جوان ایرانی امروز در قلب یک نبرد ترکیبی بیسابقه ایستاده است؛ نبردی که نهتنها در میدان نظامی و جغرافیایی، بلکه عمیقاً در ذهن و قلب او جریان دارد. دشمن با استفاده از شبکه تحریف، مهندسی افکار و عملیات روانی هوشمندانه و پیچیده، تلاش میکند امنیت ادراکی نسل جدید را هدف قرار دهد و هندسهی مقاومت را در ذهن او فروبپاشد. این طراحی دشمن، ترکیبی از رسانههای بینالمللی، پلتفرمهای اجتماعی با الگوریتمهای هدفمند، بازیهای دیجیتال اعتیادآور و اشاعه سبک زندگی غربی است؛ تا جوان ایرانی بهجای اتصال به گفتمان انقلاب اسلامی و فرهنگ مقاومت، به مصرفکنندهی منفعل روایتهای دشمن تبدیل شود و خط نفوذ در او تثبیت گردد. اما نکته اینجاست که تجربهی چهل و چند ساله انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و میدانهای نوین مقاومت از سوریه تا غزه، بهوضوح نشان میدهد که نسل جوان، موتور اصلی تحولات بزرگ بوده و هست. دشمن، بهخوبی این ظرفیت بیبدیل را میشناسد و به همین دلیل تمرکز خود را بر جداسازی ذهنی و هویتی نسل جدید از گفتمان مقاومت گذاشته است. از همین زاویه، فهم دقیق پازل دشمن و مهندسی معکوس روایتها و عملیات روانی او، پیششرط طراحی راهبردی فوقاستراتژیک برای آینده جبهه مقاومت و صیانت از امنیت ملی ماست.
شاید برایت سؤال باشد که چرا برخی جوانان، با وجود تاریخ پرافتخار مقاومت، جذب فرهنگ غربی میشوند و از گفتمان انقلابی فاصله میگیرند؟ پاسخ این پرسش بنیادین را باید در سه لایه کلان و مرتبط با هم جستوجو کرد: نخست در سطح رسانهای؛ جایی که پلتفرمهای جهانی، با الگوریتمهای هدفمند و اعتیادآور، سبک زندگی فردگرایانه، مصرفگرا و لذتمحور را برجسته کرده و هر نشانهای از زندگی انقلابی، سادهزیستی، و روحیه جهادی را «کمارزش» یا حتی ارتجاعی نشان میدهند. اینجاست که شبکه تحریف فعال میشود. لایه دوم، سطح اجتماعی ـ روانی است؛ جوان امروز، اگرچه تشنه معنا و قهرمانپروری است، اما در فقدان روایت زنده، جذاب و بهروز از مقاومت و شهدای آن، بهناچار به روایتهای پرزرقوبرق مجازی پناه میبرد که غالباً بر اساس مهندسی افکار دشمن تولید شدهاند؛ و در نهایت، در سطح سیاستی، متأسفانه برخی از ساختارهای رسمی، هنوز نتوانستهاند حوزههای آموزش و رسانه را بهصورت همافزا و همجهت با اهداف گفتمان انقلاب فعال کنند و مسیر حضور فعال و خلاقانه جوانان در هندسه مقاومت را تسهیل نمایند. این نقص در پیوست عملیات روانی و دیپلماسی رسانهای ماست. این سه سطح، یک حلقه بسته و مخرب میسازند که اگر بهدرستی و با عقلانیت راهبردی شکسته نشود، خط نفوذ دشمن در ذهن و قلب نسل جدید تثبیت شده و یکپارچگی ملی ما را هدف قرار خواهد داد.
