سال 2025 را میتوان سال شدت گرفتن تکاپوی قدرتهای جهانی برای غلبه بر عدم قطعیتهای جدید شکل گرفته در روابط و پیوندهای سیاسی و امنیتی دانست چرا که سال جدید میلادی در شرایطی آغاز شد که رقابتهای بزرگی میان قدرتهای سنتی و نوظهور شکل گرفته و جنگ تعرفههای ترامپ نیز لایهای جدید از عدم قطعیت را بر مناسبات جهانی افزوده است، در اینچنین شرایطی دیپلماسی فعال و هوشمندانه به مثابه قطبنمایی حیاتی برای ناوبری منافع ملی در این دریای متلاطم عمل میکند. سفر اخیر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان به پکن، در چنین فضایی، نه یک دیدار دیپلماتیک معمول، بلکه حرکتی راهبردی با پیامها و دلالتهای عمیق در شطرنج پیچیده سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. این سفر که در بطن مذاکرات حساس هستهای با ایالات متحده و در بحبوحه جنگ تعرفههای فزاینده میان واشنگتن و پکن صورت میگیرد، اهمیتی مضاعف مییابد و ضرورت درک ابعاد چندوجهی آن را برای تحلیلگران و افکار عمومی کشورمان بیش از پیش آشکار میسازد. درک صحیح این تحولات، مستلزم نگاهی کلاننگر به روندهای جهانی و جایگاه کشورمان در این منظومه متغیر است؛ نگاهی که فراتر از رویدادهای مقطعی، بر ضرورت حفظ و توسعه روابط متوازن با شرق، همزمان با پیگیری منافع ملی در تعاملات با غرب تأکید دارد.
بایستی به این نکته دقت کنیم که جهان امروز شاهد دورانی از گذار و بازتعریف نظم بینالمللی است. ایالات متحده آمریکا، که زمانی هژمون بلامنازع جهانی تلقی میشد، اکنون با چالشهای جدی داخلی و خارجی روبروست و سیاستهای یکجانبهگرایانه آن، بهویژه در حوزه اقتصادی، با مقاومت فزایندهای در سطح جهانی مواجه شده است. جنگ تعرفهها که توسط دولت ترامپ آمریکا علیه چین آغاز شده است، نمادی آشکار از این تنشها و تلاش واشنگتن برای مهار قدرت اقتصادی فزاینده پکن است. این رویکرد، همانطور که وزیر امور خارجه چین، وانگ یی، در دیدار با همتای ایرانی خود بدان اشاره کرد، نهتنها محبوبیت خود را از دست داده و به انزوای بیشتر آمریکا در جامعه بینالمللی دامن زده، بلکه لزوم اتحاد کشورها برای پاسداری از چندجانبهگرایی و هنجارهای اساسی حاکم بر روابط بینالملل را بیش از هر زمان دیگری برجسته ساخته است. برای کشورمان که سالها طعم تلخ تحریمهای یکجانبه و غیرقانونی آمریکا را چشیده و سیاست «فشار حداکثری» را تجربه کرده است، مشاهده این شکافها در جبهه مقابل و تأکید قدرت مانند چین بر لزوم مقابله با یکجانبهگرایی، حاوی نکات مهمی است و فرصتهایی را برای پیشبرد اهداف دیپلماتیک کشورمان فراهم میآورد. این همگرایی در مخالفت با سیاستهای تحریمی و یکجانبهگرایانه، یکی از پایههای مهم روابط راهبردی ایران و چین را تشکیل میدهد و بستر مناسبی برای هماهنگی مواضع در عرصههای بینالمللی فراهم میکند.
