و سازنده و پرهیز از هرگونه اقدام تحریکآمیزی است که میتواند روند مذاکرات را به خطر اندازد؛ که البته با توجه به فضای سه دور مذاکره بین ایران و امریکا بنظر میرسد احتمال گزینه دوم نسبت به سایر گزینهها بیشتر است.
جمعبندی
تعویق دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا نشان میدهد که حل بحران هستهای مستلزم جداسازی گفتوگوها از تأثیرات مخرب بحرانهای فرامنطقهای و منطقهای، چون جنگ اوکراین و طوفان الاقصی، و همچنین مداخلات بازیگران ثالثی، چون اسرائیل، اروپا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. این مذاکرات همواره در سایه گزارشهای جهتدار آژانس، فشار لابیهای خارجی، و اولویتدهی واشنگتن به منافع متحدانش، به حاشیه رانده شده است. درحالی که موفقیت مذاکرات منوط به تمرکز بر منطق دوجانبه، کاهش تنشهای هستهای مبتنی بر منافع مشترک، و اجتناب از انحراف به مسائل حاشیهای است. بدون تردید تداوم تأثیرپذیری از بحرانهای بیرونی احتمال توافق پایدار را به محاق میبرد. تنها با نادیده گرفتن فشارهای خارجی و پایبندی به دیپلماسی مستقل میتوان امید داشت که این گفتوگوها نتبجه بخش باشد.