هشدار وزیر خارجه ترکیه درباره قصد رژیم صهیونیستی برای خالی کردن نوار غزه از ساکنان فلسطینی آن، پرده از یک راهبرد پنهان، اما بلندمدت دشمن برداشته است. آنچه در سطح میدانی و ظاهری، عملیات نظامی خوانده میشود، در لایه پنهان و راهبردی، بخشی از یک پازل جمعیتی-هویتی است که از دههها پیش در اتاقهای فکر صهیونیستی طراحی شده و امروز در بستر "بحران انسانی" غزه در حال اجرا است.
________________________________________
لایههای پنهان یک راهبرد آشکار
اگر بخواهیم هندسه کامل این طرح را ترسیم کنیم، باید آن را در سه لایه مرتبط به هم تحلیل کنیم:
لایه اول: میدانسازی غیرقابل زیست
رژیم صهیونیستی در گام نخست، با تخریب نظاممند زیرساختهای حیاتی غزه، فضای زیستی این منطقه را به مرز غیرقابل سکونت رسانده است. نابودی بیمارستانها، مدارس، منابع آب، شبکه برق و حتی خانههای مسکونی، همگی با هدف "خالیسازی پنهان" انجام میشود. این فرایند که تحت پوشش "عملیات نظامی" صورت میگیرد، در واقع یک مهندسی جمعیتی است که هدف آن فشار بر ساکنان برای ترک اجباری سرزمینشان است.
لایه دوم: عملیات روانی و مهندسی افکار جهانی
همزمان با تخریب فیزیکی، دستگاه رسانهای-امنیتی رژیم در حال اجرای یک عملیات روانی گسترده است. در این عملیات، وضعیت غزه نه به عنوان "نسلکشی" یا "پاکسازی قومی"، بلکه به عنوان یک "بحران انسانی" بازنمایی میشود که تنها راهحل آن، انتقال جمعیت به کشورهای دیگر است. این چارچوبسازی ادراکی، مسیر را برای پذیرش راهحل "وطن جایگزین" هموار میکند.
لایه سوم: دیپلماسی پنهان برای کوچ اجباری
همانطور که وزیر خارجه ترکیه افشا کرده، افسران اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در حال رایزنی پنهان با کشورهای مختلف برای پذیرش آوارگان غزه هستند. این رایزنیها بخش عملیاتی پروژه "ارض بیخلق" است که قصد دارد با کوچ اجباری فلسطینیان، هم مسئله جمعیتی را به نفع طرحهای توسعهطلبانه صهیونیستی حل کند و هم مقاومت مردمی را از بین ببرد.
________________________________________
هماهنگی در راهبرد صهیونیستی
آنچه این روزها در غزه شاهد آن هستیم، نمونه کامل "نبرد ترکیبی" است. در این نبرد، عملیات میدانی (تخریب زیرساختها و ایجاد قحطی)، عملیات روانی (القای ناامیدی و تبلیغ مهاجرت به عنوان تنها راه نجات) و دیپلماسی پنهان (رایزنی برای اسکان آوارگان در کشورهای دیگر) در یک هماهنگی کامل عمل میکنند.
نکته قابل تأمل اینجاست که همان دستی که خانههای غزه را ویران میکند، همزمان پیشنهاد "نجات" ساکنان آن را هم میدهد! این تناقض ظاهری، در واقع همان راهبرد "مهندسی اجباری جمعیت" است که از نظریات قدیمی صهیونیستی مانند "سرزمین بدون مردم برای مردمی بدون سرزمین" نشأت میگیرد.
________________________________________
پیوند طرح تخلیه غزه با راهبرد کلان صهیونیستی
برای فهم دقیقتر این مسئله، باید آن را در پیوند با چند راهبرد بلندمدت صهیونیستی ببینیم:
۱. طرح وطن جایگزین: ایده انتقال فلسطینیان به کشورهای دیگر و جایگزینی کامل جمعیتی که دهههاست در محافل صهیونیستی مطرح است.
۲. پروژه اسرائیل بزرگ: تخلیه غزه از فلسطینیان، امکان الحاق این منطقه به اراضی اشغالی را فراهم میکند و گامی در جهت تحقق رؤیای "اسرائیل از نیل تا فرات" است.
۳. راهبرد مرحلهای حذف هویت فلسطینی: پس از تضعیف هویت سیاسی (با نابودی ساختارهای حکومتی)، تضعیف هویت فرهنگی (با حمله به مراکز آموزشی) و تضعیف هویت تاریخی (با تخریب بناهای تاریخی)، اکنون نوبت به حذف فیزیکی جمعیت رسیده است.
________________________________________
امنیت ادراکی و جهاد تبیین؛ مسئولیت ما در افشای این راهبرد
وظیفه امروز ما در مواجهه با این راهبرد پیچیده چیست؟ بی تردید باید جهاد تبیین را با هدف آگاهسازی افکار عمومی جهان و منطقه پیش ببریم. باید پرده از این حقیقت برداریم که آنچه در غزه میگذرد نه یک "بحران انسانی" ساده، بلکه یک "پاکسازی جمعیتی" برنامهریزی شده است.
شاید برایت سؤال باشد که چرا جامعه جهانی در برابر این طرح آشکار سکوت کرده است؟ پاسخ را باید در موفقیت نسبی رژیم صهیونیستی در مهندسی افکار عمومی جست. آنها توانستهاند با ترسیم یک "بحران انسانی"، راهحل خود یعنی "انتقال جمعیت" را طبیعی جلوه دهند.
ما باید در مقابل این تحریف، به بازسازی امنیت ادراکی در سطح منطقهای و جهانی بپردازیم. باید نشان دهیم که هر نوع پذیرش طرح "انتقال جمعیت" از سوی کشورهای اسلامی و عربی، همکاری در تحقق رؤیای صهیونیستی "سرزمین بدون فلسطینی" است.
________________________________________
افق پیش رو و مسئولیت راهبردی ما
آنچه امروز در غزه میگذرد، فردا میتواند الگویی برای کرانه باختری و حتی فراتر از آن باشد. ما در برابر یک آزمون تاریخی قرار داریم. باید هوشیار باشیم که این "تخلیه جمعیتی" فراتر از یک تاکتیک نظامی موقت، بخشی از یک استراتژی هویتزدایی و سرزمینزدایی است.
در این میان، محور مقاومت و بهویژه جمهوری اسلامی ایران مسئولیت تاریخی دارند تا با هوشیاری، این راهبرد پنهان را افشا کنند و با تقویت اراده مقاومت، مانع تحقق رؤیای صهیونیستی شوند.
به یاد داشته باشیم که جنگ امروز، فقط جنگ سلاح و میدان نیست؛ بلکه جنگ روایتها، هویتها و آیندهها نیز هست. در این نبرد ترکیبی، پیروزی از آن کسانی خواهد بود که هم در میدان و هم در عرصه روایت و تبیین، با بصیرت و قدرت عمل کنند.