۰۹:۱۱
۱۴۰۴/۰۵/۰۶
غزه؛ فراتر از بمب و موشک

غزه؛ جنگی فراتر از بمب و موشک: استراتژی فروپاشی اراده و ظهور تاب‌آوری

نویسنده :
سعید سپاهی کارشناس مسائل بین الملل
کد خبر:
۳۰۹۷

درک آنچه در غزه می‌گذرد، بدون عبور از سطح اخبار، ممکن نیست. تصاویر بمباران و آوار، تنها لایه بیرونی واقعیتی‌ست که در حال شکل‌گیری‌ست؛ لایه‌ای عمیق‌تر از جنگ فیزیکی که هدف اصلی آن، فروپاشاندن اراده یک ملت از درون است. واقعیت امروز غزه، چیزی فراتر از یک محاصره نظامی یا بحران انسانی است. ما با یک الگوی دقیق و محاسبه‌شده از جنگ ترکیبی زیستی مواجه‌ایم که از ابزار قحطی، محرومیت غذایی، فروپاشی بهداشت، و محدودیت دسترسی به آب و دارو برای تضعیف جامعه استفاده می‌کند.

سخنگوی آنروا اخیراً تصریح کرده: «ما می‌توانیم روزانه ۷۰۰ کامیون مواد غذایی وارد غزه کنیم، اما اسرائیل مانع آن می‌شود؛ در نتیجه، ۱۰۰ درصد جمعیت غزه از سوءتغذیه رنج می‌برند». این آمار، نه صرفاً یک عدد، بلکه برگه‌ای از اسناد جنایت‌های مدرن علیه بشریت است؛ جنایتی که نه در میدان جنگ، بلکه در مراکز تصمیم‌سازی امنیتی و راهبردی طراحی شده است.

این وضعیت را نمی‌توان به عنوان یک فاجعه ناخواسته یا تبعات جانبی جنگ تلقی کرد. ساختار کنونی فشار، به‌وضوح نشان می‌دهد که با یک راهبرد امنیتی از پیش‌طراحی‌شده روبه‌رو هستیم که هدف آن، تخلیه ذخایر روانی و اجتماعی مردم غزه است. از همین منظر، موضوع اصلی دیگر نه شلیک گلوله، بلکه تسلیم‌سازی جامعه از طریق تهی‌کردن آن از ابتدایی‌ترین منابع زیستی است.

اما در برابر این سناریو، پایداری مردم غزه به نقطه‌ای از بلوغ راهبردی رسیده که توانسته است ساختار محاصره را ناکارآمد و پرهزینه کند. استمرار حیات اجتماعی، پیوند‌های مقاوم خانواده‌ها، شبکه‌های امدادی بومی، و مهم‌تر از همه، افکار عمومی جهانی که به تدریج از روایت رسمی فاصله می‌گیرد، همگی نشان می‌دهند که ماشین فشار، اگرچه خسارت می‌زند، اما به هدف غایی خود دست نیافته است.

بخش مهمی از آنچه امروز از غزه می‌آید، نه صرفاً پیام مظلومیت، بلکه بیان یک مدل جدید از ایستادگی و تاب‌آوری اجتماعی است. جامعه‌ای که حتی در اوج بحران زیستی، انسجام خود را حفظ کرده، و این همان چیزی است که در محاسبات رژیم صهیونیستی پیش‌بینی نشده بود. به‌همین دلیل، سناریوی فشار حداکثری نه‌تنها نتیجه نداده، بلکه هزینه‌های سیاسی آن نیز برای طراحانش در حال افزایش است.

واقعیت این است که فشار‌هایی از جنس قحطی و محرومیت، در صورت انعکاس هوشمندانه و تحلیلی، تبدیل به ضدتبلیغ برای رژیم فشاردهنده می‌شود. در عصر ارتباطات، تصاویر کودکانی که نان ندارند، بیشتر از صد‌ها عملیات نظامی، افکار عمومی جهان را جابه‌جا می‌کند؛ و اینجاست که مقاومت، از میدان نظامی به میدان افکار عمومی امتداد می‌یابد.

در این میان، افکار عمومی ایران، در موقعیت ویژه‌ای قرار دارد. مردمی که تجربه تحریم، تهدید و فشار را دارند، بیش از هر ملت دیگری می‌توانند عمق این رنج را درک کنند. به‌همین دلیل، نقش جامعه ایرانی در روایت این واقعیت، نه‌فقط از سر حمایت عاطفی، بلکه بر پایه همدلی تجربی است.

به‌ویژه امروز که برخی رسانه‌های جهانی و محافل رسمی، تلاش می‌کنند تصویر وضعیت را عادی‌سازی کرده و خشونت ساختاری را با پوشش واژگان حقوقی پنهان کنند، بیان دقیق، تحلیل‌محور و مستند از جنبه‌های راهبردی بحران انسانی غزه، به ضرورتی گفتمانی تبدیل شده است.

نکته مهم، اما در این میان، حفظ امید و تصویر آینده‌ای روشن است. مخاطب امروز، نیازمند تحلیلی است که در کنار شناسایی عمق بحران، به افق‌سازی و امکان‌پذیری تغییر نیز باور داشته باشد. این باور، زمانی واقعی می‌شود که ما از توصیف‌گر صرف به تحلیل‌گر فعال تبدیل شویم.

در پایان باید گفت: امروز غزه نه‌فقط محل آزمایش رژیم صهیونیستی در استفاده از قحطی به‌عنوان سلاح است، بلکه آزمایشگاهی است برای وجدان جهانی. وجدان‌هایی که اگر به‌موقع بیدار شوند، نه‌تنها می‌توانند مانع یک نسل‌کشی خاموش شوند، بلکه الگویی تازه از پایداری انسانی را در برابر نظم ظالمانه، تثبیت خواهند کرد.

گزارش خطا