برای مقابله با این نبرد ترکیبی و مهندسی جذب نسل جدید به گفتمان انقلابی، باید یک راهبرد چهارگانه و همافزایانه را دنبال کنیم. ابتدا، آموزش هدفمند و زنده؛ جذب پایدار جوانان به گفتمان مقاومت، بدون جهاد تبیین نظاممند، عمقدار و نوآورانه ممکن نیست. آموزشها باید از قالبهای خشک، کلیشهای و شعارزده عبور کنند و با زبان، سلیقه و دغدغههای نسل جدید، روایت مقاومت را به شکلی عینی، ملموس و الهامبخش ارائه کنند. نمونه روشن آن، پرداختن به ابعاد انسانی، اخلاقی و قهرمانانه زندگی شهید محسن حججی در کارگاههای آموزشی، کتابهای داستانی و حتی بازیهای دیجیتال است؛ جوانی که از دل زندگی معمولی برخاست و در میدان مقاومت، به قهرمان ملی و فراملی تبدیل شد. دوم، رسانه بهمثابه میدان دوم نبرد؛ در نبرد ترکیبی امروز، رسانه فقط ابزار اطلاعرسانی صرف نیست؛ بلکه خط مقدم امنیت ادراکی و محوریترین عرصه مهندسی افکار است. باید با تولید محتوای خلاق، کوتاه و پرقدرت از جنس انیمیشنهای حرفهای، مستندهای کوتاه و اثرگذار، روایتهای تصویری جذاب از شهدا و حتی طراحی بازیهای دیجیتال با محوریت قهرمانان مقاومت، شبکه تحریف دشمن را مهندسی معکوس کرد و روایت خود را غالب ساخت. تجربهی انتشار کلیپهای جذاب از زندگی و سیره شهید سعید آذربادگان در فضای مجازی نشان داد که یک محتوای درست و هنرمندانه، میتواند موج احساسی و هویتی قدرتمندی ایجاد کند که هیچ پیام رسمی و خشک اداری قادر به تولید آن نیست. سوم، الگوسازی زنده و باورپذیر؛ نسل امروز، تشنه قهرمان واقعی است؛ نه صرفاً چهرههای تاریخی و دستنیافتنی. شهدای مدافع حرم مانند شهید عباس دانشگر و شهید روحالله قربانی، نشان میدهند که میتوان جوان، امروزی و همزمان انقلابی بود و در مسیر حق قدم برداشت. زندگی این شهدا اگر در قالب فیلمهای سینمایی فاخر، کتابهای داستانی جذاب، روایتهای چندرسانهای و هنرمندانه به جوانان برسد، خودبهخود گفتمان مقاومت را جذاب و ملموس میکند و آنها را به سمت این الگوهای راستین جذب مینماید. چهارم، پیوند میدان و رسانه برای یکپارچگی ملی؛ تجربهی مقاومت نشان داده که هرگاه میدان عملیاتی و میدان روایت رسانهای بههم پیوستهاند، موج اجتماعی بزرگ و پایداری شکل گرفته است که به تقویت یکپارچگی ملی میانجامد. باید با طراحی رویدادهای ترکیبی و جذاب مانند یادمانهای زنده شهدا با حضور خانوادهها و راویان، مانورهای میدانی نمادین و پوشش رسانهای هوشمندانه و جذاب آنها، جوانان را به نقشآفرینی واقعی و عینی در هندسه مقاومت دعوت کرد. این همان دیپلماسی اجتماعی مقاومت است که نخبگان، پایگاههای مردمی بسیج و شبکههای فرهنگی را به یکدیگر متصل میکند و از ظرفیت آنها بهره میبرد.
در نهایت، باید دانست که جبهه مقاومت، بدون حضور فعال و پرشور نسل جدید، آیندهای متناسب با آرمانهای انقلاب نخواهد داشت. دشمن این حقیقت را بهخوبی میداند و با مهندسی ناامیدی، بزرگنمایی مشکلات و القای روایت بیفایده بودن مقاومت، ذهن جوان ایرانی را هدف گرفته است. در مقابل، ما باید با ترکیب هوشمندانه و خلاقانه آموزش، رسانه، الگوسازی و میدان واقعی، نسلی بسازیم که خود را پرچمدار مقاومت جهانی بداند و برای تحقق آرمانهای انقلاب پیشگام باشد. راهکارهایی مانند تشکیل شبکههای جوانان انقلابی در فضای مجازی با هدایتگری نخبگان، طراحی چالشهای فرهنگی با محوریت سیره شهدای مقاومت و ارزشهای انقلابی، و ایجاد پیوست رسانهای حرفهای و جذاب برای تمامی برنامهها و فعالیتهای پایگاههای بسیج و مساجد در سطح کشور، میتواند جوان ایرانی را به نقشآفرینی فعال در جهاد تبیین و مهندسی افکار عمومی برساند و او را به یک سرباز آگاه و بصیر در نبرد ترکیبی بدل کند. امروز، دشمن نهتنها مرزهای جغرافیایی، بلکه مرزهای ذهنی و ادراکی ما را هدف گرفته است. پاسخ راهبردی ما، تربیت نسلی است که هم با ایمان و عقلانیت راهبردی مجهز باشد و هم در میدان رسانه و افکار عمومی با تمام توان حاضر. این نسل، ضامن آینده جبهه مقاومت و تضمینکننده امنیت ملی ماست؛ نسلی که اگر درست مهندسی شود، نقشه دشمن را به نقطهی فروپاشی کامل خواهد رساند. ما با تکیه بر جوانان بااستعداد و انقلابی کشورمان، آیندهای پر از قوت، امید و انگیزه را برای جبهه مقاومت رقم خواهیم زد. آیا آمادهایم با هم، این مسیر روشن را با قدرت و بصیرت ادامه دهیم؟