در چنین چشمانداز جهانی، اهمیت روابط راهبردی کشورمان با جمهوری خلق چین بیش از هر زمان دیگری نمایان میشود. چین به عنوان یک قدرت بزرگ اقتصادی و سیاسی در حال ظهور، شریکی قابل اتکا برای کشورمان در دوران فشارهای بینالمللی بوده و نقش مهمی در خنثیسازی بخشی از اثرات تحریمها ایفا کرده است. پکن به عنوان بزرگترین خریدار نفت کشورمان، حتی در شرایط تشدید تحریمها، به واردات خود ادامه داده و با ایجاد سازوکارهای مالی مبتنی بر ارزهای ملی و شبکهای از واسطهها، تلاش کرده است تا مبادلات تجاری را از گزند نظارت و فشارهای دلاری آمریکا مصون نگه دارد. این همکاری اقتصادی، فراتر از منافع تجاری دوجانبه، دارای ابعاد راهبردی است و به کشورمان امکان میدهد تا ضمن حفظ جریان حیاتی درآمدهای نفتی، از انزوای کامل اقتصادی جلوگیری کرده و قدرت چانهزنی خود را در مواجهه با فشارهای خارجی حفظ نماید. حمایت صریح چین از موضع کشورمان در مذاکرات هستهای، مخالفت قاطع آن با تحریمهای یکجانبه و غیرقانونی و تأکید بر حق مسلم کشورمان در استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای، که مجدداً در بیانیههای رسمی پس از دیدار وزرای خارجه دو کشور مورد تأکید قرار گرفت، پشتوانهای دیپلماتیک و سیاسی ارزشمند برای تهران در این مقطع حساس به شمار میرود. این حمایتها نشان میدهد که چین، ایران را نه فقط یک شریک تجاری، بلکه یک بازیگر مهم منطقهای با منافع و نگرانیهای مشترک در برابر یکجانبهگرایی آمریکا میداند!
سفر اخیر وزیر امور خارجه کشورمان به پکن، درست پیش از دور سوم مذاکرات با ایالات متحده، حامل پیامی روشن از هماهنگی و رایزنی مستمر میان تهران و شرکای راهبردیاش است. همانگونه که پیش از دورهای قبلی مذاکرات، رایزنیهایی با مقامات روس صورت گرفته بود، این سفر به چین نیز با هدف تبادل نظر عمیق پیرامون آخرین تحولات پرونده هستهای و هماهنگی مواضع انجام شد. به اشتراک گذاشتن جزئیات مذاکرات با طرف چینی و قدردانی از نقش سازنده پکن در حمایت از برنامه هستهای ایران و لزوم لغو تحریمها، نشاندهنده عمق اعتماد و اهمیت جایگاه چین در محاسبات راهبردی کشورمان است. این رایزنیها صرفاً جنبه تشریفاتی ندارد، بلکه بخشی اساسی از راهبرد ایران برای مدیریت مذاکرات پیچیده هستهای است. در شرایطی که طرف آمریکایی تلاش میکند با اعمال فشار و بعضاً با همراهی برخی متحدان منطقهای خود مانند رژیم صهیونیستی، روند دیپلماتیک را تضعیف کرده و یا به سمت خواستههای حداکثری سوق دهد، هماهنگی با قدرتهایی چون چین و روسیه، توازن لازم را در میدان مذاکره ایجاد میکند و از اتخاذ تصمیمات شتابزده یا پذیرش توافقات نامتوازن جلوگیری مینماید. این اقدام همچنین پیامی به واشنگتن ارسال میکند که ایران در این مسیر تنها نیست و از حمایت قدرتهای بزرگ جهانی برخوردار است؛ امری که میتواند بر محاسبات طرف آمریکایی تأثیرگذار باشد.
بایستی به این نکته دقت داشت که یکی از اصول بنیادین در سیاست خارجی هوشمندانه، ایجاد و حفظ توازن در روابط با قدرتهای مختلف جهانی است. در حالی که کشورمان با جدیت و حسن نیت، مسیر مذاکره با ایالات متحده برای احیای تعهدات برجامی و رفع تحریمهای ظالمانه را دنبال میکند، تقویت همزمان روابط با قدرتهای شرقی، به ویژه چین و روسیه، یک ضرورت راهبردی انکارناپذیر است. این رویکرد به معنای نادیده گرفتن اهمیت تعامل با غرب نیست، بلکه تأکیدی بر لزوم برخورداری از گزینههای متعدد و متنوع در سیاست خارجی و پرهیز از وابستگی به یک بلوک خاص است. توسعه روابط با چین در چارچوب سند همکاریهای جامع ۲۵ ساله، گسترش همکاریها در قالب سازمان همکاری شانگهای و گروه بریکس، و تعمیق مناسبات دوجانبه در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، امنیتی و فرهنگی، به ایران عمق راهبردی بیشتری میبخشد و تابآوری کشورمان را در برابر فشارهای خارجی افزایش میدهد. این توازن به تهران اجازه میدهد تا با دستی پرتر و از موضعی قویتر در مذاکرات با غرب حاضر شود، چرا که میداند در صورت عدم حصول نتیجه مطلوب یا کارشکنی طرف مقابل، گزینهها و شرکای دیگری برای پیگیری منافع ملی خود در اختیار دارد. این سیاست نگاه به شرق، مکمل تلاشهای دیپلماتیک در سایر جبهههاست و هدف نهایی آن، تأمین حداکثری منافع ملی کشورمان در یک محیط بینالمللی پرچالش است.
