
با پیروزی دوباره دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴، آمریکا وارد مرحلهای تازه از حیات سیاسی خود شده است؛ مرحلهای که بسیاری آن را «دوران ترامپیسم تثبیتشده» مینامند. ترامپ که در دوره اول ریاستجمهوریاش (۲۰۱۷–۲۰۲۱) با جنجال، بیثباتی و سیاستهای غیرمتعارف شناخته میشد، این بار با تجربه بیشتر و شبکهای گسترده از حامیان در بدنه دولت و حزب جمهوریخواه، دوره دوم خود را آغاز کرده است.
اکنون در سال اول این دوره، او سه اولویت اساسی را در صدر برنامههای داخلی و خارجی خود قرار داده: تثبیت قدرت در داخل، بهرهبرداری از منابع راهبردی قطب شمال، و مقابله تهاجمی با چین.
۱. مهندسی قدرت در داخل: بازنویسی نظم سیاسی آمریکا
ترامپ اینبار دیگر فقط به دنبال ریاستجمهوری نیست؛ او به دنبال نهادینهسازی نوعی نظم سیاسی نوین با محوریت «ترامپیسم» است. در ماههای نخست بازگشتش به قدرت، موجی از تغییرات مدیریتی در نهادهای امنیتی، قضایی و رسانهای آمریکا آغاز شد. بسیاری از مدیران ارشد مخالف یا مستقل، از سمت خود برکنار شدند و چهرههای وفادار به گفتمان ترامپ جایگزین آنان شدند.
او با شعار «بازگرداندن عظمت واقعی آمریکا» طرحهایی را برای محدود کردن نفوذ دانشگاهها و رسانههای منتقد پیشنهاد کرده است. لوایح جدیدی برای نظارت بر شبکههای اجتماعی و محتوای تولیدی آنها به کنگره ارائه شده است. در عمل، ترامپ در تلاش است تا فضای رسانهای و فرهنگی کشور را با گفتمان خود همراستا کند و در مقابل اپوزیسیون دموکرات، سپری محافظ ایجاد کند. همجنین با توجه به اینکه تا انتخابات کنگره آمریکا یکسال بیشتر فرصت نیست، ترامپ سعی در حذف و کاهش قدرت دموکراتها دارد.
۲. سیاست تهاجم اقتصادی
ترامپ در دوره دوم خود بیش از پیش بر منابع استراتژیک تمرکز کرده است. یکی از اهداف اصلی دولت او، توسعه اقتصادی از طریق تسلط بر منابع عظیم قطب شمال است. این منطقه که بهدلیل گرمایش زمین، بهتدریج قابل دسترسیتر شده، اکنون به اولویت اول انرژی و مواد معدنی دولت ترامپ تبدیل شده است.
او بودجهای عظیم برای توسعه زیرساختهای استخراج در آلاسکا و شمالگان تصویب کرده و همچنین تلاش دارد با روسیه نوعی تفاهم پنهانی بر سر تقسیم منافع در این منطقه حاصل کند. در کنار آن، طرحهایی نیز برای جذب سرمایهگذاری خصوصی در حوزه استخراج نفت، گاز و فلزات نادر ارائه شده است. ترامپ معتقد است که با تسلط بر این منابع، آمریکا میتواند اقتصاد خود را در برابر بحرانهای جهانی مقاوم کند و رهبری انرژی جهان را دوباره در دست بگیرد. از طرفی تحریم ها، سازمانهای نظیر بریکس و شانگهای، ظهور رمز ارزها و قدرت گرفتن برخی ارزها نظیر یوآن، ترامپ را به این چالش انداخته که دیگر دلار نمیتواند آینده آمریکا را تضمین کند لذا سیاست تهاجم اقتصادی را در عرصه بین الملل در پیش گرفته است و اقداماتی نظیر جنگ تعرفه ها، جایگزین کردن کشورهای عربی با اروپا برای منافع اقتصادی، نگاه بر کشورهای دارای منابع و معادن نظیر اوکراین و کشورهای آفریقایی و ... در این راستا ارزیابی میگردد.
۳. جنگ سرد دوم: مهار چین با تمام ابزارهای ممکن
در سیاست خارجی، ترامپ چین را تهدید شماره یک برای نظم جهانی تحت رهبری آمریکا میداند. این نگاه، اگرچه در دوره اول نیز وجود داشت، اما در سال اول دوره دوم به مرحله تهاجمیتری رسیده است. او تعرفههای جدیدی بر کالاهای چینی وضع کرده، توافقات اقتصادی با متحدان آسیایی را تقویت کرده و روابط رسمی با تایوان را ارتقا داده است.
همزمان، بودجه نظامی ایالات متحده به بالاترین میزان در دهه اخیر رسیده و رزمایشهای مشترک با ژاپن، کرهجنوبی و حتی هند افزایش یافتهاند. ترامپ بهدنبال ایجاد یک بلوک ضدچینی با مشارکت اروپا، شرق آسیا و حتی کشورهای عربی است. برخی کارشناسان معتقدند که تداوم این رویکرد میتواند تنشها را در دریای چین جنوبی و تنگه تایوان به مرحله درگیری نظامی نزدیک کند.
- مسیر جدید ترامپ: تثبیت اقتدار یا آغاز تنشهای تازه
ترامپ در دومین دوره ریاستجمهوریاش، دیگر آن سیاستمدار تازهوارد نیست. او با تکیه بر پایگاه اجتماعی، تجربه سیاسی و حمایت ساختاری از حزب جمهوریخواه، در حال اجرای برنامهای برای بازطراحی نظم داخلی آمریکا و موقعیت بینالمللی آن است. با این حال، همچنان پرسشهایی جدی درباره آینده این مسیر وجود دارد: آیا اقتصاد آمریکا تاب تحمل هزینههای سنگین نظامی و ماجراجویی در قطب شمال را دارد؟ آیا جامعه چندپاره آمریکا توان تحمل پروژه تکصدایی ترامپ را خواهد داشت؟ و مهمتر از همه، آیا رویارویی مستقیم با چین، آیندهای قابل پیشبینی خواهد داشت یا آغازگر یک بحران جهانی تازه خواهد بود؟