پیچیدگی روابط میان قدرتهای بزرگ، از جمله چین، روسیه و ایران، واقعیتی است که نباید نادیده گرفته شود. همانطور که برخی تحلیلگران غربی نیز اشاره کردهاند، منافع و اولویتهای این سه کشور همیشه و در همه زمینهها کاملاً بر هم منطبق نیست. چین منافع اقتصادی گستردهای در سراسر جهان، از جمله در غرب آسیا دارد و عمدتاً به دنبال ثبات و تضمین جریان انرژی است. روسیه ممکن است در برخی موارد، تعامل با ایران را به عنوان اهرمی در برابر غرب ببیند، هرچند تحولات اخیر، بهویژه همکاریهای نظامی پس از جنگ اوکراین، میتواند نشاندهنده تعمیق راهبردی این روابط باشد. با این حال، علیرغم این تفاوتهای ظریف، نقطه اشتراک کلیدی این سه کشور در مقطع کنونی، مخالفت با یکجانبهگرایی آمریکا و تلاش برای شکلدهی به نظمی چندقطبیتر است. این همگرایی، به ویژه در موضوع هستهای ایران و مقابله با تحریمها، بسیار پررنگ است. نشست سهجانبه اخیر در پکن و بیانیه مشترک آنها، هرچند ممکن است فاقد دستاوردهای عملیاتی فوری باشد، اما نمادی از این اراده مشترک برای نمایش اتحاد در برابر فشارهای غرب است. درک این پویاییها و بهرهبرداری هوشمندانه از نقاط اشتراک، ضمن آگاهی از تفاوتها، کلید موفقیت دیپلماسی کشورمان در تعامل با این قدرتهاست.
به طور کلی سفر وزیر امور خارجه کشورمان به پکن را باید در چارچوب یک دیپلماسی چندوجهی و راهبردی تفسیر کرد که هدف آن مدیریت همزمان چالشها و فرصتها در صحنه بینالمللی است. این سفر تأکیدی مجدد بر اهمیت نگاه متوازن در سیاست خارجی ایران بود؛ نگاهی که ضمن پیگیری مسیر دیپلماسی و مذاکره با غرب برای احقاق حقوق ملت ایران، از تقویت و تعمیق روابط راهبردی با قدرتهای شرقی به عنوان یک پشتوانه و وزنه تعادلبخش غافل نمیشود. حمایت چین از مواضع هستهای ایران، مخالفت آن با تحریمهای یکجانبه، و ادامه همکاریهای اقتصادی علیرغم فشارها، منافع ملموسی را برای کشورمان به همراه دارد و فضای تنفس لازم را برای پیگیری اهداف ملی فراهم میکند. در جهانی که مناسبات قدرت به سرعت در حال تغییر است و یکجانبهگرایی آمریکا با چالشهای جدی روبروست، تحکیم پیوندها با شرکای قابل اعتمادی چون چین، نه تنها یک انتخاب، بلکه یک ضرورت اجتنابناپذیر برای تضمین امنیت، ثبات و پیشرفت کشورمان در دهههای آینده محسوب میشود. دیپلماسی فعال و هوشمندانه ایران در این مسیر، نویدبخش آیندهای است که در آن، منافع ملی کشورمان در تعامل سازنده و متوازن با جهان، به بهترین نحو تأمین گردد.